اولا شما در پست شماره 8 گفته بودید:" بنده سندی معتبر که دال بر آن کنه موافقت با قول عبدالله بن ابی سرح داشته نیافتم و مفسران چنین نقلی را نیاوردن. منم گفتم تاریخ رو با نقل مفسران نمیسنجند.
ثانیا در پست قبلی گفتم:"چرا ضعیف هستند؟چه کسی اینها را ضعیف اعلام کرده؟چرا و به چه دلیل؟!!" پس شما باید بگویید چه کسی اینها را ضعیف اعلام کرده؟دلیلش برای ضعیف بودن اینها چیست؟
ثالثا من که از خودم حرف در نیاوردم.در تاریخ امده است و بحث بین من و شما همین است که شما باید ثابت کنید چنین چیزی رخ نداده است.
رابعا چون من علم حدیث را قبول ندارم پس در اینمورد حرفی نمیتوانم بزنم!!
خامسا متوجه هستم کتاب هایی که در دوره معاصر وشته شده اند نمیتوانند منبع موثقی باشند.من اینها را به خاط درک بهتر موضوع اورده بودم.شخن اخر اینکه شما میگویی که اینها ضعیف هستند و فلان هستند من علت ضعیف بودن اینها را از شما خواستارم.یعنی شما بفرمایید چرا رویت تاریخ طبری ضعیف است؟دلیلش را بگو
اولاً شما سخن بنده رو تحریف کرده بودید ، اصل سخن شما هم خطاب به بنده این بوده :
اما شما میگویی که نه تاریخ را اگر مفسران اورده باشند قبول میکنم!همانطور که قبلا گفتم وقایع تاریخی را با تفسیر مفسران نمیسنجند.
و سخن بنده نیز در پست 8 چنین بوده است:
چرایی مخدوش بودن آن اینه "أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ" که بنابه دیدگاه مفسران این آیه در شأن مسیلمه کذاب که ادعای نبوت می کرد نازل شده هرچند آیه می تونه عام باشه ... آیه ی "فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِين" بنده سندی معتبر که دال بر آن کنه موافقت با قول عبدالله بن ابی سرح داشته نیافتم و مفسران چنین نقلی را نیاوردن.
بنده هم قائل به این نبودم که تاریخ رو با قول مفسران قرآن میشه تأیید یا رد کرد ، سخن بنده در خصوص آیه "فتبارک الله أحسن الخالقین" بود و این که مفسران در سبب نزول این آیه اشاره ای به عبدالله بن ابی سرح نکردند بلکه برای ان سبب نزولی دیگر نقل کردند و صواب همین است که در کتب معتبره حدیثی و غیره آمده است.
ثانیاً این که چه کسی آن اقوال را ضعیف دانسته است دو حالت دارد ؛
اول اینکه برخی از آن اقوال فاقد سند هستند و دوم اینکه دارای سند لکن از جهت علم رجال ضعیف و نیز از جهت متن هم منکر چرا که مخالف روایات صحیح هستند که در این حالت منکر قلمداد میشود.
ثالثاً عارض بودم خود ابن جریر طبری برای سبب نزول این آیه: "وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوْحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ" اقوال متعددی رو نقل کرده است و خود ابن جریر قول ارجح رو برگزیده که قائل به عمومیت بودن آیه داره نه تخصیص آن و نیز هر قولی رو که نقل کرده اسناد آن را نیز آورده که خواننده و محقق خود تحقیق کند و صحت و سقم آن را بررسی کند.
13555 - حدثنا
القاسم قال، حدثنا
الحسين، قال حدثني
حجاج، عن
ابن جريج، عن
عكرمة قوله:"ومن أظلم ممن افترى على الله كذبًا أو قال أوحي إليّ ولم يوح إليه شيء"، قال: نزلت في مسيلمة أخي بني عدي بن حنيفة، فيما كان يسجع ويتكهن به ="
ومن قال سأنزل مثل ما أنزل الله"، نزلت في عبد الله بن سعد بن أبي سرح، أخي بني عامر بن لؤي، كان كتب للنبي صلى الله عليه وسلم، وكان فيما يملي"عزيز حكيم"، فيكتب"غفور رحيم"، فيغيره، ثم يقرأ عليه"كذا وكذا"، لما حوَّل، فيقول:"نعم، سواءٌ". فرجع عن الإسلام ولحق بقريش وقال لهم: لقد كان ينزل عليه"عزيز حكيم" فأحوِّله، ثم أقرأ ما كتبت، فيقول:"نعم سواء" ! ثم رجع إلى الإسلام قبل فتح مكة، إذ نزل النبي صلى الله عليه وسلم بمرّ.
