به ياد عالم رباني و عارف برجسته مولانا محمدعمر سربازی

asemani

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
8/3/13
نوشته‌ها
761
پسندها
0
محل سکونت
ایران
در روزهاى پاياني ماه صفر ۱۴۲۸ هـ.ق. حادثه*اي بزرگ مردم مسلمان اين ديار را تكان داد و آن رحلت جانگداز عالم ربّاني، عارف برجسته، حكيم*الأمت، مولانا محمدعمر سربازي رحمه*الله بود. بدون ترديد مرگ واقعيتي است كه هر ذي*روح ناگزير بايد با آن مواجه شود، اما فراق و جدايي كساني كه ملتي در ساية توجهات و راهنمايي*هاي*شان ادامه حيات مي*دهد، آزمايشي بزرگ و تكان*دهنده است، و همانا رحلت حضرت مولانا محمدعمر سربازي از اين قبيل بود. از جهتي ديگر با توجه به صحت و سلامتي مولانا سربازي كسي حدس نمي*زد كه ايشان به اين زودي از اين جهان رخت سفر بربندد، از اين بابت نيز اين خبر براي بسياري جانكاه و دردآور بود. خيلي*ها تصميم گرفته بودند بيشتر خدمت ايشان برسند و از وجود ايشان استفاده كنند، اما فرصت از دست رفت و حسرت براي*شان باقي ماند. آري سفر آخرت حضرت مولانا محمدعمر ناگهاني اتفاق افتاد، از اين جهت غم فراقش تلخي خاصي داشت اما به هر حال تقدير الهي همين بود «و كان أمر الله قدراً مقدوراً».
او يادگار سلف صالح و نمونة زنده*اي از بزرگان گذشته بود كه امثال*شان در هر مقطع از تاريخ، انگشت*شمار است. در واقع شخصيت كم*نظير، جامع*الاطراف و مجمع*الكمالات حضرت مولانا، موهبتي الهي براي عوام و خواص بود. خداوند متعال بندگانش را بهتر مي*شناسد، و لانزكي علي الله أحداً، اما به گمان ما اخلاص، زهد و تقوي، استقامت و اتباع سنت، كثرت و دوام ذكر، تبحر علمي، نصيحت و خيرخواهي براي اقشار مختلف امت، اخلاق برجسته، دقت نظر و فراست ايماني، حق*گويي و حق طلبي، استغنا عن الخلق و ساير صفاتي كه مولانا محمدعمر داشت امروزه كمتر در يك فرد مشاهده مي*شوند.
دربارة حضرت مولانا محمدعمر و ابعاد گوناگون شخصيت ايشان و تاثير وسيع و عميق آن بر جامعة معاصر ما خيلي مي*شود گفت و نوشت، اما در اين نوشتار مختصر، نگارنده مي*خواهد فقط به فرازهايي از زندگي اين بزرگمرد علم و عرفان اشاره كند كه مي*توان از آنها درس زندگي آموخت.
حضرت مولانا محمدعمر از يك روستا برخاست و پس از پايان تحصيلات، روستايي عقب مانده*تر از روستاي خودش را محل فعاليت خويش قرار داد و تا آخر همانجا ماند و در همان جا زندگي را بدرود گفت، اما شهرها و روستاهاي بي*شماري را تحت تاثير قرار داد. زندگاني ايشان براي همگان سراسر درس و آموزش بود. در واقع ايشان مرد عمل بود نه تنها گفتار و سخن.
از ميان نكات مهمي كه در زندگي علمي و عملي ايشان براي عالمان و طالبان علم و معرفت قابل توجه است مي*توان به چند نكته اشاره كرد:
1ـ ايشان از بدو زندگي طلبگي مراقب و مواظب اوقات خود بود و لحظه*اي را ضايع نكرد؛ دوران طلبگي*اش در ارتباط با اساتيد و اهل علم و استفاده از آنان و مراعات ادب و جديت در فراگيري علوم و فنون لازم و عمل به علم خلاصه مي*شد.
