ترنم وحی

m_amin_r

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
13/4/13
نوشته‌ها
285
پسندها
0
سن
29
محل سکونت
Eranshahr
وب سایت
www.takalone.loxblog.com
خواب ماندن پیامبرص و اصحابش از نماز به مشیّت و اراده خدا

بیهقى در الاسماء والصفات (ص109) از عبداللَّه بن مسعود رض روایت نموده، كه گفت: هنگامى كه رسول خدا صاز حدیبیه برگشت، در منزلى هنگام آخر شب براى استراحت پایین آمد، و فرمود: «كى از ما حراست مى‏كند؟» عبداللَّه گفت: من، فرمود: «تو» دوبار یا سه بار یعنى تو خواب مى‏روى - بعد از آن فرمود، و «تو بدرى آن هستى» بنابر آن حراست نمودم، هنگامى كه صبح نزدیك گردید، مرا آنچه فرا گرفت كه رسول خدا ص گفته بود و به خواب رفتم، و فقط به گرمى آفتاب بر پشت‏هاى مان بیدار شدیم، آن گاه رسول خدا ص برخاست، و چنان كه عمل مى‏نمود عمل كرد، و بعد از آن نماز صبح را گزارد و گفت: «اگر خداوند متعال مى‏خواست از آن نمى‏خوابیدید، ولى خواسته این براى كسانى كه بعد از شمااند [دستورالعمل] باشد لذا همینطور شد»، یعنى براى كسى كه خواب رفت یا فراموش نمود. و نزد وى هم‏چنین از عبداللَّه بن ابى قتاده از پدرش در حدیث جاى وضوء روایت است كه گفت: پیامبر ص فرمود: «خداوند متعال وقتى كه بخواهد روح‏هاى تان را قبض مى‏كند و وقتى كه بخواهد بر مى‏گرداند»، بعد قضاى حاجت نمودند و وضوء كردند، تا اینكه آفتاب سفید شد، آن گاه برخاست و نماز گزارد. بخارى هم این را در صحیح به این اسناد، چنانكه بیهقى مى‏گوید، روایت كرده است.
 

m_amin_r

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
13/4/13
نوشته‌ها
285
پسندها
0
سن
29
محل سکونت
Eranshahr
وب سایت
www.takalone.loxblog.com
دلیل آوردن على رض براى مردى كه درباره مشیّت سخن میگفت

ابن ابى حاتم از جعفربن محمد از پدرش از على رض روایت نموده، كه گفت: به على گفته شد: این جا مردى است كه درباره مشیّت چیزى مى‏گوید، على به او گفت: بنده خدا، خداوند تو را چنان كه خواسته پیدا نموده یا چنانكه تو خواسته‏اى؟ گفت: بلكه چنان كه خواسته، گفت: تو را وقتى كه بخواهد. گفت: مریض مى‏كند یا وقتى كه تو خواستى؟ گفت: بلكه وقتى بخواهد، گفت: تو را وقتى كه بخواهد شفا مى‏دهد یا وقتى كه تو بخواهى؟ گفت: بلكه وقتى كه بخواهد، تو را جایى كه بخواهى داخل مى‏كند یا جایى كه بخواهد؟ گفت: جایى كه بخواهد، گفت: به خدا سوگند، اگر غیر آن را مى‏گفتى، با شمشیر همان جایى را مى‏زدم كه چشم هایت در آن است. این چنین در تفسیر ابن كثیر (211/3) آمده است.
 

m_amin_r

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
13/4/13
نوشته‌ها
285
پسندها
0
سن
29
محل سکونت
Eranshahr
وب سایت
www.takalone.loxblog.com
%D8%BA%DB%8C%D8%A8%D8%AA.jpg

إِنَّمَـــا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُـــــمْ ...


یَا أَیُّهَــا الَّذِینَ آمَنُـــــوا... !!!خطاب اهل ایمان است...


1- زنان ومردان مسلمان همدیگررامسخره نکنید:لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ...


2- همدیگرراموردطعنه وعیب جویی قرارندهید:وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ...


3- همدیگررا با القاب زشت صدانزنید و وای برمسلمانی که بعدازایمان اینچنین کند:وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ


4- ازگمان وسوءظن خودداری کنید:اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنّ...


5- مسلمان ومؤمن تجسس نمی کندو اهل جاسوسی نیست!:وَلَا تَجَسَّسُوا


6- مسلمان اهل غیبت وتهمت نیست،کسی که دچار مرض روانی شودگوشت برادرمرده خود را می خورد!:وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ...


"یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ"
 

m_amin_r

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
13/4/13
نوشته‌ها
285
پسندها
0
سن
29
محل سکونت
Eranshahr
وب سایت
www.takalone.loxblog.com
استفاده از خون زندانیان برای مداوای نیروهای بشار اسدطبق اعلام یکی از رسانه های خبری طرفدار انقلابیون سوریه، وزارت بهداشت سوریه از زندانیان تحت نظر رژیم اسد به زور خون گرفته و از آن خون‏ها برای درمان نیروهای ارتش خود استفاده می کند.به گزارش شبکه "سانا الثورة"، رژیم اسد در هنگام احتیاج به خون برای زخمی‏های جنگی در ارتش خود، از زندانیان سوری به زور خون گرفته و با استفاده از این خون‏ها به مداوای نیروهای خود می پردازد، و به همین دلیل بسیاری از بازداشت شدگان و زندانیان رژیم اسد به شکلی محسوس دچار کمبود وزن و اختلالات جسمی شده اند.به گفته "ابوقیس شامی"، سخنگوی این شبکه این ادعا مستند به حالت‏های متعددی است که آنان مشاهده کرده و در مواردی از زبان زندانیان آزاد شده شنیده اند.انقلابیون سوریه در این زمینه وزرای اطلاعات و بهداشت را مسئول دانسته و همچنین از سازمان‏های حقوق بشری که در این زمینه سکوت اختیار کرده اند انتقاد می کنند.به گفته سخنگوی شبکه سانا، دو بیمارستان "المجتهد" و "المواساة" تبدیل به دو پایگاه نظامی رژیم اسد شده اند و بسیاری از اعدام‏های میدانی روزانه در این دو مکان انجام می شوند.وی همچنین توضیح داده است که پزشکان این بیمارستان‏ها برای درمان مجروحین رژیم از بازداشت شدگان خون می گیرند، و در بسیاری از موارد این زندانیان جان خود را از دست داده و اجسادشان در خیابان‏ها رها می شوند.
 

m_amin_r

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
13/4/13
نوشته‌ها
285
پسندها
0
سن
29
محل سکونت
Eranshahr
وب سایت
www.takalone.loxblog.com
اختصاص نمازخانه برای دانشجویان مسلمان در آمریکابه دنبال درخواست دانشجویان در یکی از دانشگاههای آمریکا، این دانشگاه اتاقی را به عنوان نمازخانه برای دانشجویان این دانشگاه اختصاص داد.به گزارش سنی آنلاین به نقل از مفکرة الاسلام دانشگاه کلرادو در آمریکا با درخواست دانشجویان این دانشگاه مبنی بر تخصیص مکانی برای اقامه نماز دانشجویان مسلمان موافقت نموده و اتاقی را به همین موضوع اختصاص داده و در اختیار دانشجویان مسلمان قرار داد.مسئولین دانشگاه اتاق کوچکی که به عنوان "کتابخانه و اتاق گرامر" دانشگاه نیز می باشد، را برای اقامه نماز توسط دانشجویان مسلمان تعیین کردند که هر دانشجو به مدت 30 دقیقه اجازه دارد تا نماز خود را در این اتاق ادا نماید."تیری سویترز"، مسئول کتابخانه دانشگاه مذکور موافقت خود را برای اختصاص این مکان پس از آن اعلام کرد که "زینت ابوخضیر"، یکی از دانشجویان دختر این دانشگاه نامه ای را به همین منظور به ریاست دانشگاه کلرادو نوشته بود، که با همکاری اعضای انجمن سعودی و نیز با مساعدت "آنتونی کورودفا"، مدیر دفتر گروههای غیر مسیحی، که بر اختصاص مکانی برای نماز مسلمانان در تمام اوقات روز در دانشگاهها تاکید دارد، رئیس دانشگاه با درخواست وی موافقت نمود.گفتنی است تعدادی دیگر از دانشگاههای استان کلرادو نیز پیش از این مکانهایی را برای اقامه نماز مسلمانان اختصاص داده اند که دانشگاه "دنفر" یکی از این دانشگاههاست.
 