این اثر
ضعیف است ؛
القاسم :
این شخص قاسم بن حسن هستش با توجه به تحقیقی که کردم و ناشی از قراینی بود خود ابن جریر طبری در روایات دیگر اسم پدرش را هم ذکر کرده لکن ترجمه ای از او نیافتم و احتمالاً مجهول است.
الحسین :
اسم کامل او الحسین بن داود المصيصى ( م 226 هــ)هستش که لقبش سنید بوده و به لقبی که داره مشهور هستش و این شخص نزد جهمور ائمه جرح و تعدیل ضعیف و برخی نیز وی را توثیق کردند که قول اصح ضعیف بودنشه .
احمد بن حنبل می گوید:
أن حجاجا تغير فى آخر عمره ، و نرى أن أحاديث الناس عن حجاج صحاح صالحة إلا ما روى سنيد من هذه الأحاديث
حجاج در آخر عمرش[ حافظه اش] تغییر کرد و بر این رأی هستیم که احادیث مردم از حجاج صحیح هستند جز آنچه را که سنید از این احادیث روایت کرده است.
برای ترجمه ی حسین بن داود به تهذیب التهذیب ( 4 / 214 - 215 رقم 429 : ط 1404 هــ بیروت ) مراجعه شود.
حجاج :
اسم کامل او حجاج بن محمد المصیصی ( م 206 هــ) هستش که وی نزد اهل فن توثیق و مورد اعتماد لکن در اخر عمرش حافظه اش تغییر کرد و خودش هم گفته هر انچه را که از ابن جریج نقل و تصریح به سماع(حدثنا) کردم آن را شنیدم.
قال أبو مسلم المستملى : خرج حجاج الأعور من بغداد إلى الثغر فى سنة تسعين و مئة ، قال : و سألته ، فقلت : هذا التفسير سمعته من ابن جريج ؟ فقال : سمعت التفسير من ابن جريج ، و هذه الأحاديث الطوال ، و كل شىء قلت : " حدثنا ابن جريج " فقد سمعته
ابو مسلم مستعلی می گوید: حجاج اعور از بغداد به ثغر در سال 190 بیرون رفت ، و از او پرسیدم : این تفسیر را از ابن جریج شنیده ای؟ گفت: این تفسیر و این احادیث طولانی را از ابن جریج شنیدم و هر چیزی که گفتم: "حدثنا ابن جریج " قطعاً آن را از او شنیدم.
برای ترجمه ی "حجاج بن محمد "به تهذیب التهذیب ( 2 / 180 - 181 رقم381 : ط 1404 هــ بیروت ) مراجعه شود.
در این روایت منقول در تفسیر ابن جریر طبری ، حجاج بن محمد تصریح به سماع "حدثنا ابن جریج" نکرده و لذا روایتش مخدوشه .
ابن حجر در تهذیب التهذیب (منبع قبل) در ترجمه حجاج بن محمد می گوید:
وسيأتي في ترجمة سنيد بن داود عن الخلال ما يدل على أن حجاجا حدث في حال اختلاطه
و به زودی در ترجمه سنید بن داود ذکر می کنم از خلال آن چه که دالت بر آن دارد که حجاج در حالت اختلاطش روایت کرده است.
ابن جریج :
اسم کامل او عبد الملك بن عبد العزيز بن جريج (م 150 هــ) هستش و اهل فن او را توثیق کردند جز این که اهل تدلیس و این که از عکرمه روایتش ثابت نشده است.
