یک کلیپ جالب

ابوذر

Well-known member
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
88
پسندها
0
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان امروز میخواهم توجه شما را به ویدئویی جالب درمورد داعش جلب کنم که در آن مفتی دانشگاه الازهر حدیثی از قول حضرت علی (ع) درمورد داعش نقل میکند که مشابه آن در کتب شیعه نیز موجود میباشد . بهتون پیشنهاد میکنم از دستش ندید . برای دیدن این کلیپ به آدرس زیر مراجعه کنید
http://www.aparat.com/v/Zex6R

درپناه خدا

 
آخرین ویرایش:

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان امروز میخواهم توجه شما را به ویدئویی جالب درمورد داعش جلب کنم که در آن مفتی دانشگاه الازهر حدیثی از قول حضرت علی (ع) درمورد داعش نقل میکند که مشابه آن در کتب شیعه نیز موجود میباشد . بهتون پیشنهاد میکنم از دستش ندید . برای دیدن این کلیپ به آدرس زیر مراجعه کنید
http://www.aparat.com/v/Zex6R

درپناه خدا


وعلیکم السلام و رحمة الله

این کلیپ از آپارات برای بنده قابل مشاهده نبود البته اگر همان کلیپی باشد که در آن دکتر علی جمعه در مورد اثری که از امام علی رضی الله عنه از کتاب الفتن نعیم بن حماد رحمه الله نقل کرده باشد ، این اثر ضعیف است.
 

ابوذر

Well-known member
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
88
پسندها
0
وعلیکم السلام و رحمة الله

این کلیپ از آپارات برای بنده قابل مشاهده نبود البته اگر همان کلیپی باشد که در آن دکتر علی جمعه در مورد اثری که از امام علی رضی الله عنه از کتاب الفتن نعیم بن حماد رحمه الله نقل کرده باشد ، این اثر ضعیف است.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر صدیق
اگه نمی توانید مشاهده کنید عینا این آدرس را از اینجا کپی و در قسمت سرچ مرورگر اینترنتتون paste کنید انشاءالله که قابل مشاهده خواهد بود .
اما شما گفتید که سند این روایت ضعیف است بر فرض قبول ادعای شما این که مو به موی پیش بینی های این روایت به واقعیت بدل شده است خود دلیلی بر صحت این حدیث است علاوه بر آن بنده عرض کردم که مشابه این روایت با مقداری تفاوت در کتب شیعی هم موجود میباشد و وقتی این چنین حدیثی در کتب شیعه و سنی یافت میشود یعنی صحیح عند الفریقین است خود میتواند دلیلی دیگر بر صحت این حدیث باشد .

درپناه خدا
 

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر صدیق
اگه نمی توانید مشاهده کنید عینا این آدرس را از اینجا کپی و در قسمت سرچ مرورگر اینترنتتون paste کنید انشاءالله که قابل مشاهده خواهد بود .
اما شما گفتید که سند این روایت ضعیف است بر فرض قبول ادعای شما این که مو به موی پیش بینی های این روایت به واقعیت بدل شده است خود دلیلی بر صحت این حدیث است علاوه بر آن بنده عرض کردم که مشابه این روایت با مقداری تفاوت در کتب شیعی هم موجود میباشد و وقتی این چنین حدیثی در کتب شیعه و سنی یافت میشود یعنی صحیح عند الفریقین است خود میتواند دلیلی دیگر بر صحت این حدیث باشد .

درپناه خدا

وعلیکم السلام

این کلیپ را بنده قبلاً از جائی دیگر مشاهده کردم لیکن برایم از آپارات قابل پخش نیست. عرض کردم اگر این کلیپ همانی باشد که دکتر علی جمعه در مورد داعش توضیح می دهد و از کتاب نعیم بن حماد رحمه الله آن اثر را نقل می کند ، بنده براساس تحقیقاتی که کردم این اثر ضعیف است و خود نعیم بن حماد آن را در باب «فی خروج بنی العباس» آورده است.

اما اینکه نزد فریقین چون این حدیث موجود است پس صحیح است ، سخنی مردود است چون اسلوب علوم الحدیبث نزد اهل سنت چنین چیزی را اقتضا نمی کند. چون وجود حدیثی دلیل بر صحت آن نیست بلکه صحت یک حدیث را عوامل دیگری مقتضی است. ابتدا شما باید بعد از وجود این حدیث ، صحت آن را مشخص کنید آنگاه وجود حدیث عند الفرقین را مبنی بر صحت بدانید.
 

_Hossein_

Active member
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
29
پسندها
0
واقعا خیلی با واقعیت نزدیکه با اینکه روایتش ضعیفه
رنگ پرچم . نسب و کنیه . اسم دولت و ...
البته سایتی این منبع رو آورده بود: کنزالعمال، ج 11، ص 328
آیا در اون ذکر شده ؟ اگه ذکر شده سندش صحیحه یا ضعیف ؟

موفق باشید
 

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1
واقعا خیلی با واقعیت نزدیکه با اینکه روایتش ضعیفه
رنگ پرچم . نسب و کنیه . اسم دولت و ...
البته سایتی این منبع رو آورده بود: کنزالعمال، ج 11، ص 328
آیا در اون ذکر شده ؟ اگه ذکر شده سندش صحیحه یا ضعیف ؟

موفق باشید

این مطلبی که به آدرس کنزالعمال متقی هندی رحمه الله رفنس داده شده است ، در اصل از کتاب «الفتن» تألیف نعیم بن حماد رحمه الله (م 228هــ) ،می باشد که با اسناد و متن ذیل نقل شده است؛

حدثنا الوليد، ورشدين، عن ابن لهيعة، عن أبي قبيل، عن أبي رومان، عن علي بن أبي طالب، رضي الله عنه قال: «إذا رأيتم الرايات السود فالزموا الأرض فلا تحركوا أيديكم، ولا أرجلكم، ثم يظهر قوم ضعفاء لا يؤبه لهم، قلوبهم كزبر الحديد، هم أصحاب الدولة، لا يفون بعهد ولا ميثاق، يدعون إلى الحق وليسوا من أهله، أسماؤهم الكنى، ونسبتهم القرى، وشعورهم مرخاة كشعور النساء، حتى يختلفوا فيما بينهم، ثم يؤتي الله الحق من يشاء«.
الفتن لنعيم بن حماد 1 / 210 ح 573؛الناشر: مكتبة التوحيد - القاهرة الطبعة: الأولى، 1412هــ

این اثر از چند ناحیه ضعیف است ؛



الوليد بن مسلم (م 194هـ ) :


این راوی هرچند ثقه و مورد اعتماد است لیکن اهل تدلیس بوده و عنعنه بسیار داشته و لذا احادیثی که در آن تصریح به سماع نکرده باشد مقبول نیستند.


ابن حجر رحمه الله (م 852هــ) ، در کتاب «طبقات المدلسین» ،در مرتبه ی چهارم ، اسم «ولید بن مسلم دمشقی» را آورده و او را به تدلیس شدید وصف نموده است.الوليد بن مسلم الدمشقي معروف موصوف بالتدليس الشديد مع الصدق
طبقات المدلسین ص 51 ؛الناشر: مكتبة المنار - عمان الطبعة: الأولى، 1403 - 1983م


ابن حجر رحمه الله در بیان مرتبه ی چهارم از طبقات المدلسین می گوید:

الرابعة : من اتفق على أنه لا يحتج بشئ من حديثهم الا بما صرحوا فيه بالسماع لكثرة تدليسهم على الضعفاء والمجاهيل


مرتبه ی چهار: کسانی که متفق هستند بر اینکه به حدیثشان احتجاج نمی شود مگر به آنچه در آن تصریح به سماع کرده باشند به علت زیادی تدلیسشان بر روات ضعیف و مجهول.
طبقات المدلسین ص 14 ؛الناشر: مكتبة المنار - عمان الطبعة: الأولى، 1403 - 1983م

رشدين بن سعد (م 188هــ ) :


این راوی در مقرون راوی قبلی آمده است لیکن به علت بدی حافظه اش نزد علماء ضعیف است. ترجمه وی در تهذیب التهذیب ابن حجر رحمه الله آمده است.


عبد الله بن لهيعة (م 174 هــ ) :


این راوی نیز اهل صدق و راستی بوده لیکن بعد از آتش گرفتن کتابهایش مختلط شد و در حدیث دچار اشتباه و وهم شدید شد و از این جهت علماء احادیثش را بعد از مختلط بودنش مردود دانستند و مع ذلک اهل تدلیس شدید بوده و در مرتبه ی پنجم طبقات المدلسین قرار گرفته است که تدلیسشان به علل غیر از تدلیس ذاتی است و لذا اگر هم تصریح به سماع هم کرده باشند باز حدیشان مردود است. ترجمه این راوی در تهذیب التهذیب ابن حجر آمده است.


ابی رومان
:


ترجمه ای از او نیافتم علی الظاهر مجهول است.



نتیبجه اینکه این اثر ضعیف السند است.نعیم بن حماد رحمه الله این اثر و آثار و احادیث دیگری که مربوط به هم هستند را که در کتابش نقل کرده در باب«فی خروج بنی العباس»نقل کرده و حدیث بر بنی العباس اطلاق شده است که از خراسان خروج کردند و لذا اطلاق آن بر سائر گروه ها صحیح نیست ولو اینکه تشابه وجود داشته باشد .

در برخی از سایت های منسوب به دواعش خارجی با مستنداتی و مطابقت متن و تحلیل آن این اثر را بعد از فرض صحت اسنادش ، به نفع خودشان دانستند حال اینکه اثر دخلی به دواعش ندارد.


اما در مورد پیش بینی امام علی رضی الله عنه که دلیل بر فضیلت بودن ایشان باشد ، چنین امری بنابه قواعد حدیثی مردود است چرا که احادیثی را که صحابه روایت کرده باشند و با قراین ثابت شود که بر گذشتان دور یا آیندگاه و یا مواردی که از غیب می باشد را حمل بر آن کردند که آن را از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنیدند. اینگونه موارد از ابن عباس رضی الله عنهما و سایر صحابه بسیار نقل شده است.


آقای دکتر علی جمعه تصریح کرده بود که اسم «اصحاب الدولة یا دولة الاسلامی» جدید است و از آن نتیجه گرفته بود که بر داعش منطبق می شود لیکن حقیقتاً این اسم جدید نیست بلکه در احادیثی دیگر لفظ «الدولة» بکار رفته است وآن در لغت به معنی «مال و ثروت است» و در آن اثر تصریح به «اصحاب الدولة» شده که به معنی این است که آنها دارای مال و ثروت هستند نه اینکه قائل به حکومتی باشند که دولت اسلامی خوانده شود .


مثلاً آنانی که این اثر را بر بنی العباس نسبت دادند اشاره به ابو مسلم خراسانی کردند که هم اسمش کنیه و هم لقبش شهر است و لذا آن را به قیام ابو مسلم خراسانی مطابقت دادند و باتوجه به آثار دیگر که در آن تصریح شده این پرچم های سیاه از شرق و گاهی تصریح شده از خراسان برافراشته می شود و به سوی دمشق می باشد. غالب اینگونه آثار از جعل دشمنان بنی العباس می باشد و صحتی ندارد.

