abdollah
Well-known member
- تاریخ ثبتنام
- 24/3/13
- نوشتهها
- 50
- پسندها
- 0
سخن از ارتداد در چند جنبه است:
اول: ایمان به اسلام اگر از روی جبر و اكراه باشد ارزشی ندارد، یعنی چنین شخصی در حقیقت وارد دین اسلام نشده است مگر اینكه با رضایت قلبی و بینش واقعی باشد.
دوم: در طول تاریخ اسلام همواره سخن از اشخاصی می رود كه به دلیل بی میلی و خشم از این دین خارج گشته اند، در هر حال شخص مرتد دو حالت بیشتر ندارد، یا قصد او نیرنگی است كه به آن وسیله از رشد دین خدا جلوگیری كند، مانند آنچه كه بعضی یهودیان در ابتدای دعوت اسلامی انجام دادند و هم پیمان شدند كه در ابتدای روز ایمان بیاورند و در آخر روز اظهار كفر كنند تا میان مؤمنین هرج و مرج بیافرینند. زیرا یهود، اهل كتاب بودند و اگر چنین عملی از آنان سر می زد در درون برخی مردم ضعیف این باور ایجاد می شد كه اگر برای یهودیان ایرادی در این دین جدید روشن نمی شد از آن خارج نمی گشتند. پس هدف یهودیان از این ارتداد، ایجاد فتنه و بستن راه اسلام بود. حالت دوم شخص مرتد هم این است كه می خواهد برای شهوات خود راه را باز گذارد و خود را از زیر بار تكالیف رها سازد.
سوم: خروج از اسلام یعنی سرپیچی كردن از قوانین عمومی جامعه. زیرا اسلام یك دین كامل است و همانگونه كه به رابطه انسان با خدا اهمیت می دهد، به رابطه انسان با همنوعان خود نیز اهمیت می دهد، مانند رابطه میان زن و شوهر و خویشاوندان و همسایگان آنها، یا رابطه میان انسان و دشمنانش در صلح و جنگ [به طور كلی] *اسلام به صورت بی نظیری به عبادت، معاملات، احكام جنائی، قضاوت و سایر قوانین حاكم بر دنیا و حتی گسترده تر از آن، اهمیت می دهد. بر این اساس، اسلام را باید مانند یك مجموعه به هم پیوسته و متكامل فرض كرد [كه كل جوانب زندگی انسان را در بر می گیرد] نه اینكه همانگونه غیر مسلمانان می پندارند آن را فقط رابطه میان بنده و خدا دانست. حال كه اینگونه است پس ارتداد، مبارزه با نظام عمومی حاكم بر جامعه است.
چهارم: تعیین مجازات قتل برای مرتد، عاملی بازدارنده برای كسانی به شمار می رود كه به قصد نفاق و بهره وری از دولت اسلامی و مسلمین، مسلمان می شوند و آنها با فهم این مطلب قبل از اقدام به مسلمان شدن، تأمل می كنند و جز با بینش و دلیل واقعی و روشنگر آن را به عهده نمی گیرد. طبیعت دین، تكلیف برادری و قانونمند شدن را می طلبد و برای افراد منافق و كسانی كه دارای آرزوها و اهداف درونی هستند، سخت و غیر قابل تحمل است.
پنجم: هر انسانی قبل از پذیرش اسلام حق دارد به دایره ایمان وارد شود یا در عالم كفر باقی بماند و می تواند هر كدام از ادیان و باورهای اعتقادی را برای خود انتخاب كند. و اگر اسلام را بعنوان باور خود پذیرفت و به آن ایمان آورد، باید برای آن خالص شود و پاسخگوی دستورات كلی و جزئی آن باشد.
پس از بیان این مطلب می گوییم: آیا این آزادی اندیشه است كه به فرد اجازه دهد بر علیه جامعه خود شورش كرده و قوانین آن را رد كند و اهل آن جامعه را در گرفتاری اندازد؟ آیا خیانت به وطن یا جاسوسی برای دشمن نیز آزادی عقیده است؟ آیا ایجاد هرج و مرج در جوانب مختلف اجتماعی، مسخره گرفتن قوانین و برنامه های مقدس آن جامعه هم زیر عنوان آزادی عقیده، توجیه پذیر است؟ پس تلاش برای راضی كردن مسلمانان به پذیرش چنین وضعی، كاری عاقلانه نیست و درخواست از مسلمانان برای دادن حق زندگی به افرادی كه قصد نابودی دین آنها و فرو انداختن پرچم آن را دارند، امری عجیب است؟!!
