داستانی جالب

yasin90

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
26/1/13
نوشته‌ها
421
پسندها
0
سن
32
محل سکونت
ثلاث بابا جانی
اينك داستان ذيل را كه علي اردبيلي در كتابش كشف الغمه نقل كرده ملاحظه فرمائيد، از امام زين العابدين علي ابن حسين عليهم السلام روايت است كه فرمود: (عده اي از مردم عراق خدمت حضرت آمدند، و از ابوبكر و عثمان در محضر ايشان نكوهش كردند، وقتي صحبتشان تمام شد، فرمود ممكن است به من بگوئيد كه آيا شما از مهاجرين اولين هستيد؟ كه خداوند دربارة آنان فرموده:
{الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}
گفتند خير. فرمود: پس شما از آنهايي هستيدكه خداوند در بارة آنان فرموده:
{والَّذين تبَوَّأُوا الدَّارَ وَالْأِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}.
گفتند: خير. فرمود: پس وقتي اعتراف كرديد كه از دو گروه اولي نيستيد من گواهي مي دهم كه شما از كساني هم نيستيد كه خداوند درباره آنان ميفرمايد:
{وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْأِيمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ}
بلند شويد از پيش من بيرون برويد خداوند شما را به سزايتان برساند». (اخرُجوا عَنِّي فَعَلَ اللهُ بِكُمْ).
اين است دانش و درك امام زين العابدين عليه السلام و موضع ايشان نسبت به صحابه و ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و ايشان جزو تابعين بشمار مي آيند، در مورد ستايش صحابه از يكديگر كتابها، اعم از كتب شيعه و سني فراوان است.
 

عاطفه

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
24/4/13
نوشته‌ها
416
پسندها
0
بسیار عالی

جزاکم الله خیرا برادر یاسین
 

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا
جزاک الله خیرا کثیرا برادر ماهان بزرگوار

بنده هم داستانی بسیار زیبا را تقدیم میکنم:

میگن قدیم دزد سر گردنه هم معرفت داشت همینه...
روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه ی سکه ی مردی غافل را میدزدد، وقتی به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذیست که بر آن نوشته است:
خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما...
دعا:بسم الله الذی لا یضر مع اسمه شیی فی الارض و لا فی السماء و هو السمیع العلیم.

اندکی تامل کردبعد کیسه را به صاحبش باز گرداند.
دوستانش او را ملامت کردند که چرا این همه پول را از دست داد.

دزدکیسه در جواب گفت:
صاحب کیسه عقیده داشت که دعا مال او راحفظ میکند او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است .
من دزد مال او بودم نه دزد دین او.
اگر کیسه او را پس نمیدادم، عقیده اش بر دعا و خدا سست می شد.ان وقت من دزد باورهای او هم بودم.واین دور از انصاف است...!
مواظب باشید دزد عقاید دیگران نباشید....



 
بالا