قبلاً بنده این اثر را دیده بودم بر آن شدم که همراه با توضیحات و مستندات دیگر آن را بر دواعش منطبق کنم لیکن بعد از تحقیق برایم مشخص شد که صحت ندارد... الله اعلم بالصواب.

موفق باشید..
 
آخرین ویرایش:

ابوذر

Well-known member
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
88
پسندها
0
وعلیکم السلام

این کلیپ را بنده قبلاً از جائی دیگر مشاهده کردم لیکن برایم از آپارات قابل پخش نیست. عرض کردم اگر این کلیپ همانی باشد که دکتر علی جمعه در مورد داعش توضیح می دهد و از کتاب نعیم بن حماد رحمه الله آن اثر را نقل می کند ، بنده براساس تحقیقاتی که کردم این اثر ضعیف است و خود نعیم بن حماد آن را در باب «فی خروج بنی العباس» آورده است.

اما اینکه نزد فریقین چون این حدیث موجود است پس صحیح است ، سخنی مردود است چون اسلوب علوم الحدیبث نزد اهل سنت چنین چیزی را اقتضا نمی کند. چون وجود حدیثی دلیل بر صحت آن نیست بلکه صحت یک حدیث را عوامل دیگری مقتضی است. ابتدا شما باید بعد از وجود این حدیث ، صحت آن را مشخص کنید آنگاه وجود حدیث عند الفرقین را مبنی بر صحت بدانید.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر صدیق
ابتدا باید از صبر و بردباری برادر صدیق در پاسخگویی تشکرکنم
برادر عزیز آنجایی که شما گفتید سند این روایت ضعیف است بنده قبول کردم و دیگر نیازی به این همه دلیل نبود حرف بنده این است که حالا که دیگر پیشبینی های این حدیث مو به مو محقق شده اند دیگر درمورد صحت این حدیث جای شک نیست هرچند که گویندگان آن به قول شما اهل تدلیس بوده باشد . دراین باره باید بگویم که عقل حکم میکند علاوه بر نگاه کردن به سابقه و ماهیت راویان حدیث کمی هم به اصل حدیث توجه کنیم مثلا احادیث آقای ابوهریره در علم رجالی شیعه معتبر نمیباشند اما این دلیل نمیشود هرچه که اوگفته دروغ باشد مثلا من بارها در همین سایت احادیثی را از ایشان دیده ام که با تعالیم اسلامی و عقاید شیعی مطابقت دارد لذا هیچ گونه اعتراضی نکردم که چون این فرد علیه اهل بیت حدیث جعل کرده پس تمام احادیث وی معدوم است چون انصاف خودم را قاضی کردم دیدم دارد حق میگوید و پذیرفتم و این سخن خدا در کتابش است که مومنان باید سخنان مختلف را بشنوند و بهترینشان را انتخاب کنند و نیز توصیه ی رسول خدا که میفرماید هرگاه حدیثی از من به شما رسید آنرا با کتاب خدا مقایسه کنید اگر درست بود بپذیرید وگرنه آنرا رها کنید.
درمورد استدلال دومم هم باید بگویم که بنده از علم رجال و حدیث شناسی اطلاعی ندارم و این استدلال عقلی بنده است و به نظرم هم نمیتواند از حق هم دور باشد چون واضح است وقتی یک حدیث هم در کتب شیعیان و هم در کتب اهل سنت موجود است احتمال صحت آن افزایش می یابد.
اما باز هم میگویم دلیل اصلی بنده برای صحت این حدیث این است که مطالب آن عینا محقق شده اند که شما در استدلال هایتان توجه ی به این امر نکردید.
در این باره مثالی میزنم شاید که موثر باشد
مثلا بنده به شما میگویم هواشناسی گفته است که فردا باران میبارد برای اثبات صحت ادعای بنده فقط کافی است که تا فردا صبر کنیم اگر باران آمد که بنده درست میگفته ام اما اگر باران نیامد یا من دروغ گفته ام یا هواشناسی اشتباه کرده است .
خب باتوجه به این سخن حضرت علی (ع) که نمیتواند اشتباه کرده باشد یا حرف بیهوده زده باشد چون ایشان باب مدینه ی علم نبوی هستند و چیزی را از روی هوی و هوس و بی اطلاعی نمیگویند پس میماند صحت گفتار راویان حدیث که آن هم با تحقق سخنشان تایید میشود .
درپناه خدا
 

ابوذر

Well-known member
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
88
پسندها
0

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
برادر صدیق درمورد نسبت دادن این حدیث به بنی عباس باید بگویم که این حدیث بیش از آنکه به بنی عباس شبیه باشد به داعش شبیه است و نکته ی دیگر آنکه تا آنجا که بنده در احادیث مرتبط با اخر الزمان تحقیق کرده ام میدانم احادیث بسیاری وجود دارد که درمورد آخرالزمان است و در حدیث هم مستقیما از این لفظ استفاده شده است اما اسم بنی عباس در آن آمده است که حکمت این کار هنوز هم برای خود بنده واضح نیست اما احتمال میدهم که احتمالا نوادگانی از بنی عباس هم در حوادث آخر الزمان نقش داشته باشند همانطور که سفیانی که از نوادگان ابو سفیان است در حوادث آخر الزمان نقش دارد . به هر حال والله العالم
درپناه خدا
 

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر صدیق
ابتدا باید از صبر و بردباری برادر صدیق در پاسخگویی تشکرکنم
برادر عزیز آنجایی که شما گفتید سند این روایت ضعیف است بنده قبول کردم و دیگر نیازی به این همه دلیل نبود حرف بنده این است که حالا که دیگر پیشبینی های این حدیث مو به مو محقق شده اند دیگر درمورد صحت این حدیث جای شک نیست هرچند که گویندگان آن به قول شما اهل تدلیس بوده باشد . دراین باره باید بگویم که عقل حکم میکند علاوه بر نگاه کردن به سابقه و ماهیت راویان حدیث کمی هم به اصل حدیث توجه کنیم مثلا احادیث آقای ابوهریره در علم رجالی شیعه معتبر نمیباشند اما این دلیل نمیشود هرچه که اوگفته دروغ باشد مثلا من بارها در همین سایت احادیثی را از ایشان دیده ام که با تعالیم اسلامی و عقاید شیعی مطابقت دارد لذا هیچ گونه اعتراضی نکردم که چون این فرد علیه اهل بیت حدیث جعل کرده پس تمام احادیث وی معدوم است چون انصاف خودم را قاضی کردم دیدم دارد حق میگوید و پذیرفتم و این سخن خدا در کتابش است که مومنان باید سخنان مختلف را بشنوند و بهترینشان را انتخاب کنند و نیز توصیه ی رسول خدا که میفرماید هرگاه حدیثی از من به شما رسید آنرا با کتاب خدا مقایسه کنید اگر درست بود بپذیرید وگرنه آنرا رها کنید.
درمورد استدلال دومم هم باید بگویم که بنده از علم رجال و حدیث شناسی اطلاعی ندارم و این استدلال عقلی بنده است و به نظرم هم نمیتواند از حق هم دور باشد چون واضح است وقتی یک حدیث هم در کتب شیعیان و هم در کتب اهل سنت موجود است احتمال صحت آن افزایش می یابد.
اما باز هم میگویم دلیل اصلی بنده برای صحت این حدیث این است که مطالب آن عینا محقق شده اند که شما در استدلال هایتان توجه ی به این امر نکردید.
در این باره مثالی میزنم شاید که موثر باشد
مثلا بنده به شما میگویم هواشناسی گفته است که فردا باران میبارد برای اثبات صحت ادعای بنده فقط کافی است که تا فردا صبر کنیم اگر باران آمد که بنده درست میگفته ام اما اگر باران نیامد یا من دروغ گفته ام یا هواشناسی اشتباه کرده است .
خب باتوجه به این سخن حضرت علی (ع) که نمیتواند اشتباه کرده باشد یا حرف بیهوده زده باشد چون ایشان باب مدینه ی علم نبوی هستند و چیزی را از روی هوی و هوس و بی اطلاعی نمیگویند پس میماند صحت گفتار راویان حدیث که آن هم با تحقق سخنشان تایید میشود .
درپناه خدا

وعلیکم السلام و رحمة الله

اولاً عرض کردم آن عده ای که می خواهند این اثر امام علی رضی الله عنه را بر داعش منطبق کنند به خطاء رفتند چرا که نهایتاً در یک مورد یا دو مورد مطابقت دارد و این چیزی طبیعی است در خصوص مطابقات همانطور که در مورد صفات خواترج برخی از آنها بر ایشان منطبق است و برخی دیگر منطبق نیست لیکن بنابه یک سری صفات اساسی دیگر حکم به خارجی بودن داعش داده شده است نه مثلاً موی سرشان مثل زنان باشد ، بله درمیانشان افرادی است که موی سرشان زیاد است لیکن غالباً اینگونه نیستند . یا مثلاً در مورد «اصحاب الدولة» که گفته شده چون آنها خودشان را دولة الاسلامی می خوانند پس بر آنها منطبق می شود درحالی که این دو با هم متفاوت هستند ، اولی به ثروت دلالت دارد و دومی به دولت و حکومت اسلامی به معنای خاص ... یا مثلاً گفته شده میان خودشان اختلاف می شود که ظاهراً به اختلاف داخلی اشاره دارد در حالی که در مطابقت این اثر با داعش به اختلاف داعش با القاعده و النصره تصریح می کنند که این باز صحیح نیست چون این اختلاف بیرونی است و اگر اصل اثر را با داعش مطابقت بدهیم و وجودی داعش را عین در این صورت النصره و القاعده داخل این صفات نمی شوند ولذا اختلافی که در اثر اشاره شده مطابقت پیدا نمیکند چون چنین اختلافی وجود نداشته است فعلاً ...

ثانیاً شما هر جائی که به مطلبی تصریح می شود ضعیف است بلافاصله مثال ابوهریره رضی الله عنه را می آورید و موضوع را منحرف می کنید ، در تاپیکی دیگر همین شبهه را مطرح کردید و بنده پاسخ دادم ، بنده تحدی میکنم شما یک حدیث مستند صحیح صریح بیاورید که در آن به جاعل بودن حدیث ابوهریره رضی الله عنه ضد اهل بیت علیهم السلام اشاره کند؟!

ثالثاً علوم الحدیث اسلوب خاص خود را دارد و کنار گذاشتن این اسلوب و روی آوردن به استنباط عقلی خلاف است ... برای صحت یک حدیث یک سری قواعد و شرایط لازم است که باید در حدیث سنداً و متناً وجود داشته باشد.