ما با اعتقاد كامل می گوییم كه دزدیدن باورهای اسلامی و تلاش برای نابودی اخلاق و الگوهای اخلاقی به شغل و پیشه گروههای مختلفی از دعوتگران مسیحی تبدیل شده كه از اسلام و قرآن و پیامبر و پیروان آن بیزارند و آنان پیوسته به گسترش فتنه ها و اسباب فتنه در هر زمینه ای می پردازند تا حیات جامعه اسلامی را به نابودی كشند و آن را زیر و رو گردانند.
این مسئله حق مسلم ما را تأكید می كند كه تا آخرین حد توان فریاد خود را بر علیه موضع گیریهای رسوا كننده ای برآوریم كه در سرزمینهای به اصطلاح «مهد آزادی» یعنی فرانسه و ایتالیا و آمریكا در برابر مسلمانانی گرفته شده است كه قصد داشتند پایبندی خود را به دین اسلام نشان دهند و مردان و زنان آنجا با لباس آبرومندانه و با حجاب در جامعه ظاهر شوند. موضع گیری این كشورها كینه های درونی را آشكار كرده، مخصوصاً فرانسوی ها در قضیه حجاب [كاملاً رسوا شدند]، زیرا با وجود اینكه در قانون اساسی این كشور به طور صریح آمده است كه هر فردی با هر دینی حق دارد كه به اعتقادات خود پایبند باشد، اما آنان به بهانه امنیت و نظم عمومی آن موضع گیری رسوا كننده را گرفتند. این هم حق ماست كه آنچه را كه بر سر اقلیتهای مسلمان در روسیه و بلغارستان می گذرد یادآوری كنیم. البته اینها مواردی است كه آشكار شده است تا چه رسد به مواردی كه پنهانی انجام می گیرد. علاوه بر این موارد، مجازات اعدام در بسیاری از قوانین اساسی جهان معاصر وجود دارد، چه برای قاچاقچیان مواد مخدر و یا دیگران. آنان كه قائل به صدور حكم اعدام در این موارد هستند فقط به خاطر تأثیر مفید آن در ریشه كن كردن و كاهش این جرم و حمایت عمومی جامعه از تأثیرات بد آن است. هیچ كس هم نمی گوید كه مجازات اعدام برای این افراد مفسد با آزادی آنان منافات دارد، زیرا آنان در آزادی خود زیاده روی كرده و به غارت آزادی دیگران پرداخته اند و یا زندگی طبیعی و آرام و سالم آنان را به تلخ كامی تبدیل كرده اند.
البته مجازات اعدام برای خیانت به كشور و موارد مشابه آن نیز وجود دارد، اما هیچ كدام در نظر این مؤسسه های مبلغ مسیحی با آزادی منافات ندارد و چنین برخوردی با این قضایا ما را به حسن نیت آنان در انتشار چنین سؤالاتی مشكوك می كند. در پایان این بحث برخی از واقعیتهای مربوط به موضع گیری ادیان دیگر در برابر مسلمانان و ظلم و تعصب و كینه درونی آنان را نقل می كنم كه هرگاه فرصت برای این كینه های درونی فراهم شود واقعیت زنده ای را به تصویر می كشند.
گوستاو لوبون می نویسد: «صلیبی های خدمتگزار خدا، در تاریخ 15/ 7/1099 میلادی كه بر بیت المقدس مسلط شدند چنان فكر كردند كه برای تكریم و شكرگذاری خداوند باید هفتاد هزار مسلمان را قربانی كنند. آنان در این قربانی كه مدت سه روز و شب طول كشید به پیرمردان و بچه ها و زنان هم رحم نكردند و بچه های كوچك را گرفته و سرشان را به دیواری می كوبیدند و اطفال شیرخوار را از بالای خانه ها به پایین می انداختند، مردان و زنان را با آتش كباب می كردند. سپس شكم آنان را پاره می كردند تا ببینند كسی از آنان طلاهایش را بلعیده است یا نه؟
لوبون می نویسد: حال چگونه برای این افراد جایز است كه پس از این همه جنایت با گریه و زاری به درگاه خدا روی آورند و طلب بركت و بخشش نمایند؟» (1).