m_amin_r

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
13/4/13
نوشته‌ها
285
پسندها
0
سن
29
محل سکونت
Eranshahr
وب سایت
www.takalone.loxblog.com
دکتر سوران کردستانی دار فانی را وداع گفتدکتر سوران کردستانی (بهمن فریور) از محققان، نویسندگان و مورخان و شاعران فعال معاصر کرد ایران، در تبریز درگذشت. ، دکتر سوران کردستانی (بهمن فریور) نویسنده، شاعر و محقق 57 ساله*ی معاصر کرد، پس از مدتی جدال با بیماری، دیروز پنجشنبه 29 فروردین*ماه*، در بیمارستانی در تبریز درگذشت. * او از خاندان سادات و مشایخ مردوخی اورامان کردستان ایران و نواده*ی دختری آیت*الله شیخ محمد مردوخ کردستانی است. دکتر سوران کردستانی به موازات تحصیل در رشته*ی پزشکی در دانشگاه تهران، تحقیقات فرهنگی خویش را در زمینه*های (تاریخ، شناخت ادیان، زبان*شناسی، و جامعه*شناسی و فرهنگ اقوام و ملل خاورمیانه) آغاز نمود و اکنون پس از 40 سال (از ۱۳۵۲ تا 1392 خورشیدی) تحقیق در زمینه*های یادشده، متجاوز از یکصد اثر علمی/ فرهنگی تالیف، چاپ و منتشر نموده و قریب به ۱۰۰۰ مقاله*ی تحقیقی به رشته*ی تحریر درآورده است که توسط وب*گاه رکوردهای جهانی الخیرات به عنوان پرکارترین و فعالترین محقق زبان و ادبیات و تاریخ کرد، نخستین نمایشگاههای کردستان شناسی برای اولین بار در تاریخ کرد، برپایی نخستین کلاسهای آموزش زبان کردی در ایران در سالهای بعد از انقلاب در کردستان ایران، شناخته شده است. وی با زبانهای انگلیسی، عربی، ترکی آذربایجانی، فارسی، زبانهای باستانی ایران (اوستایی و پهلوی) و دیگر زبانهای زنده ایرانی (تاتی، تالشی، گیلکی و طبری) آشناست و با زبان مادریش کردی (با تمام لهجه*ها و زیر لهجه*ها) مأنوس است. او در زمینه*ی شناخت گیاهان شفابخش ایران و طب سنتی کردستان نیز مطالعات و تحقیقات مستمری داشته است. از وی علاوه* بر انجام دهها تحقیق علمی، نگارش مقالات و شرکت در جشنواره*های ملی و بین*المللی، کتابهای زیر به دو زبان کردی و فارسی چاپ و منتشر شده*اند: ریزمان: پیرامون دستور زبان کردی، تهران: انتشارات عطایی، ۱۳۵۹ تقویم سوران (به کردی: ڕۆژمێری سۆران)‏: نخستین تقویم جیبی رنگی سه زبانه کردی، فارسی و عربی، تهران: ۱۳۶۳ کردی بیاموزیم (به کردی: کوردی فیر بین)‏، بانه: انتشارات ناجی، ۱۳۶۵ اکسیر زیبایی: بهداشت پوست و مو از دیدگاه طب جدید و طب سنتی و گیاه درمانی علمی، بانه: انتشارات ناجی، ۱۳۶۵ رساله*ی عشق: شرح ادبی ـ عرفانی دیوان شعری سید عبدالرحیم مولوی کرد به زبان کردی، ارومیه: انتشارات صلاح*الدین ایوبی، ۱۳۷۰ چه*پکی نه*رگس: ده*سته*شیعر بۆ منداڵان/ اشعار کودکانه، سنندج: ۱۳۷۴ دوو رشته یاقووت و مه*رجان: هزار نام کردی برای دختران و پسران، سنندج: ۱۳۷۴ خوا یارت بو: شرح منظومه*ای در عقاید اسلامی به زبان کردی، اثر مرحوم ملا عبدالله دشی مفتی کردستان (پدر بزرگ کاک احمد مفتی*زاده*)، سنندج: ۱۳۷۴ ڕۆڵه بزانی: شرح منظومه*ای در عقاید اسلامی به زبان کردی، اثر مرحوم ملا خضر رواری (رودباری)، سنندج: ۱۳۷۴ آموزش مقدماتی زبان کردی، ارومیه: ۱۳۷۰ کوردی فیر بین: بۆ پۆلی یه*که*م (برای کلاس اول)، سنندج: ۱۳۷۳ کوردی فیر بین: بۆ پۆلی دووه*م (برای کلاس دوم)، سنندج: ۱۳۷۳ منظومه کردی سلام بر شاهو (به کردی: شاهۆ گیان سڵاو)‏، سنندج: ۱۳۷۴ رنج زندگی (به کردی: ژینه*ژان)‏: اتوبیوگرافی سوران کردستانی به زبان کردی همراه با چند قطعه از اشعار وی، سنندج: ۱۳۷۴ قباله*های کهن اورامان: کهنترین اسناد مکشوفه زبان کردی باستان، با مقدمه*ای درباره پژوهشهای اورامان شناسی و کردستان شناسی و ایران شناسی. کردی هنر است، کردی شکر است: چاپ هفتم، ۱۱ دی ماه ۱۳۷۸ طرح لتعارفوا (نظریه*ی شناخت تکاملی و متقابل فرهنگها)، نقدی بر تئوری پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما و برخورد تمدنهای ساموئل هانتینگتون، سنندج: ۱۱ دی ماه ۱۳۷۸ مصاحبه با سوران کردستانی: زمستان ۱۳۷۸ ضرورت احیاء و اشاعه زبان و فرهنگ ملی و قومی: همراه با تاریخچه*ای از کوششهای خدمتگزاران فرهنگ و زبان و ادبیات کردی در کردستان ایران: زمستان ۱۳۷۸ وبسایت ترنم وحی : درگذشت این استاد فرزانه* و محقق را به* جامعه*ی اهل سنت ایران، مردم کردستان و خاندان معزز کوردستانی به*ویژه* فرزند گرانمایه*ی ایشان سرکارخانم چنور فریور- سردبیر بخش زنان پایگاه* اطلاع*رسانی اصلاح- تسلیت عرض نموده* و رحمت، مغفرت و سکنای ابدی در فردوس اعلی را برای آن مرحوم فقید و صبر جمیل و اجر جزیل را برای بازماندگان، از درگاه* باری تعالی، خاضعانه* خواستار است.
 

m_amin_r

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
13/4/13
نوشته‌ها
285
پسندها
0
سن
29
محل سکونت
Eranshahr
وب سایت
www.takalone.loxblog.com
تصحيح برخي از اذهان در فهم آياتى از قرآن

نويسنده: دلیر عباسی
اهل کـتاب ومؤمـنان
تفسیر آیات 62 بقره، 69 مائده، 17 حج
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَیعنی: کسانی که ایمان داشتند (پیش از این به پیغمبران، و آنان که به محمد باور دارند) و یهودیان، و مسیحیان، و ستاره*پرستان و فرشته *پرستان، هر که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و کردار نیک انجام داده باشد. چنین افرادی پاداشتان در پیشگاه خدا محفوظ بوده و ترسی بر آنان نیست و غم و اندوهی بدیشان دست نخواهد داد.(1)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَیعنی: بی*گمان کسانی از مسلمانان و یهودیان و صابئان و مسیحیان (اهل نجات هستند و) خوف و هراسی (از عذاب دوزخ در جهان جاویدان) و غم واندوهی (بر عمر سپری شده در جها گذارن) ندارند آنان که به خدا و قیامت ایمان داشته باشند و کار شایسته انجام دهند.(2)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یفْصِلُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌیعنی: قطعاً خداوند روز قیامت داوری خواهد کرد در میان مؤمنان و یهودیان و ستاره*پرستان و مسیحیان و زردتشتیان و مشرکان، (و برحق و ناحق را بدانان می*شناساند.) مسلماً خداوند حاضر و ناظر بر هر چیزی است.(3)
پیروان ادیان گذشته این آیات را دلیلی می*دانند بر اینکه آن*ها پیروان حقند و دین آن*ها مقبول خداوند واقع می*شود و آن*ها با مسلمانان به بهشت خواهند رفت. دلیلشان هم این است که می*گویند خداوند در این آیات از آن*ها در کنار مؤمنان یاد فرموده است. و آن*ها را از اینکه به خدا و روز آخرت ایمان دارند، ستوده است و در پایان این آیات آمده است که اجر و پاداش آن*ها نزد خداست، نه ترسی بر آن*هاست و نه نگرانی خواهند داشت.
نوع برداشت از آیات فوق نادرست است و با آیات صریح دیگر منافات دارد که از عدم قبول دین آن*ها نزد خدا بعد از بعثت پیامبر اکرم(ص) خبرداده و آن*ها را از خلود در دوزخ بیم می*دهند.