رابعاً بر فرض صحت این اثر امام علی رضی الله عنه ، باز دلیل بر این نمی شود که این مطلب را امام علی از پیش خود گفته باشند بلکه این موارد که از غیب یا از گذشته و آینده سخن گفته می شود از جانب پیامبر صلی الله علیه و سلم به ایشان فرموده شده است و اینگونه موارد از اصحاب به وفور نقل شده است که حمل بر مرفوع بودن می شوند و این مسأله در علوم الحدیث بدان تصریح شده است.

خامساً امام علی رضی الله عنه نزد اهل سنت معصوم نیست و فقط انبیائ علیهم السلام معصوم هستند و لذا اگر اشتباهی از ایشان مفروضاً رخ بدهد ناشی از بشر بودن و عدم معصوم بودنش است و چیزی طبیعی ای است.



بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
برادر صدیق درمورد نسبت دادن این حدیث به بنی عباس باید بگویم که این حدیث بیش از آنکه به بنی عباس شبیه باشد به داعش شبیه است و نکته ی دیگر آنکه تا آنجا که بنده در احادیث مرتبط با اخر الزمان تحقیق کرده ام میدانم احادیث بسیاری وجود دارد که درمورد آخرالزمان است و در حدیث هم مستقیما از این لفظ استفاده شده است اما اسم بنی عباس در آن آمده است که حکمت این کار هنوز هم برای خود بنده واضح نیست اما احتمال میدهم که احتمالا نوادگانی از بنی عباس هم در حوادث آخر الزمان نقش داشته باشند همانطور که سفیانی که از نوادگان ابو سفیان است در حوادث آخر الزمان نقش دارد . به هر حال والله العالم
درپناه خدا


خود نعیم بن حماد رحمه الله این اثر را در بیان تطابق آن با بنی العباس آورده است و این حدیث در معنای عام مربوط به آخر الزمان است نه معنای خاص چون از زمان خود پیامبر صلی الله علیه و سلم آخر الزمان شروع شده است. و در اثر لفظ «آخرالزمان» نیامده بلکه لفظ سوف و یا سـ که به آینده دور و نزدیک دلالت دارند نیز نیامده است. که البته حمل آن باتوجه به سیاق خود اثر به نزدیک بیشتر است . چون خطاب است «اذا رأیتم ... الخ» هرچند با ظرف زمان شروع شده است.

اگر روایات سفیانی را هم بپذیریم چون مضظرب هستند و به ضعف نزدیکتر هستند تا صحیح لیکن در مجموع میتوان پذیرفت بر توجه به اطلاعتم از حدیث سفیانی ... الله اعلم.

شما می توانید در یک پست مطلبتان را بنویسید چرا جدا جدا می نویسد؟!
 

ابوذر

Well-known member
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
88
پسندها
0
به نام خدا
سلام علیکم
بنده قصد داشتم تا پایان امتحاناتم به کار های فرعی مبادرت نکنم اما چه کنم که دیگر برادر صدیق دعوت به تحدی کردند .
1. درمورد حدیثی که نقل شد شما خود از اهل سنت هستید و این حدیث هم متعلق به اهل سنت خب حتما شما بهتر میدانید که کدام حدیث صحیح و کدام غلط است پس بنده دیگر در این زمینه حرفی ندارم فقط باید بگویم به فرض پذیرش سخن شما معلوم میشود صحیح و غلط و حق و باطل در کتب حدیث اهل سنت درهم آمیخته اند و به تمام روایات اهل سنت نمیتوان بها داد که این خود زمینه ی شکیات بعدی به دیگر روایات موجود در کتب شما را فراهم میسازد .
2. اما درمورد تحدی که فرمودید . بنده هرچقدر که دلتان بخواهد برای شما از احادیث جعلی آقای ابوهریره مثال میآورم مثل حدیث دزدیده شدن لباس حضرت موسی توسط سنگ که در مسند احمد و صحیح بخاری آمده و مثال های فراوان دیگر
اما چون گفتید جعل حدیث برضد اهل بیت من یک مورد حدیث می آورم که نه تنها جعل برضد حضرت فاطمه (س) که از اهل بیت است میباشد بلکه جعل برضد همسر رسول خدا (ص) خانم عایشه و دیگران هم میباشد

ابوهریره می گوید که وقتی آیۀ وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ نازل شد، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بر کوه صفا بالا رفت و فرمود:
یا بنی عبدمناف! یا بنی عبدالمطّلب! یا صفیة بنت عبدالمطّلب! یا فاطمةبنت محمد! یا عائشة بنت أبی بکر! انی لا أملک لکم من اللّه شیئا.
[با اندکی تفاوت در الفاظ : سنن نسائی 6/247 ، مسند احمد 2/350 ، صحیح بخاری 4/161]
ای فرزندان عبدمناف، ای فرزندان عبدالمطلّب، ای صفیّه دختر عبدالمطلّب، ای فاطمه دختر محمّد، ای عایشه دختر ابی بکر، من نمی توانم در برابر خدا، برای شما کاری انجام دهم.
ابوهریره در سال فتح خیبر با کشتی که جعفر بن ابی طالب و یاران او را را ازحبشه آورد، به یمن و از آنجا به مدینه آمده بود. اینها در فتح خیبر به سپاه اسلام رسیدند که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از غنائم خیبر به آنها داد.
ابوهریره در زمان نزول آیۀ « وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»، کجا بوده است تا این قضیه را روایت بکند؟ حضرت زهرا(سلام الله علیها) در سال پنجم بعثت به دنیا آمده است.8 این آیه در سال سوم بعثت نازل شده است. در این سال، حضرت زهرا(سلام الله علیها) و عایشه به دنیا نیامده بودند.

3. اما این که گفتید چرا مطالبت را جدا جدا مینویسی ؟ دلیلش این است که نوشته هایم طولانی نشود و حوصله ی خواننده سر نرود و مطالب را جا نیندازد . مطالب مرتبط را در یک پست و مطالب متفاوت را در چند پست مینویسم تا هم مطالب دسته بندی شوند و هم خواننده به میل خود هر مطلبی را که میخواهد بخواند و برای درک پیام هر بخش از سخنان من ملول و خسته نشود.
4. اما در مورد عصمت امام علی (ع) باید بگویم که این مطلب قابل اثبات است و اگر خواستید برایتان اثبات میکنم.
درپناه خدا
 
آخرین ویرایش:

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1
به نام خدا
سلام علیکم
بنده قصد داشتم تا پایان امتحاناتم به کار های فرعی مبادرت نکنم اما چه کنم که دیگر برادر صدیق دعوت به تحدی کردند .
1. درمورد حدیثی که نقل شد شما خود از اهل سنت هستید و این حدیث هم متعلق به اهل سنت خب حتما شما بهتر میدانید که کدام حدیث صحیح و کدام غلط است پس بنده دیگر در این زمینه حرفی ندارم فقط باید بگویم به فرض پذیرش سخن شما معلوم میشود صحیح و غلط و حق و باطل در کتب حدیث اهل سنت درهم آمیخته اند و به تمام روایات اهل سنت نمیتوان بها داد که این خود زمینه ی شکیات بعدی به دیگر روایات موجود در کتب شما را فراهم میسازد .



وعلیکم السلام و رحمة الله

اولاً از این سخن شما چنین برداشت می شود که در کتابهای برادران شیعه همه ی روایات یا صحیح هستند و یا همگی ضعیف ، و روایات مختلط صحیح و ضعیف در آنها وجود ندارد...

ثانیاً شما باید ابتدا علوم الحدیث را دراستی داشته باشید - مع الاحترام - تا مفهوم صحت و سقم حدیث برایتان معین گردد ..

ثالثاً برای صحت هر حدیثی یک سری قواعد لازم است که این در علوم الحدیث تبین شده است صرف نقل یک حدیث دلیل بر صحت نیست بلکه باید به اسناد ا« نظر انداخت و همچنین به متن آن که آیا صحیح است یا نه ؟! برای صحت یک حدیث پنج شرط اساسی لازم است ، در این خصوص می توانید به این تایپیک مراجعه کنید.



2. اما درمورد تحدی که فرمودید . بنده هرچقدر که دلتان بخواهد برای شما از احادیث جعلی آقای ابوهریره مثال میآورم مثل حدیث دزدیده شدن لباس حضرت موسی توسط سنگ که در مسند احمد و صحیح بخاری آمده و مثال های فراوان دیگر
اما چون گفتید جعل حدیث برضد اهل بیت من یک مورد حدیث می آورم که نه تنها جعل برضد حضرت فاطمه (س) که از اهل بیت است میباشد بلکه جعل برضد همسر رسول خدا (ص) خانم عایشه و دیگران هم میباشد
ابوهریره می گوید که وقتی آیۀ وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ نازل شد، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بر کوه صفا بالا رفت و فرمود:
یا بنی عبدمناف! یا بنی عبدالمطّلب! یا صفیة بنت عبدالمطّلب! یا فاطمةبنت محمد! یا عائشة بنت أبی بکر! انی لا أملک لکم من اللّه شیئا.
[با اندکی تفاوت در الفاظ : سنن نسائی 6/247 ، مسند احمد 2/350 ، صحیح بخاری 4/161]
ای فرزندان عبدمناف، ای فرزندان عبدالمطلّب، ای صفیّه دختر عبدالمطلّب، ای فاطمه دختر محمّد، ای عایشه دختر ابی بکر، من نمی توانم در برابر خدا، برای شما کاری انجام دهم.
ابوهریره در سال فتح خیبر با کشتی که جعفر بن ابی طالب و یاران او را را ازحبشه آورد، به یمن و از آنجا به مدینه آمده بود. اینها در فتح خیبر به سپاه اسلام رسیدند که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از غنائم خیبر به آنها داد.
ابوهریره در زمان نزول آیۀ « وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»، کجا بوده است تا این قضیه را روایت بکند؟ حضرت زهرا(سلام الله علیها) در سال پنجم بعثت به دنیا آمده است.8 این آیه در سال سوم بعثت نازل شده است. در این سال، حضرت زهرا(سلام الله علیها) و عایشه به دنیا نیامده بودند.


اولاً در مورد سرقت لباس سیدنا موسی علیه السلام توسط سنگ ، از اینگونه موارد نیز در کتابهای شما بسیار یافت می شود خواستید نمونه هایی متذکر می شوم .

ثانیاً این حدیثی که از ابوهریره رضی الله عنه نقل کردید و ایشان را بر زعم خودتان - بدون علم - جاعل حدیث دانستید پاسخش چنین است ؛

اول اینکه اصل این حدیث در صحیح بخاری به قرار ذیل است ؛


سعيد بن المسيب، وأبو سلمة بن عبد الرحمن، أن أبا هريرة، قال: قام رسول الله صلى الله عليه وسلم حين أنزل الله: {وأنذر عشيرتك الأقربين} [الشعراء: 214] قال: «يا معشر قريش - أو كلمة نحوها - اشتروا أنفسكم لا أغني عنكم من الله شيئا، يا بني عبد مناف لا أغني عنكم من الله شيئا، يا عباس بن عبد المطلب لا أغني عنك من الله شيئا، ويا صفية عمة رسول الله لا أغني عنك من الله شيئا، ويا فاطمة بنت محمد سليني ما شئت من مالي لا أغني عنك من الله شيئا

صحيح البخاري 6 / 111 ح 4771 ؛ الناشر: دار طوق النجاة الطبعة: الأولى، 1422هـ

این حدیث در جاهای متعددی از صحیح بخاری و صحیح مسلم و باقی کتابهای روایی آمده است با همین لفظ مذکور و اسمی از «عائشه دختر ابی بکر» نیامده است.