او در جایی دیگر می نویسد: از جمله كارهایی كه صلیبیها با مسلمانان اندلس انجام دادند این بود كه: «به هنگام بیرون رانده شدن عرب ـ یعنی مسلمانان ـ در سال 1610 میلادی تمام اسباب نابودی آنان به كار گرفته شد به طوریكه تا روز اخراج مسلمین سه میلیون نفر از آنان به قتل رسیدند. در حالیكه عربها به هنگام فتح اسپانیا به اهالی آنجا اجازه دادند كه آزادانه به دین و عهد و پیمان و مسئولیتهای خود پایبند باشند ... و تسامح و خوشرفتاری عرب در مدت حكومت آنها بر اسپانیا به جایی رسید كه مشابه آن را در چنین روزگاری نمی توان یافت» (2). ما نیز در این ایام در پیمانهای یهودی كه بر علیه فلسطینیان بسته می شود، چنین می خوانیم: «ای فرزندان اسرائیل، مژده سعادت و خیر دهید زیرا زمان آن فرا رسیده كه این مجموعه های حیوانی را از طویله هایشان بیرون آورده و جمع آوری كنیم و آنان را مطیع اراده خود سازیم و در خدمت خود درآوریم» (3).
روسیه كونیستی در بخش تركستان چهارده هزار مسجد و در منطقه آرال هفت هزار مسجد و در قفقاز نیز چهارده هزار مسجد را بست، و بسیاری از این مساجد به خانه جغدها، مغازه مشروبات، اصطبل اسبها و طویله چهارپایان تبدیل شد. اما بالاتر از این، تصفیه جسدی مسلمانان است كه كافی است بدانیم روسیها در مدت 25 سال بیست و شش میلیون مسلمان را با شیوه های مختلف شكنجه و قتل از بین بردند.
دولتهای كمونیستی دیگری نیز كه در اطراف روسیه تأسیس شدند راه و روش روسیه را در برخورد با مسلمانان در پیش گرفتند، مثلاً تیتو در یوگوسلاوی حدود یك میلیون مسلمان را به قتل رساند.
در سالهای اخیر نیز در كشورهایی مانند فیلیپین و اندونزی و شرق آفریقا به طور آشكار حركتها و فعالیتهای اسلامی كنترل و نظارت می شود و این غیر از كنترلها و نظارتهای پنهانی است كه در بسیاری از كشورها بر علیه مسلمانان انجام می شود.
با این وضع ببینیم كه آزادی كجاست، متعصب كیست و تسامح از آن چه كسی است ... ؟؟؟
اول: ایمان به اسلام اگر از روی جبر و اكراه باشد ارزشی ندارد، یعنی چنین شخصی در حقیقت وارد دین اسلام نشده است مگر اینكه با رضایت قلبی و بینش واقعی باشد.
دوم: در طول تاریخ اسلام همواره سخن از اشخاصی می رود كه به دلیل بی میلی و خشم از این دین خارج گشته اند، در هر حال شخص مرتد دو حالت بیشتر ندارد، یا قصد او نیرنگی است كه به آن وسیله از رشد دین خدا جلوگیری كند، مانند آنچه كه بعضی یهودیان در ابتدای دعوت اسلامی انجام دادند و هم پیمان شدند كه در ابتدای روز ایمان بیاورند و در آخر روز اظهار كفر كنند تا میان مؤمنین هرج و مرج بیافرینند. زیرا یهود، اهل كتاب بودند و اگر چنین عملی از آنان سر می زد در درون برخی مردم ضعیف این باور ایجاد می شد كه اگر برای یهودیان ایرادی در این دین جدید روشن نمی شد از آن خارج نمی گشتند. پس هدف یهودیان از این ارتداد، ایجاد فتنه و بستن راه اسلام بود. حالت دوم شخص مرتد هم این است كه می خواهد برای شهوات خود راه را باز گذارد و خود را از زیر بار تكالیف رها سازد.
سوم: خروج از اسلام یعنی سرپیچی كردن از قوانین عمومی جامعه. زیرا اسلام یك دین كامل است و همانگونه كه به رابطه انسان با خدا اهمیت می دهد، به رابطه انسان با همنوعان خود نیز اهمیت می دهد، مانند رابطه میان زن و شوهر و خویشاوندان و همسایگان آنها، یا رابطه میان انسان و دشمنانش در صلح و جنگ [به طور كلی] *اسلام به صورت بی نظیری به عبادت، معاملات، احكام جنائی، قضاوت و سایر قوانین حاكم بر دنیا و حتی گسترده تر از آن، اهمیت می دهد. بر این اساس، اسلام را باید مانند یك مجموعه به هم پیوسته و متكامل فرض كرد [كه كل جوانب زندگی انسان را در بر می گیرد] نه اینكه همانگونه غیر مسلمانان می پندارند آن را فقط رابطه میان بنده و خدا دانست. حال كه اینگونه است پس ارتداد، مبارزه با نظام عمومی حاكم بر جامعه است.