حقیقتاً اگر یهودیان و مسیحیان این معنای باطل را از آیات استخراج نمایند، کار بسیار ناروا و زشتی را مرتکب گشته*اند، زیرا دست به مکر و فریب و تزویر و تحریف معانی قرآن زده*اند.
آیات فوق به هیچ وجه بیانگر قبول این ادیان از سوی خداوند بعد از آمدن اسلام نیستند چرا که این ادیان با آمدن پیامبران جدید منسوخ گشته*اند؛و به دلایل زیر آن*ها در روز آخرت اهل نجات نمی*باشند: اولاً فرموده از میان یهودیان و مسیحیان و صابئین کسانی اهل نجاتند که به خدا و روز آخرت به حق ایمان داشته باشند. و از لوازم ایمان به خدا، ایمان به همه کتاب*های آسمانی – و از جمله قرآن – و ایمان به همه*ی پیامبران – از جمله حضرت محمد(ص) می*باشد. هر که بعدازبعثت پیامبراسلام(ص) به قرآن به عنوان کلام الهی وبه حضرت محمد(ص) به عنوان آخرین فرستاده*ی خداوند ایمان نداشته باشد، در واقع ایمانش به خداوند کامل و حقیقی نیست. آیا یهودیان و مسیحیان امروزی به پیامبر اسلام و قرآن ایمان راسخ دارند؟ اگر خیر پس اهل نجات نیستند واگر بله چنانچه در عمل [آگاهانه وعامدانه] از او پیروی نمی*کنند وبا فرامین وی مخالفت می ورزند،باز دچار عذاب دوزخ خواهند گشت.
آیات فوق شرط دیگر مقبولیت آن*ها نزد خداوند را داشتن عمل صالح ذکر می*کند. و عمل صالح به عملی گفته می*شود که خشنودی خدا را در پی داشته باشد و مطابق معیارهای باشد که خداوند در آخرین شریعت خویش بیان فرموده است. اما اگر کسی عملی را بر اساس ادیان منسوخ گذشته انجام دهد، مادامیکه در آخرین شریعت خدا مورد تایید واقع نشده باشد، عمل صالح گفته نمی*شود و مورد قبول ایزد هم قرار نمی*گیرد.
یهودیان و مسیحیان امروزی خدا را آنگونه که خود – جل و تعالی شأنه – می*خواهد، پرستش نمی*کنند و به او ایمان ندارند و اعمال نیک خود را با ایمان راستین پیوند نمی*زنند فلذا مصداق آیات فوق قرار نخواهند گرفت.
مصادیق آیات فوق عبارتند از:
1-صابئین که پیروان حضرت ابراهیم بودند و بعد از او به پیامبردیگر و نیز به پیامبر آخر زمان حضرت محمد رسول الله (ص) ایمان آورده و دین اسلام را پذیرفته*اند.
2-وَالَّذِینَ هَادُوا : منظور از «وَالَّذِینَ هَادُوا» یهودیانی هستند که حضرت عیسی(ع) را درک کرده و به او ایمان آورده*اند وازاو پیروی نمودند. و نیز یهودیانی که پیامبر اسلام را هم درک کرده و به او ایمان آورده به دین او ملتزم گشته*اند.
3- وَالنَّصَارَى : و منظور از «وَالنَّصَارَى» نیز مسیحیانی هستند که در زمان بعثت پیامبر اسلام در قید حیات بودند و چون او را حق یافتند، به او ایمان آورده و مسلمانان گشتند.
4-در پایان لازم است آیات فوق را در کنار آیات زیر مطالعه نماییم که می*فرمایند:
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمْ الْعِلْمُ بَغْیاً بَینَهُمْ...یعنی: بی*گمان دین (حق و پسندیده) در پیشگاه خدا اسلام (یعنی خالصانه تسلیم فرمان الله شدن) است (و این، آیین همه*ی پیغمبران بوده است) و اهل کتاب (در آن) به اختلاف برنخاستند مگر بعد از آگاهی (بر حقیقت و صحت آن؛) این کار هم به سبب ستمگری و سرکشی میان خودشان بود وکسی که به آیات خدا (اعم از آیات دیدنی در آفاق و انفس، یا آیات خواندنی در کتاب*های آسمانی پشت کند و) کفر ورزد (بداند که) بی*گمان خدا زود حسابرسی می*کند.(4)
وَمَنْ یبْتَغِ غَیرَ الإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنْ الْخَاسِرِینَ یعنی: و کسی که غیر از (آیین و شریعت) اسلام، آیینی بر گزیند، از او پذیرفته نمی*شود، و او در آخرت از زمره*ی زیانکاران خواهد بود.(5)
در پایان به منظور تبیین هرچه بیشتر بحث ،آیه*ی 120 سوره*ی بقره را ذکر می*نماییم که می*فرماید:
وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ یعنی: یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خوشنود نخواهند شد، مگر اینکه از آیین (تحریف شده و خواست*های نادرست ایشان) پیروی کنی. بگو: تنها هدایت الهی هدایت است. و اگر از خواست*ها و آرزوهای ایشان پیروی کنی، بعد از آنکه علم و آگاهی یافته*ای (و با دریافت وحی الهی، یقین و اطمینان به تو دست داده است.) هیچ سرپرست و یاوری از جانب خدا برای تو نخواهد بود (و خدا تو را کمک و یاری نخواهد کرد.


برگرفته از پایگاه اطلاع *رسانی اصلاح.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقی*ها:
(1)- قرآن کریم: سوره*ی بقره، آیه*ی 62.
(2)- قرآن کریم: سوره*ی مائده، آیه*ی 69.
(3)- قرآن کریم: سوره*ی حج، آیه*ی 17.
(4)- قرآن کریم: سوره*ی آل*عمران، آیه*ی 19.
(5)- قرآن کریم: سوره*ی آل*عمران، آیه*ی 85.


 

m_amin_r

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
13/4/13
نوشته‌ها
285
پسندها
0
سن
29
محل سکونت
Eranshahr
وب سایت
www.takalone.loxblog.com
بادها در چرخش هستند

نويسنده: محمد احسان خراميد

{وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}[الجاثية:5]
« و در چرخش بادها برای افراد انديشمند استدلال وجود دارد».
بادها در اطراف زمين همانطور که آيه مطرح کرده در واقع در يک سيستم جهانی در چرخش میباشند. آنها هوای گرم را از مناطق استوائی به نواحی قطبی و هوای سرد را از نواحی قطبی به مناطق استوائی منتقـل می کنند، که به اين ترتيب به دمای هوا توازن و تعادل می بخشند. در قـطبها هـوای سرد پائين می آيد و بطرف نواحی استوائی حرکت می کند. در مـناطق اسـتـوائی هـوای گرم بالا می رود و در سطوح بالاتر جوی ضمن چرخش در يک منطقه رفته رفته هـوای گرم را رو به قـطبها می برند.
چرخش بادها چه استدلالی را در بر دارد؟ چیزی که ما امروزه می دانیم اینست که چرخش بادها و وزیدن آنها برخلاف همدیگر باعث می شود که ویرانی ببار نیاید. اگر بادها فقط در یک جهت می وزیدند همه چیز ویران میشد.


بادها عمل لقاحها را انجام می دهند:
{وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً }[الحجر:22]
« و بادها را برای لقاح دادن ها می فرستيم و بعد از ابر آب پائين می فرستيم»!
نکته آيه: بادها لقاحهای گوناگونی را انجام می دهند و از جمله باعث بارندگی می شوند:
(جمع بودن «لَـواقِـح» به معنی: تلقـيح دهنده ها، به اين معنی است که بادها بيش از دو نوع عمل «تلقـيح» انجام می دهند).
ــ بـادهـا ذرات نامرئی بخار آب موجود در هوا را به ذرات دود و هوا و غبار و نمک و غيره می زنند و آنها را دور ذرات مزبور جمع می کنند، (بدون موارد مزبور ذرات بخار بهم نمی پيوندند).
ــ بادها ابرها را جمع و متراکم می کنند.
ـــ بادها موجب بار الکتريکی مثبت و منفی شدن ابر می شوند.
ــ بادهـا بـا حـرکت دادن ابـر باعـث مـی شـوند که جريان برق ذرات بخار آب را بهم ترکيب کند. با تـرکـيـب ذرات بخار قـطره های ريز تشکيل می شود که تا حد سقـوط کردن سنگين می شوند و سقوط می کنند، و در مسير سقوط خود با ذرات ديگـر برخورد می کنند و آنها را جذب می کنند و بزرگ و بزرگ تر می شوند، و بصورت قـطره (باران) سقوط می کنند.
همه کارکردهای مذکور باد، نوعی عـمـل بارورسازی است. (يعنی: معنی واژه لـقـاح همه آن موارد را دربر می گيرد).
همينطور بادها درختان و گـياهان را تـلـقـيـح می دهند که برخی از تخمها و هاگهای آنها از جمله قارچها ميکروسکوپی هستند.


به نقل از:
http://www.55a.net

 

m_amin_r

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
13/4/13
نوشته‌ها
285
پسندها
0
سن
29
محل سکونت
Eranshahr
وب سایت
www.takalone.loxblog.com
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ
هركس ديني غير از اسلام را قبول كند از او پذيرفته نمي شود


اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء- السعودية

هيئت بحث علمي و فتوي به سؤالاتي كه از آنها شده و همچنين به آنچه در وسائل اطلاع رساني از آراء و مقالاتي كه دعوت به وحدت بين اديان كه عبارتند از اسلام، يهوديت و مسيحيت مي كنند؛ و به درست كردن مساجد، معابد و كنيسه در يك مكان و در يك جامعه دعوت مي نمايند؛ و همچنين به چاپ قرآن و انجيل در يك مجلد كه از نشانه هاي اين دعوت مي باشد و آنچه كه قانونها و اجتماعات و گروهها در شرق و غرب به آن دعوت مي كنند، جواب مي دهد. بعد از دور انديشي و مطالعه، هيئت به شرح زير پاسخ مي دهد:
اول اينكه: از اصول اعتقادي كه در دين اسلام معلوم و حتمي است و مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند اين است كه در جهان غير از دين اسلام، دين حق ديگري وجود ندارد و آن ختم كننده اديان است و نسخ كننده تمام آنچه قبل از آن، از دينها و آيينها و شريعتها بوده اند، مي باشد. بر روي زمين ديني غير از اسلام كه بتوان با آن الله را عبادت نمود وجود ندارد. الله تعالي مي فرمايد:{وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ} [آل عمران : 85] «هركس غير از اسلام ديني قبول كند از او پذيرفته نمي شود و در آخرت از زيانمندان قرار مي گيرد.» و اسلام بعد از بعثت محمد_ صلي الله عليه و سلم _تنها به دين او اطلاق مي گردد.
دوم اينكه: از اصول اعتقادي اسلام اين است كه قرآن كريم آخرين كتابي است كه خداوند نازل نموده و آن را حفظ كرده است و نسخ كننده تمام كتابهاي قبل از خود يعني تورات، انجيل و غيره است. و در عين حال شاهد بر آنهاست. قرآن تنها كتابي است كه به پرستش خداوند دعوت مي كند. الله تعالي مي فرمايد:{وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءكَ مِنَ الْحَقِّ} [المائدة : 48]«ما اين كتاب را به حق به سوي تو نازل كرديم كه تصديق كننده كتابهاي پيش از خود و نگهبان بر آنهاست. در بين ايشان به آنچه خداوند نازل كرده حكم نما و از خواهشها و آرزوهايشان پيروي مكن و از حقي كه به سوي تو آمده، تبعيت نما.»
سوم اينكه: واجب است ايمان داشته باشيم به اينكه قرآن كريم نسخ كننده تورات و انجيل است و در اين دو، تحريف، تبديل، زيادي و نقصان راه يافته است همانگونه كه بيان آن در آياتي از كتاب خدا آمده است:{فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظّاً مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمُ} [المائدة : 13] «بعد از آنكه نقض پيمان كردند، لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم. كلمات را از جايگاه خويش تحريف مي كنند و بخشي از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند را به فراموشي سپردند تو بر خيانت ايشان آگاه مي شوي و جز عده كمي از آنها از اين خيانت دست نمي كشند.» و در جاي ديگر مي فرمايد:{فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَـذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ} [البقرة : 79] «ويل به حال كساني كه با دستان خويش كتاب را مي نويسند سپس مي گويند اين از جانب خداست تا آن را به بهايي اندك بفروشند. ويل به حال ايشان از آنچه با دستان خويش نوشته اند و ويل به حال آنان از آنچه بدست آورده اند.» همچنين مي فرمايد:{وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ} [آل عمران: 78]« دسته اي از آنها زبانشان را به كتاب خداوند مي پيچانند تا گمان شود آن از كتاب خداست در حاليكه از كتاب خداوند نيست و مي گويند از جانب خداوند است در صورتي كه از طرف خداوند فرو فرستاده نشده است و بر خداوند دروغ مي بندند در حاليكه مي دانند.» نكته اي كه اينجا حائز اهميت مي باشد اين است كه فرقي نمي كند چه تحريف يا تبديل شده باشد، به وسيله اسلام منسوخ گرديده است. از رسول الله صلي الله عليه و سلم ثابت است هنگامي ورقه اي را كه در آن چيزي از تورات نوشته شده بود در دست عمر بن خطاب رضي الله عنه ديد، خشمگين شد و فرمود:( أفي شك أنت يا ابن الخطاب؟! ألم آت بها بيضاء نقية؟ لو كان أخي موسى حياً ما وسعه إلا إتباعي) رواه احمد و دارمي و غيره"(آيا شك داري اي پسر خطاب؟! آيا آن روشن كننده پاك نيامده است؟ اگر برادرم موسي زنده بود چاره اي جز پيروي از من نداشت."
چهارم اينكه: از اصول اعتقادي اسلام اين است كه نبي و رسول ما محمد صلي الله عليه و سلم خاتم پيامبران و فرستادگان است همانگونه كه الله تعالي مي فرمايد:{مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ} [الأحزاب : 40] «محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست بلكه رسول خدا و خاتم پيامبران است.» پس تنها محمد است كه بايد از او تبعيت نمود و اگر يكي از انبياء و رسولان خدا زنده باشد بايد از محمد تبعيت نمايد- و آن پيامبر غير از محمد نمي تواند از ساير پيامبران تبعيت كند- همانگونه كه الله تعالي مي فرمايد:{وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّيْنَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ}[آل عمران: 81] «و هنگامي كه الله تعالي از پيامبران پيمان گرفت، هرگاه به شما كتاب و حكمت عطا كردم سپس رسولي به سوي شما آمد كه آنچه همراه شماست را تصديق نمود به او ايمان بياوريد و او را ياري نماييد. فرمود: آيا اقرار مي كنيد و بر آن پيمانم را گرفتيد؟ گفتند: اقرار كرديم. فرمود: گواه باشيد كه من با شما از گواه دهندگان هستم.» پيامبر خدا- عيسي عليه الصلاة و السلام- كه در آخر الزمان نازل مي شود از محمد صلي الله عليه و سلم تبعيت مي نمايد و به شريعت او حكم مي كند. الله تعالي مي فرمايد:{ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ} [الأعراف : 157] «كساني كه از رسول امي كه او را به صورت مكتوب نزدشان در تورات و انجيل مي يابند، پيروي مي كنند.» از اصول اعتقادي اسلام اين است كه محمد صلي الله عليه و سلم براي تمام مردم مبعوث گرديده است.{وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ} [سبأ : 28] «ما تو را نفرستاديم مگر اينكه بشارت دهنده و انذار كننده براي تمام مردم باشي ولي اكثر مردم نمي دانند.» و مي فرمايد:{قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً} [الأعراف : 158] «بگو اي مردم من فرستاده خداوند به سوي تمام شما هستم.»
پنجم اينكه: از اصول اعتقادي اسلام اين است تمام كساني كه تسليم نشده اند اعم از يهود، نصاري و غيره را كافر بدانيم و آنها دشمن خدا، رسولش و مؤمنان هستند و اهل آتش مي باشند.{لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ} [البينة : 1] «كافران اهل كتاب و مشركان دست بردار نبودند تا اينكه دليل و برهان آشكاري برايشان آمد.» الله جل و علا مي فرمايد:{إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُوْلَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ} [البينة : 6] «كافران اهل كتاب و مشركين در آتش جهنم براي هميشه مي مانند و ايشان بدترين كساني هستند كه آفريده شده اند.» و آيات در اين باره بسيار است.
در صحيح مسلم از رسول الله صلي الله عليه و سلم ثابت است كه فرمود:(وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَا يَسْمَعُ بِي أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ يَهُودِيٌّ وَلَا نَصْرَانِيٌّ ثُمَّ يَمُوتُ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَّا كَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ)"قسم به كسي كه نفس محمد در دست اوست هيچ مجتمعي، يهودي يا نصاري باشد ماداميكه سخن مرا بشنود و به آن ايمان نياورد،سپس بميرد از اهل آتش است.) و به اين دليل كسي كه يهود و نصاري را كافر نداند، كافر است. قاعده شرعي است**من لم يكفر الكافر فهو كافر**(كسي كافر را كافر نداند، كافر است.)
ششم اينكه: از اصول اعتقادي و حقايق شرعي اين است كه دعوت به سوي وحدت اديان و نزديكي بين آنها در يك قالب واحد، يك دعوت خبيث و فريبنده است و هدف از آن اختلاط بين حق و باطل و ويران نمودن اسلام و استحكامات آن است و نتيجه آن بازگشت عمومي به كفر است. مصداق آن در اين سخن الله تعالي گنجانده شده است كه مي فرمايد:*وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ«آنان از جنگ با شما دست نمي كشند تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند.» و همچنين مي فرمايد:{وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاء} [البقرة : 217] «آرزو دارند كه شما هم مانند ايشان كافر شويد تا در كفر با هم برابر باشيد.»
هفتم اينكه: از نشانه هاي اين دعوت باطل عدم جدايي بين اسلام و كفر، حق و باطل، معروف و منكر، از بين بردن موانع نفرت بين مسلمان و كافر و از بين بردن ولاء و براء مي باشد. با اين كار جهاد و قتال براي اعلاي كلمه حق در زمين خداوند از بين مي رود. الله پاك و منزه مي فرمايد:{قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ} [التوبة : 29] «با كساني از اهل كتاب كه ايمان به الله و روز آخرت ندارند، و آنچه را كه خدا و رسولش حرام نموده اند، حرام نمي دانند و دين حق را قبول نمي كنند بجنگيد تا در حاليكه خوار و پست شده اند با دست خويش جزيه دهند.» و مي فرمايد:{وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ} [التوبة : 36] «همگي با مشركين بجنگيد همانگونه كه همه آنها با شما مي جنگند و بدانيد كه خداوند با پرهيزگاران است.»
هشتم اينكه: اگر دعوت به سوي وحدت اديان از مسلمان صادر شود به منزله خارج شدن او از دايره اسلام است. زيرا اين دعوت بر هم زننده اصول اعتقادي و راضي شدن به اينكه كفر به الله اشكالي ندارد. صداقت قرآن و اينكه آن نسخ كننده تمام كتابهاي قبل از خود است، و اينكه اسلام نسخ كننده تمام شريعتها و اديان قبل از خود است را باطل مي نمايد. بناي آن بر فكري استوار است كه شريعت آن را نمي پذيرد و با استفاده از تمام دلايل شرعي اسلام كه قرآن، سنت و اجماع مي باشد، اين دعوت قطعاً حرام است.
نهم اينكه: اساس و بناي كار بايد بدين صورت باشد كه:
1. براي مسلماني كه الله را پروردگار و اسلام را دين خود و محمد را نبي و رسول مي داند جايز نيست كه دعوت كننده، تشويق كننده و پيروي كننده اين فكر خبيث باشد چه برسد به اينكه اجابت كننده اين دعوت باشد و در قوانين و گروههاي آنان داخل شود و در محافل آنها شركت كند.
2. براي مسلمان جايز نيست كه تورات يا انجيل را چاپ كند. پس چگونه ممكن است آن را با قرآن در يك غلاف واحد قرار داد!! كسي كه آن را انجام دهد يا به سوي آن دعوت كند در گمراهي دوري افتاده است زيرا با اين كار حق كه قرآن است با تحريف شده تورات و انجيل كه توسط قرآن نسخ شده است را جمع مي نمايد.
3. براي مسلمان جايز نيست به دعوتي كه در آن مي خواهند مسجد، كنيسه و معبد را در يك مكان بنا نهند، جواب مثبت دهد زيرا در اين كار اعتراف كردن به اين است كه مي توان به غير از دين اسلام نيز خداوند را عبادت نمود و با اين كار پيروز شدن اسلام بر تمام اديان را انكار مي كند و اين كار دعوت نمودن به سوي سه دين است كه اهل زمين هر كدام را بخواهند مي توانند به وسيله آن ديندار شوند. و اقرار كردن به اين است كه اين اديان فرقي با هم ندارند و اسلام نسخ كننده اديان قبل از خود نبوده است. شكي نيست كه اقرار به آن يا همچون اعتقادي داشتن يا راضي بودن به آن، كفر و ضلالت است زيرا با اين كار مخالفت صريح قرآن، سنت و اجماع را نموده است. و با اين كار معترف مي شود كه تحريفات يهود و نصاري از جانب الله است. الله تعالي بلند مرتبه تر از اين جملات است. جايز نيست كه به كنيسه هاي آنها بيت الله بگوييم و عبادت آنان را عبادتي مقبول براي خدا بدانيم زيرا عبادت آنها در چارچوب اسلام نيست و الله تعالي مي فرمايد:{وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ} [آل عمران : 85] «هركس غير از اسلام ديني قبول كند از او پذيرفته نمي شود و در آخرت از زيانمندان قرار مي گيرد.» بلكه اينها خانه هايي هستند كه در آن به الله تعالي كافر مي شوند. از كفر و اهالي آن به خدا پناه مي گيريم. شيخ الاسلام ابن تيميه- رحمه الله- مي فرمايد:كليسا و كنيسه، خانه هاي خدا نيستند بلكه مساجد، خانه هاي خداوند مي باشند. در اين خانه ها به خداوند كافر مي شوند اگر چه در آن ذكر و عبادت كنند. خانه ها به منزله اهالي آن است و اهل آن كافر هستند پس اين خانه ها محل عبادت كفار است." مجموع الفتاوى [22/162]"
دهم اينكه: واجب است بدانيم كه دعوت همه كفار به عام و اهل كتاب خصوصاً به اسلام بر مسلمانان طبق نص صريح از كتاب و سنت واجب است و اين كار جز از طريق بيان و مجادله كردن به شيوه نيكو و بيان شريعت اسلام بدون كم و كاست انجام نمي گيرد. و آن اصولي هستند كه يا به وسيله آن نسبت به اسلام خرسند و راضي گردند و داخل آن شوند يا با اين كار نسبت به آنها اتمام حجت شود. هركس دليل و برهان را ناديده بگيرد، هلاك مي گردد و كسي كه به آن توجه نمايد و آن را قبول كند، زنده مي شود. الله تعالي مي فرمايد:*قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}[ آل عمران 64]«بگو اي اهل كتاب بياييد به سوي كلمه اي كه ميان ما و شما يكسان است و آن اين است كه غير از الله را عبادت نكنيم و چيزي را با او شريك نگردانيم و بعضي از ما بعضي ديگر را به جاي خداوند رب قرار ندهد. اگر روي گرداندند، بگوييد: شاهد باشيد كه ما مسلمانيم.» اما مجادله، ديدار و گفتگو با آنها به منظور جلب ميل و آرزوهاي آنان و محقق كردن اهداف و خواسته هايشان و نقض كردن اسلام و پايه هاي ايمان، باطل است و الله و رسولش و مؤمنان از آن ابا دارند.
هيئت بحث و فتوي آن را اينگونه تقرير كرد و براي مردم تبيين نمود. اين هيئت به تمام مسلمانان به طور عام و به اهل علم خصوصاً توصيه مي كند كه تقواي خدا داشته باشند و بر آن مراقبت نمايند، از اسلام حمايت كنند، از عقيده مسلمانان در برابر گمراهي و دعوتگران آن و كفر و اهل آن صيانت و حفاظت كنند و مسلمانان را از دعوت به سوي كفر و گمراهي كه وحدت اديان است و از واقع شدن در اين دام برحذر دارند. بر خدا پناه مي بريم از اينكه هر مسلماني اين گمراهي را به سرزمينهاي اسلام آورد و در بينشان ترويج دهد. از خداوند به وسيله نامهاي نيكو و صفات بلندش مسئلت مي خواهيم كه ما را از تمام گمراهي هاي فتنه انگيز پناه دهد و ما را وسيله هدايت، هدايت يافته گان و حامي اسلام بر طريق هدايت و نور از جانب خود قرار دهد تا در حاليكه از ما راضي است او را ملاقات مي كنيم.