با کمی جستجو در مکتبة الشاملة این حدیث را با لفظی دیگر در کتاب «معجم الکبیر» امام طبرانی رحمه الله و کتاب «الشریعة» ، امام آجری رحمه الله ، با اسنادشان ، یافتم که در آن به اسم «یا عائشة بنت ابی بکر» ، تصریح شده بود لیکن نه از طریق ابوهریره رضی الله عنه بلکه از طریق صحابی دیگر به اسم «ابی امامة»که به قرار ذیل است ؛

ثنا هشام بن عمار، ثنا صدقة بن خالد، ثنا عثمان بن أبي العاتكة، عن علي بن يزيد، عن القاسم، عن أبي أمامة قال: لما نزلت: {وأنذر عشيرتك الأقربين} [الشعراء: 214] جمع رسول الله صلى الله عليه وسلم بني هاشم، فأجلسهم على الباب، وجمع نساءه وأهله، فأجلسهم في البيت، ثم اطلع عليهم، فقال: «يا بني هاشم، اشتروا أنفسكم من النار، واسعوا في فكاك رقابكم، وافتكوا أنفسكم من الله، فإني لا أملك لكم من الله شيئا» ثم أقبل على أهل بيته، فقال: «يا عائشة بنت أبي بكر، ويا حفصة بنت عمر، ويا أم سلمة ويا فاطمة بنت محمد، ويا أم الزبير عمة رسول الله صلى الله عليه وسلم، اشتروا أنفسكم من النار، واسعوا في فكاك رقابكم، فإني لا أطلب لكم من الله شيئا ولا أغني» فبكت عائشة، وقالت: يا حبي، وهل يكون ذلك يوم لا تغني عنا شيئا؟ قال: " نعم في ثلاث مواطن، يقول الله عز وجل: {ونضع الموازين القسط ليوم القيامة} [الأنبياء: 47] الآيتين، فعند ذلك لا أغني عنكم من الله شيئا، وعند النور من شاء الله أتم له نوره، ومن شاء أكبه في الظلمات، يغمه فيها، فلا أملك لكم من الله شيئا، ولا أغني لكم من الله شيئا، وعند الصراط من شاء الله سلمه وأجازه، ومن شاء ليكبه في النار "
المعجم الكبير للطبراني 8 / 225 ح 7890؛دار النشر: مكتبة ابن تيمية - القاهرة
الشريعة للآجري 3 / 1337 ح 907؛الناشر: دار الوطن - الرياض / السعوديةالطبعة: الثانية، 1420 هـ - 1999 م



حافظ هیثمی رحمه الله (م 807هــ) ، در بیان حکم اسناد این حدیث می گوید:

رواه الطبراني، وفيه علي بن يزيد الألهاني وهو متروك.

طبرانی آن را روایت کرده و در [اسناد] آن علی بن زید الهانی است و او متروک می باشد.

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد 7 / 86 ح 11246؛الناشر: مكتبة القدسي، القاهرة عام النشر: 1414 هـ، 1994 م

می گویم: علاوه بر وجود راوی ضعیف «علی بن یزید الهانی» ، راوی دیگری به چشم می خورد که وی نیز نزد علماء «ضعیف» می باشد، و او «عثمان بن ابی عاتکه» است که به خودی خود اهل صدق و راستی بوده لیکن روایاتش از «علی بن یزید الهانی» را جمهور علماء «ضعیف و منکر» دانستند.

دوم اینکه برفرض صحت این حدیث با این الفاظ که نقل کردم ، مشخص می شود که این حادثه ای دیگری بوده که فقط در آن بنی هاشم و همسران پیامبر صلی الله علیه و سلم انذار شدند و سیاق حدیث دلالت بر آن می کند که در مدینه این حادثه رخ داده است ...

سوم اینکه شما وقتی که حدیثی را نقل می کنید با یک لفظ و سپس آن را با اندکی تفاوت در الفاظ به صحیح بخاری و برخی دیگر از کتابهای حدیثی نسبت می دهید ، چنین عملی خلاف است ، بلکه شما باید اصل حدیث را با لفظی که نقل کردید همراه با اسناد و منبع ذکر کنید سپس اگر با الفاظ دیگر نقل شده است بدان تصریح کنید همراه با ذکر منبع ، نه اینکه با لفظی نقل و سپس بگوئید : «با اندکی تفاوت در الفاظ» در فلان کتاب آمده است؟!! بنده از باب حسن الظن چیزی به شما نمی گویم لیکن تکرار این عمل سبب بدبینی بنده به شما می شود پس مواظب باشید که چیزی را که نقل می کنید صرفاً کپی پست از این و آن نباشد بلکه حداقل خودتان هم تحقیقی در منابعش کنید و بررسی مجددی نمائید ، قرار نیست که ما دائماً اشتباهات را گوشزد کنیم.

چهارم اینکه در مورد راوی حدیث مورد استناد شما که ابوهریره رضی الله عنه است و در سال هفت هجری مسلمان شده پس این حدیث که حادثه ی آن در قبل از هجرت و در سال سوم بعثت رخ داده است را چگونه نقل کرده است ؟! باید عرض کنم اینگونه احادیث از جمله «مرسلات صحابی» تلقی می شوند و به اتفاق علمای اهل سنت چنین احادیثی حکم موصول را دارند و صحیح می باشند.

قد اتفق الأئمة قاطبة على قبول ذلك إلا من شذ ممن تأخر عصره عنهم فلا يعتد بمخالفته والله أعلم

همه ی پیشوایان [دین] بر قبول آن (مرسل الصحابی)، متفق شدند مگر کسی که شاذ و نادر از متأخیرین عصر آنها باشد که به مخالفت وی نیز توجه نمی شود.

فتح الباري شرح صحيح البخاري لابن حجر 1 / 378؛الناشر: دار المعرفة - بيروت، 1379هــ

پس بنابه این قاعده ، احادیثی که این چنینی هستند موصول هستند و درست نیست حکم به جعلی بودن آن را داد چون اصل بر آن است که صحابه عادل هستند و بر همین اساس ممکن است از صحابی دیگر که این حادثه را درک کرده نقل کرده باشد. در ضمن در حدیث مذکور ابوهریره رضی الله عنه تصریح به این نکرده که وی در آن حدثه حضور داشته ولذا حکم به مرسل بودن آن داده می شود و بنابه همان قاعده ای که نزد اهل سنت متفق علیه است مراسیل صحابه مقبول و حجت هستند.



پنجم اینکه بنابه دیدگاه اهل سنت ، در سال تولد سیده فاطمه رضی الله عنه اختلاف است؛


برخی گفته اند : در سال 5 قبل از بعثت متولد شده است که مصادف با تجدید بنای کعبه بوده است.


فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم وأمها خديجة بنت خويلد بن أسد بن عبد العزى بن قصي ولدتها وقريش تبني البيت وذلك قبل النبوة بخمس سنين
الطبقات الكبرى لابن سعد 8 / 19 ؛ الناشر: دار صادر - بيروت الطبعة: الأولى، 1968 م


برخی دیگر گفته اند: که کمی قبل از بعثت متولد شده است


كان مولدها قبل البعثة بقليل نحو سنة أو أكثر
الإصابة في تمييز الصحابة 8 / 263 ؛ الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى - 1415 هـ


مولدها قبل المبعث بقليل
سير أعلام النبلاء للذهبي 2 / 119 ؛ الناشر : مؤسسة الرسالة الطبعة : الثالثة ، 1405 هـ / 1985 م


برخی دیگر نیز گفته اند: که در سن 41 سالگی پیامبر صلی الله علیه و سلم متولد شده است (اول بعثت)


ولدت فاطمة رضي الله عنها سنة إحدى وأربعين من مولد النبي صلى الله عليه وسلم
الاستيعاب في معرفة الأصحاب 4 / 1893 ؛ الناشر: دار الجيل، بيروت الطبعة: الأولى، 1412 هـ - 1992 م

با این حساب ، سیده فاطمه در سال سوم بعثت هنگام نزول آن آیه انذار ، اگر مبنا را 5 سال قبل از بعثت را بگیریم پس در آن هنگام 8 سال داشته و اگر یکی دوسال قبل از بعثت را بگیریم پس 4 سال داشته و اگر یک بعثت را بگیریم ، 2 سال داشته است که در همه ی این موارد به متولد بودن سیده فاطمه رضی الله عنه دلالت می کند. حال این سرآل پیش می آید که بعد از اینکه تولد سیده فاطمه رضی الله عنه قبل از نزول آیه ثابت گشت آیا صحیح است که پیامبر صلی الله علیه و سلم خطاب به دختر کوچکی که به سن بلوغ هم نرسیده است ، وی را انذار دهد؟! در پاسخ می گویم: در اینجا انذار صرفاً از باب تنبیه (آگاه کردن) بوده است نه ثبوت احکام برای سیده فاطمه رضی الله عنه خصوصاً اینکه در این حدیث تصریح شده که پیامبر صلوات الله علیه و سلم فرمودند: «
يا فاطمة بنت محمد سليني ما شئت من مالي لا أغني عنك من الله شيئا » ، یعنی : از مالم هر چه می خواهی، طلب كن. ولی من نمی توانم برای تو نزد خدا، كاری انجام دهم.

ششم اینکه این حدیث هیچ گونه طعنی بر فاطمه رضی الله عنه از آن برداشت نمی شود ، زیرا بنابه آیات قرآن چنین انذاری واقع شده است

فاطر / 18 : وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‏ حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى‏ إِنَّما تُنْذِرُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصير

هيچ گناهكاری بار گناه ديگری را به دوش نمی كشد ، و اگر انسان سنگين باری كسی را برای حمل گناهانش به فرياد خواند ، ( او چنين كمكی را نمی تواند بكند و ) چيزی از بار گناهانشان برداشته نمی شود ، هر چند از نزديكان و بستگان باشد . ( ای پيغمبر ! از عناد قوم خود ناراحت مباش ) تو كسانی را ( با اين قرآن ) می ترسانی كه نهانی از پروردگارشان می هراسند و نماز را چنان كه بايد مي خوانند . هر كس پاكی پيشه كند ( و خويشتن را از كثافات معاصي پاكيزه دارد ) پاكی او برای خودش است و ( خود از آن سود می برد . به هر حال ) بازگشت ( همگان ، اعم از كافران و مؤمنان ) به سوی خدا است ( و سرانجام به حساب عاصی و مطيع خواهد رسيد ) .

اصلاً آیات انذار برای خویشان و نزدیکان خود پیامبر صلی الله علیه و سلم است، پس کجای این ایراد دارد که آنحضرت فرزند خودش را هم خطاب کرده باشد؟!