چهارم: تعیین مجازات قتل برای مرتد، عاملی بازدارنده برای كسانی به شمار می رود كه به قصد نفاق و بهره وری از دولت اسلامی و مسلمین، مسلمان می شوند و آنها با فهم این مطلب قبل از اقدام به مسلمان شدن، تأمل می كنند و جز با بینش و دلیل واقعی و روشنگر آن را به عهده نمی گیرد. طبیعت دین، تكلیف برادری و قانونمند شدن را می طلبد و برای افراد منافق و كسانی كه دارای آرزوها و اهداف درونی هستند، سخت و غیر قابل تحمل است.
پنجم: هر انسانی قبل از پذیرش اسلام حق دارد به دایره ایمان وارد شود یا در عالم كفر باقی بماند و می تواند هر كدام از ادیان و باورهای اعتقادی را برای خود انتخاب كند. و اگر اسلام را بعنوان باور خود پذیرفت و به آن ایمان آورد، باید برای آن خالص شود و پاسخگوی دستورات كلی و جزئی آن باشد.
پس از بیان این مطلب می گوییم: آیا این آزادی اندیشه است كه به فرد اجازه دهد بر علیه جامعه خود شورش كرده و قوانین آن را رد كند و اهل آن جامعه را در گرفتاری اندازد؟ آیا خیانت به وطن یا جاسوسی برای دشمن نیز آزادی عقیده است؟ آیا ایجاد هرج و مرج در جوانب مختلف اجتماعی، مسخره گرفتن قوانین و برنامه های مقدس آن جامعه هم زیر عنوان آزادی عقیده، توجیه پذیر است؟ پس تلاش برای راضی كردن مسلمانان به پذیرش چنین وضعی، كاری عاقلانه نیست و درخواست از مسلمانان برای دادن حق زندگی به افرادی كه قصد نابودی دین آنها و فرو انداختن پرچم آن را دارند، امری عجیب است؟!!
ما با اعتقاد كامل می گوییم كه دزدیدن باورهای اسلامی و تلاش برای نابودی اخلاق و الگوهای اخلاقی به شغل و پیشه گروههای مختلفی از دعوتگران مسیحی تبدیل شده كه از اسلام و قرآن و پیامبر و پیروان آن بیزارند و آنان پیوسته به گسترش فتنه ها و اسباب فتنه در هر زمینه ای می پردازند تا حیات جامعه اسلامی را به نابودی كشند و آن را زیر و رو گردانند.
این مسئله حق مسلم ما را تأكید می كند كه تا آخرین حد توان فریاد خود را بر علیه موضع گیریهای رسوا كننده ای برآوریم كه در سرزمینهای به اصطلاح «مهد آزادی» یعنی فرانسه و ایتالیا و آمریكا در برابر مسلمانانی گرفته شده است كه قصد داشتند پایبندی خود را به دین اسلام نشان دهند و مردان و زنان آنجا با لباس آبرومندانه و با حجاب در جامعه ظاهر شوند. موضع گیری این كشورها كینه های درونی را آشكار كرده، مخصوصاً فرانسوی ها در قضیه حجاب [كاملاً رسوا شدند]، زیرا با وجود اینكه در قانون اساسی این كشور به طور صریح آمده است كه هر فردی با هر دینی حق دارد كه به اعتقادات خود پایبند باشد، اما آنان به بهانه امنیت و نظم عمومی آن موضع گیری رسوا كننده را گرفتند. این هم حق ماست كه آنچه را كه بر سر اقلیتهای مسلمان در روسیه و بلغارستان می گذرد یادآوری كنیم. البته اینها مواردی است كه آشكار شده است تا چه رسد به مواردی كه پنهانی انجام می گیرد. علاوه بر این موارد، مجازات اعدام در بسیاری از قوانین اساسی جهان معاصر وجود دارد، چه برای قاچاقچیان مواد مخدر و یا دیگران. آنان كه قائل به صدور حكم اعدام در این موارد هستند فقط به خاطر تأثیر مفید آن در ریشه كن كردن و كاهش این جرم و حمایت عمومی جامعه از تأثیرات بد آن است. هیچ كس هم نمی گوید كه مجازات اعدام برای این افراد مفسد با آزادی آنان منافات دارد، زیرا آنان در آزادی خود زیاده روی كرده و به غارت آزادی دیگران پرداخته اند و یا زندگی طبیعی و آرام و سالم آنان را به تلخ كامی تبدیل كرده اند.