وبالله التوفيق، وصلى الله وسلم على نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين

 

m_amin_r

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
13/4/13
نوشته‌ها
285
پسندها
0
سن
29
محل سکونت
Eranshahr
وب سایت
www.takalone.loxblog.com
نژاد پرستي از نظر اسلام
نويسنده : دکتر روح الله عباسي

ان الحمد لله نحمده و نستعينه و نستغفره و نعوذ بالله من شرور انفسنا و من سيئات اعمالنا من يهده الله فلا مضل له و من يضلل فلا هادي له و نشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له و نشهد ان محمدا عبده و رسوله صلي الله عليه و سلم، اما بعد:

دين مبين اسلام يک دين عالم گيري است که کسي که آنرا قبول کرده هميشه او را به طرف تمدن و ترقي و فلاح دعوت و رهنمايي مينمايد و اين دين دينيست که تمام ابعاد زندگي بشر را مورد بحث قرار داده و چيزي را نصيب بشر ميکند که بخش هاي مادي و معنوي بشر به آن ضرورت دارد.

در دين اسلام نژاد پرستي مذموم قرار داده شده و معيار فضيلت و برتري فقط و فقط تقوي قرار داده شده و بس.

الله تبارک و تعالي در کتاب آسماني خود چنين ارشاد ميفرمايد:

"يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثي و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم ان الله عليم خبير ○"
ترجمه: اي مردم من شما را از يک زن و مرد آفريده ام و شما را به شعبات و قبيله ها تقسيم نموده ام صرفا بخاطر تعارف يکديگر، واقعا بهترين شما با تقوي ترين شماست و الله تعالي دانا و با خبر بر همه چيز است.

اگر به ارشاد بالايي الله تبارک و تعالي دقت بکنيم مطالب ذيل از آن بر مي آيد:

از آيه مبارک فوق واضحا آشکار ميشود که خلقت انسان از يکجا شدن زن و مرد بوجود مي آيد بناء انسان از اختلاط يک جنس خاک بوجود آمده پس اين هم جنسيت مقتضي اينست که انسان ها نبايد در جامعه انسانيت رنگ – نژاد – قبيله – لسان – نسب و غيره را مد نظر داشته باشد
زيرا در نظر گرفتن نقاطي که يادآور شديم نزد الله هيچ ارزشي ندارد بلکه يگانه چيزيکه
براي الله تبارک و تعالي پر ارزش بوده و انسان را به خالقش متوصل مينمايد تقوي است.

در جامعه انساني تقوي يک غذاي روحاني است که انسان را در جامعه انساني برتري دنيوي و آخروي ميبخشد و انسان مبارک و با سعادت مينمايد.

رسول خدا صلى الله عليه و سلم هم معيار برتري و بهتري را تقوي قلمداد کرده است و چنين ارشاد مينمايد:

عن ابي هريره رضى الله عنه قال: سـئل رسول الله اي الناس اکرم ؟ قال: اکرمکم عندالله اتقاکم (روايت بخاري)

دين مقدس اسلام يک دين تعادل و انصاف بوده و هيچ اهميتي به قوم پرستي – لسان پرستي –
نژاد پرستي قائل نيست و کسي که به اين نوع اعمال دست ميزند مورد نفرت قرار ميگيرد.