شعراء / 214 - 216 : وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ * وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ

خويشاوندان نزديک خود را ( از شرک و مخالفت با فرمان پروردگار ) بترسان ( و آنان را به سوی توحيد و دادگری فرا خوان ) .و بال ( محبّت و مودّت ) خود را برای مؤمنانی كه از تو پيروي می كنند بگستران .و اگر آنان ( كه خويشان تو می باشند ) از فرمان تو سركشی كردند ، بگو : من از كار شما بيزارم


در آیاتی از قران نیز چنین انذاری خطاب به پیامبران علیهم السلام و برخی از اولیاء الله ذکر شده است که فقط جنبه ی انذار دارد از باب تنبیه و آگاهی بخشیدن نه توبیخ یا تحکیم.فتأمل..

حج / 26 : وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بي‏ شَيْئا

و چون براى ابراهيم جاى خانه را معين كرديم [بدو گفتيم:] چيزى را با من شريک مگردان‏.

لقمان / 13 : وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيم‏

( يادآور شو ) زمانی را كه لقمان به پسرش گفت - در حالی كه او را پند می داد - پسر عزيزم ! ( چيزی و كسی را ) انباز خدا مكن ، واقعاً شرک ستم بزرگی است .

در اینجا لفظ « بُنَيَّ» ، مصغر «ابن» است که می تواند دلالت بر کوچک سن بودن پسر سیدنا لقمان علیه السلام باشد و یا ممکن است از باب «محبت» باشد چرا که این معانی در توضیح مصغر کردن کلمات ذکر شده است.

در قسمتی از حدیثی - موثق کالصحیح - از ابو عبدالله علیه السلام روایت است که گفت: خداوند خطاب به موسی علیه السلام فرمود:

و اعبدني و لا تشرك بي شيئا

مرا پرستش کن و
چيزى را با من شريک مگردان‏.
الکافی للکلینی 2 / 497 ح 9 ؛ وسائل الشیعة للحر 7 / 155 ح 8987 ؛ روضة المتقین للمجلسی الاول 13 / 198

شبیه همین حدیث خطاب به سیدنا آدم ابوالبشر علیه السلام از قول امام صادق علیه السلام روایت شده است.



3. اما این که گفتید چرا مطالبت را جدا جدا مینویسی ؟ دلیلش این است که نوشته هایم طولانی نشود و حوصله ی خواننده سر نرود و مطالب را جا نیندازد . مطالب مرتبط را در یک پست و مطالب متفاوت را در چند پست مینویسم تا هم مطالب دسته بندی شوند و هم خواننده به میل خود هر مطلبی را که میخواهد بخواند و برای درک پیام هر بخش از سخنان من ملول و خسته نشود.
کار نیکویست ... ببخشید که اعتراض کردم در این خصوص ...

4. اما در مورد عصمت امام علی (ع) باید بگویم که این مطلب قابل اثبات است و اگر خواستید برایتان اثبات میکنم.
درپناه خدا

از دیدگاه اهل سنت عصمت قابل اثبات نیست و فقط انبیاء علیهم السلام معصوم هستند و لا غیر ... بنده سر این قضیه زیاد تحقیق کردم هرگز برایم ثابت نشده است ، نصاً و عقاً و عرفاً ، چنین چیزی نزده بنده مستحیل است. از دیدگاه شما ممکن است ثابت شده باشد و عقیده شما برای بنده محترم است.

موفق باشید...
 

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1
به نام خدا
سلام علیکم
بنده قصد داشتم تا پایان امتحاناتم به کار های فرعی مبادرت نکنم اما چه کنم که دیگر برادر صدیق دعوت به تحدی کردند .
1. درمورد حدیثی که نقل شد شما خود از اهل سنت هستید و این حدیث هم متعلق به اهل سنت خب حتما شما بهتر میدانید که کدام حدیث صحیح و کدام غلط است پس بنده دیگر در این زمینه حرفی ندارم فقط باید بگویم به فرض پذیرش سخن شما معلوم میشود صحیح و غلط و حق و باطل در کتب حدیث اهل سنت درهم آمیخته اند و به تمام روایات اهل سنت نمیتوان بها داد که این خود زمینه ی شکیات بعدی به دیگر روایات موجود در کتب شما را فراهم میسازد .



[font=&quot] وعلیکم السلام و رحمة الله [/font][font=&quot]

اولاً از این سخن شما چنین برداشت می شود که در کتابهای برادران شیعه همه ی روایات یا صحیح هستند و یا همگی ضعیف ، و روایات مختلط صحیح و ضعیف در آنها وجود ندارد...

ثانیاً شما باید ابتدا علوم الحدیث را دراستی داشته باشید - مع الاحترام - تا مفهوم صحت و سقم حدیث برایتان معین گردد ..

ثالثاً برای صحت هر حدیثی یک سری قواعد لازم است که این در علوم الحدیث تبین شده است صرف نقل یک حدیث دلیل بر صحت نیست بلکه باید به اسناد ا« نظر انداخت و همچنین به متن آن که آیا صحیح است یا نه ؟! برای صحت یک حدیث پنج شرط اساسی لازم است ، در این خصوص می توانید به این تایپیک مراجعه کنید.[/font]

[font=&quot] [/font][font=&quot] [/font]
2. اما درمورد تحدی که فرمودید . بنده هرچقدر که دلتان بخواهد برای شما از احادیث جعلی آقای ابوهریره مثال میآورم مثل حدیث دزدیده شدن لباس حضرت موسی توسط سنگ که در مسند احمد و صحیح بخاری آمده و مثال های فراوان دیگر
اما چون گفتید جعل حدیث برضد اهل بیت من یک مورد حدیث می آورم که نه تنها جعل برضد حضرت فاطمه (س) که از اهل بیت است میباشد بلکه جعل برضد همسر رسول خدا (ص) خانم عایشه و دیگران هم میباشد
ابوهریره می گوید که وقتی آیۀ وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ نازل شد، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بر کوه صفا بالا رفت و فرمود:
یا بنی عبدمناف! یا بنی عبدالمطّلب! یا صفیة بنت عبدالمطّلب! یا فاطمةبنت محمد! یا عائشة بنت أبی بکر! انی لا أملک لکم من اللّه شیئا.
[با اندکی تفاوت در الفاظ : سنن نسائی 6/247 ، مسند احمد 2/350 ، صحیح بخاری 4/161]
ای فرزندان عبدمناف، ای فرزندان عبدالمطلّب، ای صفیّه دختر عبدالمطلّب، ای فاطمه دختر محمّد، ای عایشه دختر ابی بکر، من نمی توانم در برابر خدا، برای شما کاری انجام دهم.
ابوهریره در سال فتح خیبر با کشتی که جعفر بن ابی طالب و یاران او را را ازحبشه آورد، به یمن و از آنجا به مدینه آمده بود. اینها در فتح خیبر به سپاه اسلام رسیدند که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از غنائم خیبر به آنها داد.
ابوهریره در زمان نزول آیۀ « وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»، کجا بوده است تا این قضیه را روایت بکند؟ حضرت زهرا(سلام الله علیها) در سال پنجم بعثت به دنیا آمده است.8 این آیه در سال سوم بعثت نازل شده است. در این سال، حضرت زهرا(سلام الله علیها) و عایشه به دنیا نیامده بودند.
[font=&quot]


اولاً در مورد سرقت لباس سیدنا موسی علیه السلام توسط سنگ ، از اینگونه موارد نیز در کتابهای شما بسیار یافت می شود خواستید نمونه هایی متذکر می شوم[/font]
[font=&quot] .


ثانیاً این حدیثی که از ابوهریره رضی الله عنه نقل کردید و ایشان را بر زعم خودتان - بدون علم - جاعل حدیث دانستید پاسخش چنین است ؛

اول اینکه اصل این حدیث در صحیح بخاری به قرار ذیل است ؛ [/font]
[font=&quot]
[/font]
[font=&quot]
سعيد بن المسيب، وأبو سلمة بن عبد الرحمن، أن أبا هريرة، قال: قام رسول الله صلى الله عليه وسلم حين أنزل الله: {وأنذر عشيرتك الأقربين} [الشعراء: 214] قال: «يا معشر قريش - أو كلمة نحوها - اشتروا أنفسكم لا أغني عنكم من الله شيئا، يا بني عبد مناف لا أغني عنكم من الله شيئا، يا عباس بن عبد المطلب لا أغني عنك من الله شيئا، ويا صفية عمة رسول الله لا أغني عنك من الله شيئا، ويا فاطمة بنت محمد سليني ما شئت من مالي لا أغني عنك من الله شيئا[/font]
[font=&quot]
[/font]
[font=&quot]صحيح البخاري 6 / 111 ح 4771 ؛ الناشر: دار طوق النجاة الطبعة: الأولى، 1422هـ[/font][font=&quot]

[/font]
[font=&quot]این حدیث در جاهای متعددی از صحیح بخاری و صحیح مسلم و باقی کتابهای روایی آمده است با همین لفظ مذکور و اسمی از «عائشه دختر ابی بکر» نیامده است[/font][font=&quot].[/font][font=&quot]

[/font]
[font=&quot]با کمی جستجو در مکتبة الشاملة این حدیث را با لفظی دیگر در کتاب «معجم الکبیر» امام طبرانی رحمه الله و کتاب «الشریعة» ، امام آجری رحمه الله ، با اسنادشان ، یافتم که در آن به اسم «یا عائشة بنت ابی بکر» ، تصریح شده بود لیکن نه از طریق ابوهریره رضی الله عنه بلکه از طریق صحابی دیگر به اسم «ابی امامة»که به قرار ذیل است ؛[/font][font=&quot]

[/font]
[font=&quot]ثنا هشام بن عمار، ثنا صدقة بن خالد، ثنا [/font][font=&quot]عثمان بن أبي العاتكة[/font][font=&quot]، عن [/font][font=&quot]علي بن يزيد[/font][font=&quot]، عن القاسم، عن أبي أمامة قال: لما نزلت: {وأنذر عشيرتك الأقربين[/font][font=&quot]} [الشعراء: 214] جمع رسول الله صلى الله عليه وسلم بني هاشم، فأجلسهم على الباب، وجمع نساءه وأهله، فأجلسهم في البيت، ثم اطلع عليهم، فقال: «يا بني هاشم، اشتروا أنفسكم من النار، واسعوا في فكاك رقابكم، وافتكوا أنفسكم من الله، فإني لا أملك لكم من الله شيئا» ثم أقبل على أهل بيته، فقال: «يا عائشة بنت أبي بكر، ويا حفصة بنت عمر، ويا أم سلمة ويا فاطمة بنت محمد، ويا أم الزبير عمة رسول الله صلى الله عليه وسلم، اشتروا أنفسكم من النار، واسعوا في فكاك رقابكم، فإني لا أطلب لكم من الله شيئا ولا أغني» فبكت عائشة، وقالت: يا حبي، وهل يكون ذلك يوم لا تغني عنا شيئا؟ قال: " نعم في ثلاث مواطن، يقول الله عز وجل: {ونضع الموازين القسط ليوم القيامة} [الأنبياء: 47] الآيتين، فعند ذلك لا أغني عنكم من الله شيئا، وعند النور من شاء الله أتم له نوره، ومن شاء أكبه في الظلمات، يغمه فيها، فلا أملك لكم من الله شيئا، ولا أغني لكم من الله شيئا، وعند الصراط من شاء الله سلمه وأجازه، ومن شاء ليكبه في النار "[/font][font=&quot]
[/font]
[font=&quot]المعجم الكبير للطبراني 8 / 225 ح 7890؛دار النشر: مكتبة ابن تيمية - القاهرة[/font][font=&quot]
الشريعة للآجري 3 / 1337 ح 907؛الناشر: دار الوطن - الرياض / السعوديةالطبعة: الثانية، 1420 هـ - 1999 م[/font]
[font=&quot]