2ـ مولانا محمدعمر بعد از فراگيري علوم متداول اذعان كرد كه تنها با مطالعه و تدريس و ايراد سخنراني نمي*توان به بلنداي تقوا و معنويت رسيد. ايشان در پرتو تعاليم قرآن و سنت و زندگاني بزرگان گذشته به اين باور رسيده بود كه براي تزكية نفس بايد به جستجوي صادقان و صاحبدلان مخلص پرداخت و از مجالست و مصاحبت بندگان موفق و مقبول بهره برد.
مي* نرويد تخم دل از آب و گل/ بي نگاهي از خداوندان دل
صحبت از علم كتابي خوشتر است/ صحبت مردان حق آدم*گر است
نار خندان باغ را خندان كند/ صحبت مردانت از مردان كند
به هر حال حضرت مولانا محمدعمر با اين ديدگاه قدم در وادي طلب گذاشت و در جستجوي اهل معرفت و بيداردلان موفق، مسافت*هاي طولاني را در پاكستان و افغانستان طي كرد و به محضر صاحبدلان رسيد و از آنان كسب فيض نموده و توجهات*شان را نصيب خود ساخت و بر اثر فيوضات*شان درخت معنويت را در وجود خويش سرسبز و بارور گردانيد.
شايان ذكر است كه ايشان تا دوران اخير زندگي نيز خود را از صحبت كاملان و مردان خدا مستغني نمي*دانست. يكبار بنده عرض كردم دليلش چيست كه حضرت عالي بيشتر از راه پاكستان به سفر عمره تشريف مي*بريد؟ فرمودند: مي*خواهم در ضمن سفر عمره، بزرگان علم و معرفت را در پاكستان زيارت كنم و از آنها مستفيد شوم. آنگاه از خاطرة ملاقاتش با مولانا عزيرگل (از شاگردان ويژه و همراهان حضرت شيخ*الهند مولانا محمودالحسن ديوبندي در دوران اسارت در جزيرة مالت)، كه در يكي از نقاط دور افتادة پيشاور پاكستان زندگي مي**كرد، برايم سخن گفت و از محبت*ها و توجهاتش نسبت به خود ياد كرد.
3ـ مولانا محمدعمر با زندگاني خويش ثابت كرد و نشان داد كه به كمك اخلاص و تقوا و بر پاية اعتماد و توكل بر الله مي*توان با كمترين امكانات بهترين خدمات را براي دين مبين اسلام انجام داد. ايشان با تأسيس مدرسة منبع*العلوم كوه*ون، مثال زنده*اي در اين خصوص ارائه كرد. روستاي پاديگ كوه*ون جايي است كه با وسيلة نقليه نيز به آنجا رفتن مشكل است. مولانا در شروع فعاليت بدون همكار و در اختيار داشتن نيروي انساني، تصميم گرفت يك تنه و با كمترين امكانات، از صفر كار را شروع كند. الگوي او سيره و روش انبيا عليهم*السلام بود. او در حالي سنگ بناي مدرسة منبع*العلوم را گذاشت كه نه محيط آنجا مساعد بود، نه مال و ثروتي در اختيار داشت، نه همكار و مدرسي برايش پيدا مي*شد و نه اتاق و ساختمان و خوابگاهي وجود داشت. بدون اينكه اعلاميه**اي پخش كند، تبليغاتي به راه اندازد و از كسي كمك بطلبد، كار را شروع كرد و از اهالي همان منطقه طلبه تربيت كرد و از همانها براي پيشبرد اهدافش بهترين همكار و معاون ساخت. ساية درختان و شكاف كوه*ها و غارها كلاس درس و خوابگاه طلاب شد. از همان مردمي كه تا ديروز مخالفان ديني و عقيدتي*اش بودند، همكاران و همراهاني ساخت كه با جان و دل تا مدت*هاي مديد طلاب علوم نبوت را مانند فرزندان خود در خانه**هايشان با افتخار پذيرايي مي*كردند. يكبار فرمودند: در همين منطقه گاهي چنان شرايطي پيش مي*آمد كه جانم در خطر مي*افتاد و از ناحيه مردم مورد تهديد واقع مي*شدم. پشتيباني بجز الله نداشتم و به ذكر و دعا و كثرت درود و صلوات بر رسول اكرم صلي*الله عليه وسلم مشغول مي*شدم. خداوند متعال كمكم مي*كرد و خطرها بر طرف مي*شد.