پيامبر عظيم الشان اسلام رسول خدا صلى الله عليه و سلم در اين مورد چنين ميفرمايد :

عن ابي هريره رضي الله عنه قال : قال رسول الله صلى الله عليه و سلم :ان الله لا ينظر الي صورکم و اموالکم و لکن ينظر الي قلوبکم و اعمالکم. (ابن ماجه(

در روايت ديگري رسول خدا صلى الله عليه و سلم ارشاد ميفرمايد که معيار برتري و فضيلت فقط و فقط تقوي ميباشد و رسول گرامي اسلام چنين ميفرمايد :

المسلمون اخوه لا فضل لاحد علي احد الا بالتقوي. (طبراني(

جامعه انساني از نقطه نظر اسلام به دو دسته تقسيم ميشود که يکي قشر با تقوي است و ديگري هم قشر بي تقوي .

قشر با تقوي عبارت از کساني هستند که تمام اصول و اساسات اسلام برايش قابل قبول باشد و هم چنان پيغاماتي را که الله تبارک و تعالي فرستاده آنرا مشعل راه زندگي خود قرار ميدهد.

و بايد ياد آور شد که خود تقوي يعني چه ؟

تقوي به معني وقايه يا مانع قرار دادن بين خود و و عذاب هاي الهي يه به عبارت ديگر زمانيکه از امير المومنين عمر رضي الله عنه در مورد تقوي برسيده شد که تقوي چيست عمر رضي الله عنه چنين جواب ارائه مينمايد:

حضرت امير الموُمنين از سوال کننده پرسيد که آيا از بياباني گذر کرده اي ؟ گفت بلي
گفت در آن بيابان گياهان خاردار و بته هاي خار دار موجود بود ؟ گفت بلي
پس وقتي ميخواهي از اين بيابان که داراي گياهان خار دار است عبور و گذر نمايي چه بايد کرد؟
در جواب گفت با احتياط و مراقبت خود را خوب جمع و جور ميکنم و لباسم را نيز حفا ظت ميکنم
تا نشود کدام خاري لباسم را باره نکند. يعني با مراقبت کامل از همچون بياباني عبور ميکنم .
پس گفت تقوي همين است . يعني در دنيا طوري انسان زندگي که هيچ خاري از خارهاي گناه بر دامن انسان نچسبد و دامن انسان آلوده به گناهان نشود .
يعني انسان در دنيا با مراقبت کامل اگر زندگي کند و در زندگي بي تفاوت و بي پروا نباشد اين عمل انسان را تقوي معرفي ميکنند. يا به تعبير ديگر خداوند را در تمام صحنه ها و لحظه هاي زندگي با خود داشتن و از او غافل نماندن تقوي است.
قشر دوم عبارت از قشر بدون تقواي است که ايشان ضد عقايد و اصول اسلام حرکت ميکنند و از پيغامات فرستاده الله سرباز ميدارند.

پس تقوي معيار برتري – و ضامن ترقي اقتصادي – فرهنگي – نظامي – سياسي و اجتماعي انسان در جامعه ميباشد و موانع را که سد راه اين بيشرفت ها ميشود بر طرف مينمايد زيرا خداوند متعال چنين تضمين نموده است :
"و لو ان اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم برکات من السماء و الارض و لکن
کذبوا فاخذناهم بما کانوا يکسبون" (الاعراف(
ترجمه : ا گر اهالى قريه ها (دو صفت يکي) تقوي و ايمان به الله داشته باشند ما دروازه هاي رحمت و برکات آسمان و زمين را براي ايشان باز ميکرديم ولي ايشان آيات ما را دروغ پنداشتند پس ما هم ايشانرا به سبب اعمال شان گرفتار عذاب کرديم.

پس مقتضاي عقل سليم تقوي پيشه کردن است زيرا سعادت دارين را به همراه دارد و ضمانت اين سعادت را ذات حي لا يموت نموده است و از اين بالاتر ضامن وجود ندارد .

از خداوند التماس توفيق عمل براي خود و تمام مسلمين روي زمين را خواهانم .

و صلي الله تعالي علي خير خلقه محمد و علي آ له و صحبه و سلم
 

m_amin_r

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
13/4/13
نوشته‌ها
285
پسندها
0
سن
29
محل سکونت
Eranshahr
وب سایت
www.takalone.loxblog.com
راجع به "ذِکر" در اسلام

پرسش:
لطف نموده راجع به "ذکر" در اسلام برايم معلومات دهيد. ذکر چه شکل ها دارد و اين کلمه در قرآن به کدام مفاهيم استعمال شده است . "ذکر" اکثرا در بين متصوفين، به شکل زبانی بوده و حلقه های ذکر ساخته می شوند، گاهی شعرها سروده می شود و گاهی سرود های قوالی، و زمانی که برايشان گفته می شود که اين ذکر نيست، می گويند که با ذکر خدا، قلب ها مطمئن ميشود و در اين حلقه ها، قلب های ما مطمئن می شود .

پاسخ:

الحمدلله،
كلمه "ذكر" در قرآن كريم به معانى مختلفى بكار گرفته شده كه مخترصا بشرح زير ميباشند:
1- بمعناى "قرآن" در آیه: " إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ" (فُصِّلت : 41)، يعنى: "بي*گمان* كساني* كه* به* ذكر چون* بر آنان* نازل* شد كافر شدند و به* تحقيق* كه* آن* كتابي* عزيز است" و همچنين در اين آیه: " إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ" (الحِجْر : 9)، يعنى: "بي*ترديد ما اين* قرآن* را نازل* كرده*ايم*" يعني*: اين* قرآني* را كه* آنها منكر آنند و تو را به* سبب* آن* به* ديوانگي* متهم* مي*كنند، ما فرود آورده*ايم *"و قطعا ما خود نگهبان* آنيم*".
2- بمعناى طاعت خداوند در آیه: " إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةْ" (المائدة : 91)، يعنى: "همانا شيطان* مي*خواهد با شراب* و قمار، ميان* شما دشمني* و كينه* بيندازد" اين* از مفاسد دنيوي* شراب* و قماراست* «و» از مفاسد ديني* نيز در آنها بسيار است*، از جمله* اين* كه* شيطان* مي*خواهد: «شما را از ياد الله و از نماز بازدارد".
3-بمعناى اذان و نماز فرض مخصوصا با جماعت در آیه: " فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ" (النور : 36)، يعنى: " «در خانه*هايي* كه* خدا اجازه* داده* است* كه* رفعت* يابند» يعني: در مساجدي* كه* خدا فرمان* داده* تا مورد تعظيم* و حرمت* قرار گيرند و شأن* وجايگاه* آنها رفيع* و قدر و منزلت* آنها والا باشد و از پليديها و نجاستها پاك *گردانيده* شوند و نيز رخصت* داده* كه* آن* خانه*ها برافراشته* و بلندوبالا بنا شوند «و نامش* در آنها ياد شود"، و همچنين در اين آیه: "وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ (البقرة : 114)، يعنى: "و كيست* ظالم *تر؟" استفهام* انكاري* است، يعني: كسي* ظالم*تر نيست* "ازآن* كس* كه* نگذارد در مساجد خدا نام* وي* برده* شود".
4-بمعناى اداء شعائر و مناسك حج در آیه: " وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ" (البقرة: 203)، يعنى: "و خدا را در روزهايي* معين* ياد كنيد".
5-بمعناى عموم ذكر مانند عبادات قلبى از قبيل محبت خداوند و توكل بر او، و عبادات بدنى مانند نماز و زكات و غيره، و عبادات زبانى از قبيل تسبيح و تهليل و تحميد و استغفار و دعاء صبح و شب و دعاء خروج از منزل و ورود به آن و دعاء دخول و خروج از مسجد و غيره در آیه: " يَا آیها الَّذِينَ آَمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا " (الاحزاب : 41)، يعنى: "اي* مؤمنان*! خدارا ذكر كنيد، به* ذكر كردن* بسيار»"، و همچنين در آیه: " وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا " و (الحزاب : 35)، يعنى: "و مردان* و زناني* كه* خدا را بسيار ياد مي*كنند".
6-بمعناى يادآورى و فراموش نكردن و پند و اندرز در آیه: " وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ" (ال عمران : 103)، يعنى: "و نعمت* خدا را بر خود ياد كنيد، آن*گاه* كه* دشمنان* همديگر بوديد"، و همچنين در آیه: " فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرَى " (الأعلى : 9)، يعنى: " «پس* اندرز ده* اگر اندرز سود بخشد" ، و همچنين در آیه: " وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ" (الذاريات 55)، يعنى: "و پند ده* كه* مؤمنان* را پند سود مي*بخشد".
7-بمعناى بيان كردن براى اولين بار در آیه: " ذِكْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا " (مريم : 2)، يعنى: "بيان* رحمت* پروردگار تو بر بنده*اش* زكريا".
8-بمعناى عزت و سربلندى و شرف و منزلت در آیه: " أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ" (انبياء : 10)، يعنى: "در حقيقت* ما به* سوي* شما كتابي* را نازل* كرديم* كه* ذكر شما در آن *است*" يعني: كتابي* كه* شرف* و مقام* و منزلت* بلند شما در آن* است*، و همچنين در آیه: " وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ "(زخرف : 44)، يعنى: "و هرآينه* آن براي* تو و براي* قوم* تو ذكري* است*".
بس ذكر خداوند در قرآن كريم معانى مختلفى را در بر دارد و كسى كه ذكر خداوند را بجاى اورد باعث اطمئنان قلب و سكينت روحى و معنوى ميشود كه خداوند ميفرمايد: " أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ " (الرعد : 28)، يعنى: "آگاه* باش* كه* با ياد خدا دلها آرامش* مي*يابد".