ابن حجر در تهذیب التهذیب در ترجمه ابن جریج می نویسد:
قال الذهلى : و ابن جريج إذا قال : " حدثنى " و " سمعت " ، فهو محتج بحديثه
ذهلی می گوید: ابن جریج هرگاه گفته باشد: "حدثنی" و "سمعت" در این حالت حدیثش مورد احتجاج است.
می گویم(صدیق) : ابن جریج در این روایت تصریح به سماع نکرده و عنعنه هستش و نشان از تدلیس داره ولذا روایتش مردود هستش .
علی بن المدینی می گوید:
ولم يلق يعني بن جريج منهم جابر بن زيد ولا عكرمة ولا سعيد بن جبير
و ابن جریج با آنها جابر بن زید و نه عکرمه و نه سعید بن جبیر ملاقات نکرده است.
پس روایتش از عکرمه نیز منقطع هستش که بر ضعف این روایت می افزاید.
عکرمه :
اسم اصلیش عکرمه ابوعبدالله قرشی هاشمی ( م 104 هــ) و غلام عبدالله بن عباس بوده و از تابعین محسوب میشه و محمد رسول الله صلی الله علیه و سلم رو درک نکرده است پس این روایتش مرسل می باشد.
13556 - حدثني محمد بن الحسين قال، حدثنا أحمد بن المفضل قال: حدثنا
أسباط، عن
السدي:"
ومن أظلم ممن افترى على الله كذبًا أو قال أوحي إليّ ولم يوحَ إليه شيء" إلى قوله:" تجزون عذاب الهون" . قال: نزلت في عبد الله بن سعد بن أبي سرح، أسلم، وكان يكتب للنبي صلى الله عليه وسلم، فكان إذا أملى عليه:"سميعًا عليمًا"، كتب هو:"عليمًا حكيمًا"، وإذا قال:"عليمًا حكيمًا" كتب:"سميعًا عليمًا"، فشكّ وكفر، وقال: إن كان محمد يوحى إليه فقد أوحي إليّ، وإن كان الله ينزله فقد أنزلت مثل ما أنزل الله ! قال محمد:"سميعًا عليمًا" فقلت أنا:"عليمًا حكيمًا" ! فلحق بالمشركين، ووشى بعمار وجبير عند ابن الحضرمي، أو لبني عبد الدار. فأخذوهم فعُذِّبوا حتى كفروا، وجُدِعت أذن عمار يومئذ. فانطلق عمار إلى النبي صلى الله عليه وسلم فأخبره بما لقي، والذي أعطاهم من الكفر، فأبى النبي صلى الله عليه وسلم أن يتولاه، فأنزل الله في شأن ابن أبي سرح وعمار وأصحابه: { مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا }[سورة النحل :106] ، فالذي أكره: عمار وأصحابه = والذي شرح بالكفر صدرًا، فهو ابن أبي سرح.
این اثر
ضعیف است؛
اسباط :
اسم کامل او اسباط بن نصر الهمدانى هستش و برخی از اهل فن او را توثیق و برخی دیگر جرح کردن که جرحش به خاطر حافظه ی بدش و برخی از احادیث منکری که روایت کرده هستش که البته اهل صدق بوده است.
قال أبو حاتم : سمعت أبا نعيم يضعف أسباط بن نصر و قال :أحاديثه عامية سقط مقلوبة الأسانيد
ابوحاتم می گوید: شنیدم ابونعیم اسباط بن نصر را تضعیف می کند و می گوید: احادیثش عموم آن ساقط و از نظر اسناد مقلوب و دگرگون است.
السدی :
اسم کامل وی إسماعيل بن عبد الرحمن بن أبى كريمة السدى (م 127 هــ) و این شخص را هم برخی توثیق و برخی دیگر تضعیف کردن که البته قول اصح حسن الحدیث بودنش هستش لکن در تفسیر ضعیف است و خود ابن جریر طبری نیز او را ضعیف دانسته است.
قال الطبرى : لا يحتج بحديثه
طبری گفته است : به حدیثش احتجاج نمی شود.
تهذیب التهذیب 1 / 273 رقم 572؛ ط: 1404 هــ بیروت
و علاوه بر آن خود سدی از اتباع تابعین است یعنی اصحاب رو هم ندیده چه برسه به زمان محمد رسول الله صلی الله علیه و سلم .