البته مجازات اعدام برای خیانت به كشور و موارد مشابه آن نیز وجود دارد، اما هیچ كدام در نظر این مؤسسه های مبلغ مسیحی با آزادی منافات ندارد و چنین برخوردی با این قضایا ما را به حسن نیت آنان در انتشار چنین سؤالاتی مشكوك می كند. در پایان این بحث برخی از واقعیتهای مربوط به موضع گیری ادیان دیگر در برابر مسلمانان و ظلم و تعصب و كینه درونی آنان را نقل می كنم كه هرگاه فرصت برای این كینه های درونی فراهم شود واقعیت زنده ای را به تصویر می كشند.
گوستاو لوبون می نویسد: «صلیبی های خدمتگزار خدا، در تاریخ 15/ 7/1099 میلادی كه بر بیت المقدس مسلط شدند چنان فكر كردند كه برای تكریم و شكرگذاری خداوند باید هفتاد هزار مسلمان را قربانی كنند. آنان در این قربانی كه مدت سه روز و شب طول كشید به پیرمردان و بچه ها و زنان هم رحم نكردند و بچه های كوچك را گرفته و سرشان را به دیواری می كوبیدند و اطفال شیرخوار را از بالای خانه ها به پایین می انداختند، مردان و زنان را با آتش كباب می كردند. سپس شكم آنان را پاره می كردند تا ببینند كسی از آنان طلاهایش را بلعیده است یا نه؟
لوبون می نویسد: حال چگونه برای این افراد جایز است كه پس از این همه جنایت با گریه و زاری به درگاه خدا روی آورند و طلب بركت و بخشش نمایند؟» (1).
او در جایی دیگر می نویسد: از جمله كارهایی كه صلیبیها با مسلمانان اندلس انجام دادند این بود كه: «به هنگام بیرون رانده شدن عرب ـ یعنی مسلمانان ـ در سال 1610 میلادی تمام اسباب نابودی آنان به كار گرفته شد به طوریكه تا روز اخراج مسلمین سه میلیون نفر از آنان به قتل رسیدند. در حالیكه عربها به هنگام فتح اسپانیا به اهالی آنجا اجازه دادند كه آزادانه به دین و عهد و پیمان و مسئولیتهای خود پایبند باشند ... و تسامح و خوشرفتاری عرب در مدت حكومت آنها بر اسپانیا به جایی رسید كه مشابه آن را در چنین روزگاری نمی توان یافت» (2). ما نیز در این ایام در پیمانهای یهودی كه بر علیه فلسطینیان بسته می شود، چنین می خوانیم: «ای فرزندان اسرائیل، مژده سعادت و خیر دهید زیرا زمان آن فرا رسیده كه این مجموعه های حیوانی را از طویله هایشان بیرون آورده و جمع آوری كنیم و آنان را مطیع اراده خود سازیم و در خدمت خود درآوریم» (3).
روسیه كونیستی در بخش تركستان چهارده هزار مسجد و در منطقه آرال هفت هزار مسجد و در قفقاز نیز چهارده هزار مسجد را بست، و بسیاری از این مساجد به خانه جغدها، مغازه مشروبات، اصطبل اسبها و طویله چهارپایان تبدیل شد. اما بالاتر از این، تصفیه جسدی مسلمانان است كه كافی است بدانیم روسیها در مدت 25 سال بیست و شش میلیون مسلمان را با شیوه های مختلف شكنجه و قتل از بین بردند.
دولتهای كمونیستی دیگری نیز كه در اطراف روسیه تأسیس شدند راه و روش روسیه را در برخورد با مسلمانان در پیش گرفتند، مثلاً تیتو در یوگوسلاوی حدود یك میلیون مسلمان را به قتل رساند.
در سالهای اخیر نیز در كشورهایی مانند فیلیپین و اندونزی و شرق آفریقا به طور آشكار حركتها و فعالیتهای اسلامی كنترل و نظارت می شود و این غیر از كنترلها و نظارتهای پنهانی است كه در بسیاری از كشورها بر علیه مسلمانان انجام می شود.
با این وضع ببینیم كه آزادی كجاست، متعصب كیست و تسامح از آن چه كسی است ... ؟؟؟
جواب شبهات در مسائل زنده ى روز
صالح بن عبدالله بن حمید
صالح بن عبدالله بن حمید