ولى نا گفته نماند كه ذكر خداوند بايست مطابق قرآن و سنت باشد تا موجب ثواب و پاداش شود، ولى اگر مانند ذكر صوفيها بصورتي كه در سؤالتان ذكر كرده ايد باشد بدعت بشمار ميرود زيرا اصل و اساسى در دين ندارد، ولى اگر ميگويند به آنها آرامش خاطر ميدهد اين در واقع اوهامى بيش نيست كه دچارشان ميشوند، خداوند متعال در قرآن ميفرمايد: " وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (36) وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (37)" (زخرف : 37-36)، يعنى: "و هر كس* از ياد رحمان* تغافل* كند بر او شيطاني* مي*گماريم،* پس* آن* شيطان *برايش* همنشين* است* و مسَلَّما آنها آنان* را از راه* باز مي*دارند و مي*پندارند كه* خود ره يافته*اند"، پس اين صوفيها كه اذكارشان مخالف قرآن و سنت ميباشد بدعت روا داشته اند و فكر ميكنند كه اطمئنان خاطر به انها دست داده است كه بدون شك كارشان باطل هست و بجاى اجر و پاداش گناه نصيبشان ميشود.

به نقل از:
سايت جامع فتاوي اهل سنت و جماعت
 

m_amin_r

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
13/4/13
نوشته‌ها
285
پسندها
0
سن
29
محل سکونت
Eranshahr
وب سایت
www.takalone.loxblog.com
علاج قرآني جهت درمان ضعف همت و عزم

دكتر محمد بديع استاد دانشكده پزشكي دانشگاه قاهره


﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لاَ يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللهِ وَلاَ يَطَؤُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلاَ يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ* وَلاَ يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَلاَ كَبِيرَةً وَلاَ يَقْطَعُونَ وَادِيًا إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللهُ أَحْسَنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ (التوبة: 120- 121)
« زيرا كه هيچ تشنگي و خستگي و گرسنگي در راه خدا به آنان نمي رسد و گامي به جلو برنمي دارند كه موجب خشم كافران شود و به دشمنان دستبردي نمي زنند مگر اينكه به واسطه آن كارنيكوئي براي آنان نوشته مي شود. بي گمان خداوند پاداش نيكوكاران را هدر نمي دهد. ( همچنين مجاهدان راه حق) هيچ خرجي خواه كم خواه زياد نمي كنند و هيچ سرزميني را پشت سر نمي گذارند مگر اينكه ( پاداش آن) برايشان نوشته مي شود تا خداوند پاداشي نيكوتر از كاري كه مي كنند بديشان دهد».
راه علاج تصحيح مفهوم،* ديدگاه و نيت است، زيرا علت اصلي سستي و كسالت، ترس از پيامدهاي عمل صالح مي باشد كه شايد سبب زيان ديدن در امور دنيوي شود در حالي كه مؤمن به خوبي مي داند كه بهشت با سختي ها پوشيده شده و جهنم با شهوات، خوشي ها و ديدگاه ناصحيح.
اين موضوع بر سه ستون بنا شده:


ستون اول:
يقينا اولين كسي كه از طاعات سود مي برد تويي و اولين شخصي هم كه از شانه خالي كردن از طاعات و بخل نسبت به حسنات اعم از مال، وقت، كوشش و يا علم ضرر مي بيند خود تو مي باشي.
پس با اين منطق است كه، نفس تو سود برنده و زيان ديده را شناخته و حرص براي به چنگ آوردن سود و ترك زيان را تجربه خواهد كرد و مي فهمد كه چه چيزي پايدار و چه چيز فاني است و اين نهايت زيركي و هوشياري است:
"الكَيِّس مَن دَانَ نَفسَهُ، وعَمِلَ لِمَا بَعدَ المَوتِ"
در واقع اين منطق تجارت و سود و زيان است. زيرا كه اعمال صالح بالاترين سود را داراست، آن سودي كه عثمان بن عفان (رضي الله عنه) آن تاجر ثروتمند كه به خوبي قوانين بازار تجارت را مي شناخت فهميد و قافله تجاري اش را به خداوندي كه در برابر هر نيكي ده تا هفتصد برابر پاداش مي*دهد فروخت. كدامين بازار بورس دنيا و كدامين قانون، هفتصد برابر، سود خالص به كسي پرداخت مي كند، بله اينگونه اين صحابي جليل دست رد بر سينه تمامي تجاري كه بر سر قافله*اش مزايده نهاده بودند، زد زيرا او با خداوند عزوجل معامله كرده بود.
و همچنين« صهيب بن سنان الرومي» اين صحابي جليل القدر، فرزند روم، كسي كه در اسلام آوردن از تمامي روميان گوي سبقت را ربود و آن كسي كه سود عظيمي را به چنگ آورد كه پيامبر صلي الله و عليه و سلم بر آن گواهي داد. آن هنگام كه پيامبر عمل صهيب به هنگام هجرت كه تمامي مالش را به خاطر رضاي خداوند رها كرده بود را ستود و فرمود: "ربح البيع يا صهيب" (صهيب معامله اي پرسود انجام دادي).
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُّلُّكمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ﴾(لصف:10(
« اي كساني كه ايمان آورده ايد آيا شما را به تجارتي راهنمايي نكنم كه شما را از عذاب دردناك رهايي بخشد».
همچنين رسول الله صلي الله و عليه وسلم مقابله با زيان و افلاس و ميزان تجاري آن را به اصحابش مي آموزد و مي فرمايد: المُفلِسُ مَن جَاء يَوم القِيامَةِ بِصَلاةٍ وَصَدَقَةٍ وَصِيَامٍ وَحَجِّ، ويأتِي وَقَد ضَرَبَ هَذَا وَشَتَمَ هَذَا وَسَفَكَ دَمَ هَذَا وَأَكَلَ مَالَ هَذَا، فَيَأخُذُ هَذَا مِن حَسَنَاتِهِ وَهَذَا مِن حَسَنَاتِهِ، حَتَّى إذا فَنِيَت حَسَنَاتُه أُخِذَ مِن سَيِّئَاتِهِم فَطُرِحَ عَلَى سَيِّئَاتِه، ثُمَّ طُرِحَ فِي النَّارِ".
مفلس كسي است كه روز قيامت با توشه اي از نماز،* صدقه، روزه و حج آمده باشد و در حالي كه به شخصي زده و به ديگري دشنام داده، خون اين را ريخته و مال آن را خورده،* پس اين و آن از حسناتش برمي دارند تا زماني كه حسناتش به پايان مي*رسد، از گناهان آنها برداشته مي شود و بر گناهان او افزوده مي شود و سپس در آتش افكنده مي شود.

ستون دوم:
﴿إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ﴾ (التوبة: من الآية 120)
« مگر اينكه به واسطه آن كار نيكويي براي آنها نوشته مي شود».
آن نوشته اي كه با قلم قدر كه خشك شده، برداشته شده و كتابش بسته شده، حك گرديده است.
به شخص مؤمن اين عزت، نيرو و آرامش را در پناه خداوند مي دهد كه ﴿قُل لَّن يُّصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾ (التوبة: 51)
«بگو هرگز چيزي (از خير و شر ) به ما نمي رسد،* مگر چيزي كه خدا براي ما مقدر كرده باشد، *او مولي و سرپرست ما است، و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند و بس.
پس ملاحظه مي كنيم كه همه چيز به نفع ماست و تمامي ستايش ها ازآن خدايي است كه تمام خوبي ها به لطف او به انجام مي رسند و انسان مؤمن بدين گونه با حوادث روبرو مي شود كه همگي از طرف خداوند عزيز قوي،* قادر، لطيف و خبير است و با اين تفكر است كه مطمئن مي شود كه مخلوقات همگي وسيله هستند.
و از زاويه اي ديگر تو از اين نمي ترسي كه اگر تكليفي را انجام دهي ممكن است دچار سختي شوي زيرا كه اگر اين كار به ضرر تو بود خداوند هيچوقت تو را به انجام آن مكلف نمي نمود در حالي كه خداوند تو را دوست دارد و تو نيز او را دوست داري. ﴿فَعَسَى أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا﴾ (النساء: من الآية 19)
« چه بسا چيزي را ناپسند بدانيد و خداوند در آن براي شما خير فراواني نهفته باشد».
و بدان كه از قدر خداوندي راه فراري نيست و حذر كردن به معناي نشستن نمي باشد بلكه بايد قبل از اقدام جوانب آن بررسي شود. جديت، عزم و شتافتن به سوي كار نيك در دو كلمه جمع شده ﴿خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا﴾ (النساء: 71)
احتياط نماييد و آمادگي خود را حفظ كنيد،* و دسته دسته يا هنگي باهم حركت كنيد»


