yasin90
مدیر تالار
كار نامه اسلام
بدينگونه، اسلام که يک امبراطوري عظيم جهاني بود با سماحت وتساهل که از مختصات اساسي آن بشمار مي آمد مواريث وآداب بي زيان اقوام مختلف را تحمل کرد، همه را بهم در آميخت واز آن چيز تازه اي ساخت؛ فرهنگ تازه اي حدود وثغور نمي شناخت وتنگ نظريهايي که دنياي بورژوازي وسرمايه داري را تقسيم به ملتها، مرزها ونژادها کرد، در آن مجهول بود، مسلمان از هر نژادي که بود عرب يا ترک،سندي يا افريقايي در هر جايي از قلمرو اسلام قدم مي نهاد خود را در وطن خويش وديار خويش مي يافت. يک شيخ ترمذي يا بلخي در قونيه ودمشق مورد تکريم واحترام عامه مي شد، ويک سياح أندلسي در ديار هند عنوان قاضي مي يافت. همه جا در مسجد، در مدرسه، در خانقاه ودر بيمارستان از هر قوم مسلمان نشاني بود ويادگاري،اما بين مسلمانان نه اختلاف جنسيت مطرح بود، نه اختلاف تابعيت. همه جا يک دين بود، ويک فرهنگ، فرهنگ اسلامي که في المثل زبانش عربي بود، فکرش ايراني،خيالش هندي وبازويش ترکي،اما دل وجانش اسلامي بود وانساني.
پر تو قرآن در سراسر قلمرو اسلام وجود داشت. مدينه، دمشق، بغداد، ري، نيشابور، قاهره، قرطبه، قونيه، استنبول،کابل، لاهور ودهلي زادگاه آن هم، همه جا بود، وهيچ جا. در هر جا از آن نشاني بود، ودر هيچ جا رنگ خاصي بر آن قاهر نبود، اسلامي بود. نه شرقي ونه غربي. با اين همه، رشد ونمو آن در طي مدت سه چهار قرن متوالي چنان سريع بود که فقط به يک معجزه شگرف مي مانست.
دکتر عبد المحسن زرين کوب
بدينگونه، اسلام که يک امبراطوري عظيم جهاني بود با سماحت وتساهل که از مختصات اساسي آن بشمار مي آمد مواريث وآداب بي زيان اقوام مختلف را تحمل کرد، همه را بهم در آميخت واز آن چيز تازه اي ساخت؛ فرهنگ تازه اي حدود وثغور نمي شناخت وتنگ نظريهايي که دنياي بورژوازي وسرمايه داري را تقسيم به ملتها، مرزها ونژادها کرد، در آن مجهول بود، مسلمان از هر نژادي که بود عرب يا ترک،سندي يا افريقايي در هر جايي از قلمرو اسلام قدم مي نهاد خود را در وطن خويش وديار خويش مي يافت. يک شيخ ترمذي يا بلخي در قونيه ودمشق مورد تکريم واحترام عامه مي شد، ويک سياح أندلسي در ديار هند عنوان قاضي مي يافت. همه جا در مسجد، در مدرسه، در خانقاه ودر بيمارستان از هر قوم مسلمان نشاني بود ويادگاري،اما بين مسلمانان نه اختلاف جنسيت مطرح بود، نه اختلاف تابعيت. همه جا يک دين بود، ويک فرهنگ، فرهنگ اسلامي که في المثل زبانش عربي بود، فکرش ايراني،خيالش هندي وبازويش ترکي،اما دل وجانش اسلامي بود وانساني.
پر تو قرآن در سراسر قلمرو اسلام وجود داشت. مدينه، دمشق، بغداد، ري، نيشابور، قاهره، قرطبه، قونيه، استنبول،کابل، لاهور ودهلي زادگاه آن هم، همه جا بود، وهيچ جا. در هر جا از آن نشاني بود، ودر هيچ جا رنگ خاصي بر آن قاهر نبود، اسلامي بود. نه شرقي ونه غربي. با اين همه، رشد ونمو آن در طي مدت سه چهار قرن متوالي چنان سريع بود که فقط به يک معجزه شگرف مي مانست.
دکتر عبد المحسن زرين کوب