[/font]
[font=&quot]حافظ هیثمی رحمه الله (م 807هــ) ، در بیان حکم اسناد این حدیث می گوید[/font][font=&quot]:

[/font]
[font=&quot]رواه الطبراني، وفيه علي بن يزيد الألهاني وهو متروك[/font][font=&quot].[/font][font=&quot]

طبرانی آن را روایت کرده و در [اسناد] آن علی بن زید الهانی است و او متروک می باشد.[/font]
[font=&quot]
[/font]
[font=&quot]مجمع الزوائد ومنبع الفوائد 7 / 86 ح 11246؛الناشر: مكتبة القدسي، القاهرة عام النشر: 1414 هـ، 1994 م[/font][font=&quot]

[/font]
[font=&quot]می گویم: علاوه بر وجود راوی ضعیف «علی بن یزید الهانی» ، راوی دیگری به چشم می خورد که وی نیز نزد علماء «ضعیف» می باشد، و او «عثمان بن ابی عاتکه[/font][font=&quot]» است که به خودی خود اهل صدق و راستی بوده لیکن روایاتش از «علی بن یزید الهانی» را جمهور علماء «ضعیف و منکر» دانستند.[/font][font=&quot]

[/font]
[font=&quot]دوم اینکه برفرض صحت این حدیث با این الفاظ که نقل کردم ، مشخص می شود که این حادثه ای دیگری بوده که فقط در آن بنی هاشم و همسران پیامبر صلی الله علیه و سلم انذار شدند و سیاق حدیث دلالت بر آن می کند که در مدینه این حادثه رخ داده است[/font][font=&quot] ...

سوم اینکه شما وقتی که حدیثی را نقل می کنید با یک لفظ و سپس آن را با اندکی تفاوت در الفاظ به صحیح بخاری و برخی دیگر از کتابهای حدیثی نسبت می دهید ، چنین عملی خلاف است ، بلکه شما باید اصل حدیث را با لفظی که نقل کردید همراه با اسناد و منبع ذکر کنید سپس اگر با الفاظ دیگر نقل شده است بدان تصریح کنید همراه با ذکر منبع ، نه اینکه با لفظی نقل و سپس بگوئید : «با اندکی تفاوت در الفاظ» در فلان کتاب آمده است؟!! بنده از باب حسن الظن چیزی به شما نمی گویم لیکن تکرار این عمل سبب بدبینی بنده به شما می شود پس مواظب باشید که چیزی را که نقل می کنید صرفاً کپی پست از این و آن نباشد بلکه حداقل خودتان هم تحقیقی در منابعش کنید و بررسی مجددی نمائید ، قرار نیست که ما دائماً اشتباهات را گوشزد کنیم.

چهارم اینکه در مورد راوی حدیث مورد استناد شما که ابوهریره رضی الله عنه است و در سال هفت هجری مسلمان شده پس این حدیث که حادثه ی آن در قبل از هجرت و در سال سوم بعثت رخ داده است را چگونه نقل کرده است ؟! باید عرض کنم اینگونه احادیث از جمله «مرسلات صحابی» تلقی می شوند و به اتفاق علمای اهل سنت چنین احادیثی حکم موصول را دارند و صحیح می باشند.

[/font]
[font=&quot]قد اتفق الأئمة قاطبة على قبول ذلك إلا من شذ ممن تأخر عصره عنهم فلا يعتد بمخالفته والله أعلم[/font][font=&quot]

همه ی پیشوایان [دین] بر قبول آن (مرسل الصحابی)، متفق شدند مگر کسی که شاذ و نادر از متأخیرین عصر آنها باشد که به مخالفت وی نیز توجه نمی شود.[/font]
[font=&quot]
[/font]
[font=&quot]فتح الباري شرح صحيح البخاري لابن حجر 1 / 378؛الناشر: دار المعرفة - بيروت، 1379هــ[/font][font=&quot]
[/font]
[font=&quot]

پس بنابه این قاعده ، احادیثی که این چنینی هستند موصول هستند و درست نیست حکم به جعلی بودن آن را داد چون اصل بر آن است که صحابه عادل هستند و بر همین اساس ممکن است از صحابی دیگر که این حادثه را درک کرده نقل کرده باشد. در ضمن در حدیث مذکور ابوهریره رضی الله عنه تصریح به این نکرده که وی در آن حدثه حضور داشته ولذا حکم به مرسل بودن آن داده می شود و بنابه همان قاعده ای که نزد اهل سنت متفق علیه است مراسیل صحابه مقبول و حجت هستند.[/font]
[font=&quot]


[/font]
[font=&quot]پنجم اینکه بنابه دیدگاه اهل سنت ، در سال تولد سیده فاطمه رضی الله عنه اختلاف است؛ [/font][font=&quot]


برخی گفته اند : در سال 5 قبل از بعثت متولد شده است که مصادف با تجدید بنای کعبه بوده است.
[/font]
[font=&quot]

[/font]
[font=&quot]فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم وأمها خديجة بنت خويلد بن أسد بن عبد العزى بن قصي ولدتها وقريش تبني البيت وذلك قبل النبوة بخمس سنين[/font][font=&quot]
[/font]
[font=&quot]الطبقات الكبرى لابن سعد 8 / 19 ؛ الناشر: دار صادر - بيروت الطبعة: الأولى، 1968 م[/font][font=&quot]


[/font]
[font=&quot]برخی دیگر گفته اند: که کمی قبل از بعثت متولد شده است [/font][font=&quot]


[/font]
[font=&quot]كان مولدها قبل البعثة بقليل نحو سنة أو أكثر[/font][font=&quot]
[/font]
[font=&quot]الإصابة في تمييز الصحابة 8 / 263 ؛ الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى - 1415 هـ[/font][font=&quot]


[/font]
[font=&quot]مولدها قبل المبعث بقليل[/font][font=&quot]
[/font]
[font=&quot]سير أعلام النبلاء للذهبي 2 / 119 ؛ الناشر : مؤسسة الرسالة الطبعة : الثالثة ، 1405 هـ / 1985 م[/font][font=&quot]


[/font]
[font=&quot]برخی دیگر نیز گفته اند: که در سن 41 سالگی پیامبر صلی الله علیه و سلم متولد شده است (اول بعثت[/font][font=&quot])[/font][font=&quot]


[/font]
[font=&quot]ولدت فاطمة رضي الله عنها سنة إحدى وأربعين من مولد النبي صلى الله عليه وسلم[/font][font=&quot]
[/font]
[font=&quot]الاستيعاب في معرفة الأصحاب 4 / 1893 ؛ الناشر: دار الجيل، بيروت الطبعة: الأولى، 1412 هـ - 1992 م[/font][font=&quot]


[/font]
[font=&quot]با این حساب ، سیده فاطمه در سال سوم بعثت هنگام نزول آن آیه انذار ، اگر مبنا را 5 سال قبل از بعثت را بگیریم پس در آن هنگام 8 سال داشته و اگر یکی دوسال قبل از بعثت را بگیریم پس 4 سال داشته و اگر یک بعثت را بگیریم ، [/font][font=&quot]2 سال داشته است که در همه ی این موارد به متولد بودن سیده فاطمه رضی الله عنه دلالت می کند. حال این سرآل پیش می آید که بعد از اینکه تولد سیده فاطمه رضی الله عنه قبل از نزول آیه ثابت گشت آیا صحیح است که پیامبر صلی الله علیه و سلم خطاب به دختر کوچکی که به سن بلوغ هم نرسیده است ، وی را انذار دهد؟! در پاسخ می گویم: در اینجا انذار صرفاً از باب تنبیه (آگاه کردن) بوده است نه ثبوت احکام برای سیده فاطمه رضی الله عنه خصوصاً اینکه در این حدیث تصریح شده که پیامبر صلوات الله علیه و سلم فرمودند: «يا فاطمة بنت محمد سليني ما شئت من مالي لا أغني عنك من الله شيئا » ، یعنی : از مالم هر چه می خواهی، طلب كن. ولی من نمی توانم برای تو نزد خدا، كاری انجام دهم.

ششم اینکه این حدیث هیچ گونه طعنی بر فاطمه رضی الله عنه از آن برداشت نمی شود ، زیرا بنابه آیات قرآن چنین انذاری واقع شده است


[/font]
[font=&quot]فاطر / 18[/font][font=&quot] :[/font][font=&quot] [/font][font=&quot]وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‏ حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ [/font][font=&quot]وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى‏ [/font][font=&quot]إِنَّما تُنْذِرُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصير[/font][font=&quot]

هيچ گناهكاری بار گناه ديگری را به دوش نمی كشد ، و اگر انسان سنگين باری كسی را برای حمل گناهانش به فرياد خواند ، ( او چنين كمكی را نمی تواند بكند و ) چيزی از بار گناهانشان برداشته نمی شود ، هر چند از نزديكان و بستگان باشد . ( ای پيغمبر ! از عناد قوم خود ناراحت مباش ) تو كسانی را ( با اين قرآن ) می ترسانی كه نهانی از پروردگارشان می هراسند و نماز را چنان كه بايد مي خوانند . هر كس پاكی پيشه كند ( و خويشتن را از كثافات معاصي پاكيزه دارد ) پاكی او برای خودش است و ( خود از آن سود می برد . به هر حال ) بازگشت ( همگان ، اعم از كافران و مؤمنان ) به سوی خدا است ( و سرانجام به حساب عاصی و مطيع خواهد رسيد ) .


اصلاً آیات انذار برای خویشان و نزدیکان خود پیامبر صلی الله علیه و سلم است، پس کجای این ایراد دارد که آنحضرت فرزند خودش را هم خطاب کرده باشد؟!


[/font]
[font=&quot]شعراء / 214 - 216[/font][font=&quot] : [/font][font=&quot]وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ * وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ[/font][font=&quot]

[/font]
[font=&quot]خويشاوندان نزديک خود را ( از شرک و مخالفت با فرمان پروردگار ) بترسان ( و آنان را به سوی توحيد و دادگری فرا خوان ) .و بال ( محبّت و مودّت ) خود را برای مؤمنانی كه از تو پيروي می كنند بگستران .و اگر آنان ( كه خويشان تو می باشند ) از فرمان تو سركشی كردند ، بگو : من از كار شما بيزارم[/font][font=&quot]
[/font]
[font=&quot]

[/font]
[font=&quot]در آیاتی از قران نیز چنین انذاری خطاب به پیامبران علیهم السلام و برخی از اولیاء الله ذکر شده است که فقط جنبه ی انذار دارد از باب تنبیه و آگاهی بخشیدن نه توبیخ یا تحکیم.فتأمل[/font][font=&quot]..