ستون سوم:
﴿أَحْسَنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ (التوبة: 121)
« خداوند پاداشي نيكوتر از كاري كه مي كنند بديشان دهد».
بينديش برادرم خداوند با اين جمله مختصر به من و شما راه را نشان داده است تا آن زمان كه پاداش از سوي كريمي است كه با ميزان نيكوتر، پاداش مي دهد و خداوند در روز قيامت به تو در برابر هر عملت با اين ميزان پاداش مي دهد ﴿وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ﴾ (المطففين: من الآية 26(
«مسابقه دهندگان بايد براي بدست آوردن اين( نعمتهاي بهشت) با همديگر مسابقه بدهند و بر يكديگر پيشي بگيرند.»
و راست گفت رسول الله صلي الله و عليه و سلم كه امتش را به خوبي راهنمايي نموده: «إذَا سَألتُمُ اللهَ فَسَلُوهُ الفِردَوسَ الأعلَى».
هر گاه از خداوند (بهشت را (در خواست نموديد فردوس اعلي را طلب نماييد.
 

m_amin_r

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
13/4/13
نوشته‌ها
285
پسندها
0
سن
29
محل سکونت
Eranshahr
وب سایت
www.takalone.loxblog.com
برابري برابري ميان افراد بشر، بستگي به ميزان سازگاري و مشابهت آنان در خصوصيات جسماني و رفتاري دارد. يعني هر اندازه كه اين خصوصيات با همديگر سازگارتر و به هم نزديك*تر باشند، برابري و همگوني انسان*ها نيز دقيق*تر و بيشتر خواهد بود، و اگر با هم متفاوت باشند، نتايج مختلفي را در پي خواهد داشت. با توجّه به اين مقدمه، نمي*توان به برابري مطلق ميان افراد بشر اعتقاد جازم داشت. البته ما معتقديم كه برابري واقعي، برابري در حقوق و وظائف است، زيرا همه*ي افراد بشر در توانائي*هاي بدني و ذهني حداقل مشابهت را با هم دارند و اين مشابهت حداقلي،آنان را در فهم نظم و قوانين، فراگيري، اجرا و پذيرش آنها و بازخواست در قبال آنها توانا مي*سازد. امّا واضح است كه اصل خلقت بشر در استعدادها و اخلاق متفاوت است، و در نتيجه موانعي ذاتي، اجتماعي و سياسي را در مسير برابري مطلق قرار مي*دهد كه در سؤالات مطرح شده نيز به برخي از اين موانع اشاره شده است. بعضي از اين موانع، موقتي، بعضي دائمي، بعضي نادر و بعضي شايع و فراگير است. امّا مهم اين است كه هركدام از اين موانع فقط بخشي از حقوق را در بر مي*گيرد و تساوي در حقوق ديگر را نفي نمي*كند. امّا در زمينه**هاي ديگر، حقوقي يكسان دارند. چنين تفاوتهايي ميان انسان هوشمند و انسان كودن وجود دارد و زن نيز در خصوصيات و استعدادها و توانائي*هاي جسماني با مـرد تفاوت دارد كه در جاي خود بحث مستقلي را در اين باره خواهيم آورد. ـ به اميد خدا ـ.اين موارد كه در مثال اخير ذكر شد، نمونه*اي از موانع ذاتي برابري مطلق هستند. امّا از جمله موانع اجتماعي يعني موانعي كه هر جامعه*اي بر اساس تجربه و تمرين زندگي به آن دست يافته و از لحاظ عقلي پذيرفته است كه در اين صفات، تفاوت وجود دارد، از جمله اين موانع مي*توان به برابر نبودن عالم و جاهل اشاره كرد، زيرا مردم همه بر اين باورند كه انسان جاهل شايستگي رياست و مسئوليت پذيري را ندارد و نمي*توان در امور مربوط به اجتماع بر وي اعتماد كرد. از موانع سياسي نيز مي*توان به مواردي اشاره كرد كه اهل حكومت و اداره مملكت بر آن اتفاق دارند مانند اينكه بعضي گروهها را از پذيرش مسئوليتهاي دولتي بنا به دلايل سياسي يا نظامي منع مي*كنند و اين مسئله*اي است كه همه ملتها بدون استثنا پذيرفته اند. مانند اينكه به افراد بيگانه هيچگونه مسئوليت دولتي را واگذار نمي*كنند و اين مسئوليتها و وظايف فقط به افراد ميهني و محلي تعلق مي*گيرد. واگذاري حق انتخاب و ممنوعيت از برخي مشاغل نيز از جمله اين موارد است. نظم و برنامه مخصوص نظاميان و اهل سياست و منع آنان از ازدواج با زنان بيگانه جزو همين موانع سياسي است. در حكومت اسلامي نيز اهل ذمّه از انجام برخي مسئوليتها منع مي*شوند و حق ازدواج با زنان مسلمان را ندارند كه تفصيل اين مسئله در آينده خواهد آمد. اين دو مثال اخير را مي*توان جزو موانع شرعي نيز به حساب آورد، زيرا اين احكام در شريعت اسلامي ثابت است و همانگونه كه خواننده محترم مي*داند مبتني بر مسائل منطقي و عرف اجتماعي پسنديده است.در نتيجه اين مثالها امكان فهم قوانين **[ اسلام ] فراهم شده و اين باور حاصل مي شود كه برابري مطلق ميان مردم امكان پذير نيست، و حتي اعتقاد به برابري مطلق منجر به اموري خارج از توان بشر مي شود و مردم را وادار به فروگذاشتن نعمتها و هدر دادن استعدادها و نيروهايشان مي كند، كه اين مسئله فساد زشت و آشكاري است و نظام جهان در اعطاي امتيازات و حقوقي كه سبب آباداني و اصلاح و پيشرفت آن مي شود به آشفتگي مي گرايد. سقوط نظام كمونيستي كه اكنون هم شاهد آن هستيم دليل قاطع و عيني اين مسئله نزد اهل عقل و حكمت است.حال كه چنين است پس تفاوت در استعدادها و امكانات و تفاوت در برخورداري از آنها و شيوه استفاده از آنها سبب ايجاد نوعي تفاوت مادي در حقوق هر صاحب نعمتي مي*شود و خانواده و اجتماع از آن بهره*مند مي*شوند. به همين خاطر است كه نوعي اولويت*بندي حقوق و مسئوليتها ميان رؤسا، مديران و رده*هاي پايين تر مشاهده مي شود.شريعت اسلام نيز همگام با فطرت سليم بشري، امكان ندارد كه به سوي نوعي از برابري فرا خواند كه سبب لغو تفاوتهاي فردي، استعدادهاي ذاتي و خصوصيات موجود ميان افراد بشر شود در حالي كه واضح است اين تفاوتها داراي تأثير زيادي در اصلاح افراد و گروههاي بشري است وهدف و مقصد اسلام هم همين است.اين تفاوتها همان تفاوت مؤثري است كه در صورت وجود از برابري مطلق جلوگيري مي كند.اما تفاوتي كه از جنسيت انسانها، رنگ آنها و يا زبان آنها سرچشمه مي*گيرد در شريعت اسلامي [هيچ جايگاهي ندارد] و در حقوق آنها بي تأثير است، و شريعت اسلام آن را يكي از نشانه*هاي عظمت و قدرت كامل خداوند و شايستگي او براي عبادت مي داند.چنين تفاوتهايي وظيفه*اي ديگر نيز دارند كه اسلام به آن اشاره نموده كه عبارتست از اينكه ابزار شناخت و ايجاد محبت ميان انسانها قرار گيرد. عبارت دقيق قرآن چنين است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا...﴾ [حجرات / 13] [. (اي مردمان، ما شما را از مرد و زني ( به نام آدم و حواء) آفريده*ايم، و شما را تيره تيره و قبيله قبيله نموده*ايم تا همديگر را بشناسيد...). و هر كسي با تفاوت و ويژگي خاص دروني و بيروني از ديگري مشخص شود، و در پيكره جامعه انساني نقشي جداگانه داشته باشد.اين نگرش به تفاوتهاي جنسي و نژادي از جنبه ديگر نيز قابل اثبات است، و آن اينكه مسلمانان بر اين عقيده*اند كه خداوند هيچ قوم و گروهي را بر ديگران برتري نداده و ارزش آنان نزد خداوند به نيكوكاري و اعمال صالح و تلاش خالص آنان براي اطاعت خدا و پيروي از دستورات او بستگي دارد، چيزي كه در شريعت اسلام به «تقوي» نام بردار است، و در قرآن در ادامه آيه 13 سوره حجرات چنين آمده است كه: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾.پيامبر اسلام حضرت محمد r نيز اين حقيقت را چنين ابراز مي دارد: «اي مردم! خداي شما واحد است، و پدر و مادر شما نيز يكي است، همه شما از آدم هستيد و آدم نيز از خاك آفريده شده، پس گرامي ترين شما نزد خدا، با تقوا ترين شماست، و [بدانيد] كه هيچ عربي برعجمي و هيچ عجمي بر عربي و هيچ سرخ رنگي بر سفيد و يا هيچ سفيدي بر سرخ پوستي برتري ندارد، مگر به وسيله تقوي....»[1].از پيامبر هم پرسيده شد: «چه كسي نزد خدا محبوبتر است؟ فرمود: آن كس كه بيشترين بهره را براي مردم دارد»[2]. -------------------------------------------------------------------------------- 1 ـ به روابت امام احمد وترمذي از ابو ابو نضرة هيثمي كه مي گويد: راويان آن از شرايط صحت برخوردارند.2ـ به روايت طبراني از حديث ابن عمر و از ديگران هم با الفاظ نزديك، اين روايت آمده است .
 
بالا