[/font]
[font=&quot]حج / 26[/font][font=&quot] : [/font][font=&quot]وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بي‏ شَيْئا[/font][font=&quot]

و چون براى ابراهيم جاى خانه را معين كرديم [بدو گفتيم:] چيزى را با من شريک مگردان‏.

[/font]
[font=&quot]لقمان / 13[/font][font=&quot] : [/font][font=&quot]وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيم‏[/font][font=&quot]
[/font]
[font=&quot]
[/font]
[font=&quot]( يادآور شو ) زمانی را كه لقمان به پسرش گفت - در حالی كه او را پند می داد - پسر عزيزم ! ( چيزی و كسی را ) انباز خدا مكن ، واقعاً شرک ستم بزرگی است .

در اینجا لفظ « بُنَيَّ» ، مصغر «ابن» است که می تواند دلالت بر کوچک سن بودن پسر سیدنا لقمان علیه السلام باشد و یا ممکن است از باب «محبت» باشد چرا که این معانی در توضیح مصغر کردن کلمات ذکر شده است.
[/font]
[font=&quot]
[/font]
[font=&quot]در قسمتی از حدیثی - موثق کالصحیح - از ابو عبدالله علیه السلام روایت است که گفت: خداوند خطاب به موسی علیه السلام فرمود[/font][font=&quot]:

[/font]
[font=&quot]و اعبدني و لا تشرك بي شيئا [/font][font=&quot]

مرا پرستش کن و چيزى را با من شريک مگردان‏.
[/font]
[font=&quot]الکافی للکلینی 2 / 497 ح 9 ؛ وسائل الشیعة للحر 7 / 155 ح 8987 ؛ روضة المتقین للمجلسی الاول 13 / 198[/font][font=&quot]

[/font]
[font=&quot]شبیه همین حدیث خطاب به سیدنا آدم ابوالبشر علیه السلام از قول امام صادق علیه السلام روایت شده است[/font][font=&quot].[/font]



[font=&quot][/font]


3. اما این که گفتید چرا مطالبت را جدا جدا مینویسی ؟ دلیلش این است که نوشته هایم طولانی نشود و حوصله ی خواننده سر نرود و مطالب را جا نیندازد . مطالب مرتبط را در یک پست و مطالب متفاوت را در چند پست مینویسم تا هم مطالب دسته بندی شوند و هم خواننده به میل خود هر مطلبی را که میخواهد بخواند و برای درک پیام هر بخش از سخنان من ملول و خسته نشود.
[font=&quot][font=&quot]

کار نیکویست ... ببخشید که اعتراض کردم در این خصوص[/font]
[font=&quot] ... [/font][/font]



[font=&quot][font=&quot][/font][font=&quot]

[/font]

[/font]
4. اما در مورد عصمت امام علی (ع) باید بگویم که این مطلب قابل اثبات است و اگر خواستید برایتان اثبات میکنم.
درپناه خدا

[font=&quot]
از دیدگاه اهل سنت عصمت قابل اثبات نیست و فقط انبیاء علیهم السلام معصوم هستند و لا غیر ... بنده سر این قضیه زیاد تحقیق کردم هرگز برایم ثابت نشده است ، نصاً و عقاً و عرفاً ، چنین چیزی نزده بنده مستحیل است. از دیدگاه شما ممکن است ثابت شده باشد و عقیده شما برای بنده محترم است[/font]
[font=&quot].

[/font]
[font=&quot]موفق باشید[/font][font=&quot]...[/font][font=&quot][/font]
[font=&quot] [/font][font=&quot][/font]
 

ابوذر

Well-known member
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
88
پسندها
0
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت برادر صدیق و دوستان دیگر و با عرض پوزش بنده در تاخیر در پاسخ گویی بنده مدتی درگیر امتحانات و بعد هم تعویض منزل بودم و به اینترنت دسترسی نداشتم لذا نتوانستم حضور یافته پاسخ مطالب مطرح شده از سوی شما را بدهم حالا که آمده ام انشاء الله طی چند روز آینده بعد از تحقیق و تفحص و بررسی کافی پاسخ مطالب مطرح شده از سوی برادر صدیق را خواهم داد.


 

ابوذر

Well-known member
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
88
پسندها
0
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
با عرض سلام و ادب خدمت دوستان عزیز بخصوص برادر صدیق
الوعده وفا . پاسخ های برادر صدیق آماده هستند و بنده سعی میکنم در عین سادگی و اختصار مطلب را خوب منتقل کنم تا برای دوستان جا بیفتد. خوب در چند بند پاسخگویی را آغاز میکنم.
1.این حدیث را بغیر از ابوهریره فقط یک نفر نقل کرده که آن هم عینا شبیه حدیث ابوهریره نیست بلکه تفاوت هایی دارد که در جایی خود به بررسی آن هم میپردازیم اما الباقی کتب این مطلب را از ابوهریره نقل کرده اند . خوب وقتی این حدیث را فقط ابو هریره با این الفاظ نقل کرده نه دیگران و خود ابوهریره هم در زمان دعوت خویشاومندان مسلمان و اصلا در مکه نبوده چطور او این مطلب را از دیگران شنیده که از خود آنها چیزی نقل نشده اما از ابوهریره نقل شده . آیا دیگران که در دعوت خویشاوندان حضور داشتند شایسته تر از ابوهریره که اصلا نبوده برای نقل این مطلب نیستند ؟ اصلا کدام صحابی چنین مطلبی را نقل کرده که ابوهریره آنرا از او شنیده باشد و نقل کرده باشد؟
2.حدیثی که از ابی امامت نقل کردید هم اوضاعش از حدیث ابوهریره بهتر نیست . طبق قول صریح و قطعی تمام علمای شیعه و سنی رسول خدا (ص) تا زمان رحلت حضرت خدیجه (س) هیچ همسر دیگری نداشتند و در زمان نزول ایه ی وانذر عشیرتک الاقربین حضرت خدیجه (س) زنده بوده اند پس چرا در این روایت آمده پیامبر (ص) رو به عایشه و حفصه و ام سلمه کرده و با آنان سخن گفته ؟ این اشخاص در آن زمان اصلا همسر رسول خدا (س) و داخل در عشیره ی ایشان نبوده اند. و از اینجا معلوم میشود این حدیث هم مثل حدیث ابوهریره جعلی است .
3. درمورد زمان ولادت حضرت فاطمه یزهرا (س) اختلاف است اما آنچه میان علمای شیعه مشهور و از اقوال دیگر قوی تر است سال پنجم بعثت است و از آنجا که شیعیان رهروان راه ائمه ی اطهار (علیهم السلام ) و راویان احادیث آنان و حاملان علم آنان اند و ائمه اطهار (علیهم السلام) درمورد مادر و جده ی خود سزاوار ترند به آگاهی داشتن چونان که هر صاحب خانه ای از خانه ی خویش بهتر از دیگران خبر دارد پس قول مشهور مین شیعیان بسیار ارجح تر و سزاوار تر است به پذیرفتن تا به قول دیگران . و با احتساب سال 5 بعثت برای ولادت حضرت فاطمه ی زهرا (س) اصلا ایشان در زمان نزول آیه ی انذار خویشاوندان ولادت نیافته بودند .
4.گیریم که حضرت فاطمه (س) در زمان نزول ایه ی انذار بوده است چه دلیلی دارد که رسول خدا (ص) نتواند برای او کاری کند با این که به اتفاق همه ی علمای شیعه و سنی حضرت فاطمه ی زهرا (س) سرور زنان عالم و از موحد ترین آنها بوده است و نیز پیامبر هم صاحب شفاعت اکبر هستند و میتوانند برای خوبان امت خود و آنها که خدا بخواهد شفاعت کنند پس چگونه پیامبر خدا (ص) فرموده اند که من نمیتوانم برای فاطمه (س) کاری کنم ؟
5. احادیثی که از ابوهریره نقل شده اند اندکی تفاوت دارند اما این تفاوت در اصل موضوع بحث ما راجع به جعلی بودن این حدیث چنان تاثیری ندارند پس نیازی به ذکر آنها در این زمان نبود.
6. به خدا که آمدی تکذیب کنی تایید کردی. شما در مطالبتان ذکر کردید که رسول خدا (ص) فرموده اند ((فاطمه هرچه از مال و اموال میخواهی به تو میدهم ولی نمیتوانم برای تو نزد خدا کاری انجام دهم)) پس چرا اولی و دومی که خدا و رسولش و مومنان بر اعمال آنها آگاه ترند دختر رسول خدا (ص) را از اموال ایشان و ارث بردن از ایشان منع کرده و فدک را قصب کردند.
7. این حدیث از نظر اسناد در نزد اهل سنت بسیار محکم است و در صحیحین شما نقل شده و شما جای انکار ندارید پس بیخودی دست و پا نزنید.
خب فکر میکنم همین قدر کافی باشد
والسلام علی من اتبع الهدی
 

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
با عرض سلام و ادب خدمت دوستان عزیز بخصوص برادر صدیق


وعليكم السلام

الوعده وفا . پاسخ های برادر صدیق آماده هستند و بنده سعی میکنم در عین سادگی و اختصار مطلب را خوب منتقل کنم تا برای دوستان جا بیفتد. خوب در چند بند پاسخگویی را آغاز میکنم.


اين تايپيك مربوط به كليپي بود كه در مورد دواعش بود و شما آن را منحرف كرديد به ابوهريره رضي الله عنه رسيديد حالا در پي آن هستيد كه به جوابيه ما در مورد ايرادات جنابعالي در مورد ابوهريره رضي الله عنه پاسخ بدهيد؟!! در اين تايپيك جاي ندارد...

1.این حدیث را بغیر از ابوهریره فقط یک نفر نقل کرده که آن هم عینا شبیه حدیث ابوهریره نیست بلکه تفاوت هایی دارد که در جایی خود به بررسی آن هم میپردازیم اما الباقی کتب این مطلب را از ابوهریره نقل کرده اند . خوب وقتی این حدیث را فقط ابو هریره با این الفاظ نقل کرده نه دیگران و خود ابوهریره هم در زمان دعوت خویشاومندان مسلمان و اصلا در مکه نبوده چطور او این مطلب را از دیگران شنیده که از خود آنها چیزی نقل نشده اما از ابوهریره نقل شده . آیا دیگران که در دعوت خویشاوندان حضور داشتند شایسته تر از ابوهریره که اصلا نبوده برای نقل این مطلب نیستند ؟ اصلا کدام صحابی چنین مطلبی را نقل کرده که ابوهریره آنرا از او شنیده باشد و نقل کرده باشد؟


اولاً قبلاً بيان كردم كه اين از "مرسلات صحابي " است و خود ابوهريره رضي الله عنه هم در حديث مذكور تصريح نكرده كه خودش در آن واقعه حضور داشته باشد پس مرسل مي باشد و مرسلات صحابي به اتفاق علماي اهل سنت مقبول مي باشد و دليل هم اين است كه يا از صحابي ديگر آن را شنيده و يا اينكه از خود پيامبر صلي الله عليه و سلم چراكه در هردوحالت مباشرت وجود داشته است.

ثانياً عدم نقل يك حادثه توسط ديگران دليل بر معدوم بودن آن نيست مادام كه حداقل يك نفر آن را نقل كرده باشد.

ثالثاً نقل حديثي از يك واقعه كه معناي واحدي دارد ولو با چند لفظ متقارب كجاي آن دليل بر جعل است كه بايد ابوهريره رضي الله عنه بدان متهم شود كه روايتش با روايت فلان صحابي ديگر همخواني ندارد؟!!

2.حدیثی که از ابی امامت نقل کردید هم اوضاعش از حدیث ابوهریره بهتر نیست . طبق قول صریح و قطعی تمام علمای شیعه و سنی رسول خدا (ص) تا زمان رحلت حضرت خدیجه (س) هیچ همسر دیگری نداشتند و در زمان نزول ایه ی وانذر عشیرتک الاقربین حضرت خدیجه (س) زنده بوده اند پس چرا در این روایت آمده پیامبر (ص) رو به عایشه و حفصه و ام سلمه کرده و با آنان سخن گفته ؟ این اشخاص در آن زمان اصلا همسر رسول خدا (س) و داخل در عشیره ی ایشان نبوده اند. و از اینجا معلوم میشود این حدیث هم مثل حدیث ابوهریره جعلی است .


اولاً مع الاسف شما هنوز معني و مفهوم حديث ضعيف و صحيح را نمي دانيد آنگاه آمده اييد و ايراد گرفتيد بر احاديث اهل سنت..

ثانياً خود بنده تصريح كردم كه حديثي كه از ابوامامه رضي الله عنه نقل كردم ضعيف است، فتأمل!!!

توصيه مي كنم كه بار ديگر مطالب پيشين بنده را مطالعه كنيد چون ظاهراً شور عجيبي در هدايت بنده داريد ولذا نوشته هاي بنده برايتان گنگ و نامفهوم است...

3. درمورد زمان ولادت حضرت فاطمه یزهرا (س) اختلاف است اما آنچه میان علمای شیعه مشهور و از اقوال دیگر قوی تر است سال پنجم بعثت است و از آنجا که شیعیان رهروان راه ائمه ی اطهار (علیهم السلام ) و راویان احادیث آنان و حاملان علم آنان اند و ائمه اطهار (علیهم السلام) درمورد مادر و جده ی خود سزاوار ترند به آگاهی داشتن چونان که هر صاحب خانه ای از خانه ی خویش بهتر از دیگران خبر دارد پس قول مشهور مین شیعیان بسیار ارجح تر و سزاوار تر است به پذیرفتن تا به قول دیگران . و با احتساب سال 5 بعثت برای ولادت حضرت فاطمه ی زهرا (س) اصلا ایشان در زمان نزول آیه ی انذار خویشاوندان ولادت نیافته بودند .


هيچ كس به ماست خودش نمي گويد ترش است ....

اولاً به كُتُب اهل سنت استناد كرديد در حالي كه براي تخطه كردن آن از كتابهاي مخالف (خودتان) استشهاد مي كنيد؟!! عجيب است...

ثانياً شما براي زير سؤال بردن صحابي جليل القدر ابوهريره رضي الله عنه به كتابهاي اهل سنت استناد كرديد ما نيز برهمين اساس به كتابهاي اهل سنت استناد مي كنيم براي دفع شبهه ، آنگاه كه لازم باشد مخالفان را به كتابهاي خودشان ملزم كنيم از باب الزام نيز به كتابهاي آنها مراجعه مي كنيم ليكن در حال حاضر ما در مورد احاديث اهل سنت بحث كرديم پس الزاماً به كتابهاي اهل سنت استناد مي شود و ما چنين كرديم ولذا براي سال تولد سيده فاطمه رضي الله عنها به منابع اهلسنت مراجعه شده است و اين نزد ما مقبول است.

4.گیریم که حضرت فاطمه (س) در زمان نزول ایه ی انذار بوده است چه دلیلی دارد که رسول خدا (ص) نتواند برای او کاری کند با این که به اتفاق همه ی علمای شیعه و سنی حضرت فاطمه ی زهرا (س) سرور زنان عالم و از موحد ترین آنها بوده است و نیز پیامبر هم صاحب شفاعت اکبر هستند و میتوانند برای خوبان امت خود و آنها که خدا بخواهد شفاعت کنند پس چگونه پیامبر خدا (ص) فرموده اند که من نمیتوانم برای فاطمه (س) کاری کنم ؟


اولاً متأسفانه شما هنوز مفهوم فرموده ي پيامبر صلي الله عليه و سلم را متوجه نشديد... كسي از حديث چنين برداشتي نكرده كه سيده فاطمه رضي الله عنها چون در ان حديث مخاطب قرار گرفته دليل بر عدم شفاعت آنحضرت براي ايشان يا سائرين است...

ثانياً حديث به عملكرد خود افراد در مقابل خداوند متعال اشاره دارد نــه اينكه نفي شفاعت كند.. و پيشتر آيات قرآن و بعضاً احاديثي نقل كردم كه اين انذار از باب تنبيه مي باشد مثلاً در يك كلاس درس كه دانش آموزان ضعيف و دسن نخوانده و همچنين قوي و درس خوانده است ، معلم كلاس به طور عموم آنها را آگاه مي كند كه بايد مواظب باشند و درس بخوانند و در اين ميان به چند نفر تصريحاً اشاره ميكند تا همه متوجه شوند كه سخن معلم براي همه است و اينكه آناني كه ضعيف هستند بيشتر متوجه شوند كه هركسي بايد تلاش خودش را بكند و منتظر نباشد از طرف معلم يا كسي كمكي به او شود و جديت معلم برايش مشخص مي شود چراكه در عين حال معلم به شاگردان قوي و درس خوانده هم چنين انذاري داده است. عين همين مسأله در آيات متعدد قرآن براي انبياء عليهم السلام آمده است تا رهنمودي براي امتهايشان باشد.

5. احادیثی که از ابوهریره نقل شده اند اندکی تفاوت دارند اما این تفاوت در اصل موضوع بحث ما راجع به جعلی بودن این حدیث چنان تاثیری ندارند پس نیازی به ذکر آنها در این زمان نبود.


بازهم تكرار ميكنم كه شما هنوز معني و مفهوم حديث ضعيف و جعلي و صحيح را نمي دانيد...


6. به خدا که آمدی تکذیب کنی تایید کردی. شما در مطالبتان ذکر کردید که رسول خدا (ص) فرموده اند ((فاطمه هرچه از مال و اموال میخواهی به تو میدهم ولی نمیتوانم برای تو نزد خدا کاری انجام دهم)) پس چرا اولی و دومی که خدا و رسولش و مومنان بر اعمال آنها آگاه ترند دختر رسول خدا (ص) را از اموال ایشان و ارث بردن از ایشان منع کرده و فدک را قصب کردند.


اولاً سوگندتان شكست ، چون بنده تكذيب نكردم ، از كجا بنده تكذيب كردم؟!

ثانياً حديث ابوهريره رضي الله عنه چه ربطي به داستان فدك دارد؟!! در حديث ابوهريره رضي الله عنه تصريح شده كه اي فاطمه! از مالم هرچي مي خواهي درخواست كن .. الخ اين در زمان حيات و هنگامي است كه خود پيامبر صلي الله عليه و سلم بر اموالش قدرت تصرف را دارد و ربطي به فدك كه بعد از حيات آنحضرت مي باشد نيست.. و مهمتر اينكه حديث فرموده هرچه مي خواهي از من بخواه ... كجا فدك را سيده فاطمه رضي الله عنها از پيامبر صلي الله عليه و سلم درخواست كرده است؟! نريد كه حديث بياوريد كه سيده فاطمه از اولي و دومي مال پدرش را
درخواست كرده است كه اينجا موضوعيتي ندارد. در ضمن هردفعه نخ يك موضوع را رها مي كنيد و بعد ميرويد به سرنخ ديگر ، اين شيوه دلالت بر اضطراب و عدم ثبات است.

7. این حدیث از نظر اسناد در نزد اهل سنت بسیار محکم است و در صحیحین شما نقل شده و شما جای انکار ندارید پس بیخودی دست و پا نزنید.
خب فکر میکنم همین قدر کافی باشد
والسلام علی من اتبع الهدی


اولاً بنده انكار نكردم بلكه تدليس شما را مبني بر مخلوط كردن دو لفظ حديث بيان كردم و اصل حديث را از صحيحين نقل كردم.

ثانياً بنده دست و پا نزدم بلكه تشريح كردم و واصول مباحثه حكم ميكند كه ادب را رعايت كنيد مگرنه بنده هم زبان نيش دار دارم.
 

من-مسلمانم

Active member
تاریخ ثبت‌نام
28/1/15
نوشته‌ها
31
پسندها
0
سلام علکیم
جزاک الله خیر برادر صدیق ولی فکر نکنم ایشون قانع بشه این از عادات قدیمی هست یه بحثی باز می کنند آخرش کلا از بحث دیگه سر در میارند!
 

آلبانی

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/4/13
نوشته‌ها
457
پسندها
0
بعضیا هستن باید مثل خودشون باهاشون برخورد کرد.
برادر صدیق این خوب بود.
ولی بازم جا داره خوبتر بشه. ههههه
 

ابوذر

Well-known member
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
88
پسندها
0
بعضیا هستن باید مثل خودشون باهاشون برخورد کرد.
برادر صدیق این خوب بود.
ولی بازم جا داره خوبتر بشه. ههههه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
درمورد برادر صدیق این بار پاسخی میدهم که هم باب میل شما باشد و هم ایشان
اما درمورد شما خیلی سفیه تر از آن هستی که شایسته ی هم صحبتی باشی من با اهل علم و ادب صحبت میکنم . منطق تو هتاکی و برهانت تمسخر است . معاشرت با تو ثمری جز سیاهی دل ندارد .نه بهره ای از مروت داری و نه بهره ای از ادب سخن گفتن با تو هیچ ثمری ندارد و فقط شان انسان را پایین می آورد چرا که سخن گفتن با ابلهان برای ابله شان نیست ولی برای عاقل ننگ است تو مصداق این سخنان خداوند متعالی

وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُواْ لاَ يَعْقِلُونَ ‏
وَمِنهُم مَّن يَنظُرُ إِلَيْكَ أَفَأَنتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَلَوْ كَانُواْ لاَ يُبْصِرُونَ

پس من وقتم را باتو تلف نمیکنم و تمرکزم را روی پاسسخ دادن به برادر صدیق میگذارم.
والسلام
 
بالا