بالأخره روزي رسيد كه شهرت منطقة گمنام و دور افتادة كوه*ون آفاق را درنورديد و خداوند متعال به اين بندة مخلص و مجاهدش مقبوليت و محبوبيت زايد*الوصفي عنايت كرد، چنانكه شيفتگان علم و عرفان از دورترين نقاط ايران و كشورهاي همجوار گروه گروه در جستجوي گمشدة*شان به سوي منطقة سرباز بلوچستان و روستاي كوه*ون آهنگ سفر مي*كردند. روزي نبود كه مهمانخانة حضرت مولانا از ميهمان و تازه*واردي خالي باشد.
تأليفات و آثار ارزندة مولانا در داخل و خارج انتشار يافت و زينت*بخش كتابخانه****هاي خاص و عام قرار گرفت و فيض ايشان عام گشت.
در سالهاي اخير، دلها بيش از پيش متوجه ايشان شد. مردم دسته دسته براي تزكية نفس و اصلاح باطن به ايشان مراجعه مي*كردند.
يكبار بنده به يكي از عزيزاني كه از آن سوي كشورمان به آنجا آمده بود و چندين كيلومتر را با پاي پياده طي كرده بود، گفتم كه شما حتماً در اين سفر خيلي خسته شده*ايد؟ او در جواب گفت خير اصلاً احساس خستگي نكردم. آنگاه اين شعر را برايم خواند: مي**نداند عشق سال و ماه را/ دير و زود و دور و نزد راه را.
4ـ حضرت مولانا گرچه در روستايي دور افتاده زندگي مي*كرد و پيوسته مشغول تعليم و تدريس و تربيت و تزكية نفوس بود، اما از اوضاع جهان اسلام كاملاً باخبر بود و نسبت به تحولات و اتفاقات هرگز بي*****تفاوت نبود. در خصوص حوادث و وقايع قاطعانه نظر مي*داد و دقيق راهنمايي مي*كرد. مطالعه*اش بسيار وسيع بود و دربارة بسياري از موضوعات جديد اطلاعات كافي داشت. در واقع ايشان آگاه به امور دين و دنيا بود، از اين جهت بود كه سخنان و راهنمايي*هايش فكرها را روشن و دلها را زنده و مخاطب را مطمئن مي*ساخت. براستي كه نيابت نبوت از يك عالم دين همين چيز را اقتضا مي*كند، و حضرت مولانا مصداق بارز چنين جامعيتي بود.
بدون ترديد با رحلت جانگداز حضرت مولانا محمدعمر جامعة اسلامي از وجود مصلحي حكيم و عارفي دلسوخته و فقيه و مفسري چيره*دست و متبحر محروم شد، و سالها طول مي*كشد تا جاي ايشان پر شود. فراق او قلب*ها را داغدار كرد، اما ياد او هرگز از خاطره*ها نمي*رود. آنچه در اين خصوص مهم است، اين است كه بايد از زندگي ايشان درس بگيريم و راهش را ادامه دهيم و به راهنمايي*ها و توصيه*ها و پندهاي نيكويش جامة عمل بپوشانيم و از خداوند متعال بخواهيم كه ايشان را در جوار بهترين رحمتهايش جاي دهد.
 

عبدالمجید

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
230
پسندها
0
از این بزرگ مرد و عالم معاصر تالیفات و ترجمه های مهمی به جای مانده است

یکی از مولفات این بزرگوار ( تنبیه الفاقدین بتوجیه مسئله رفع الیدین ) است


Tanbih.jpg



لینک برای دانلود http://ahledell.persiangig.com/document/tanbih-alfaghedin.pdf/download
 

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا
محل زندگی علامه شیخ الحدیث محمد عمر سربازی (رح) عارف کامل بلوچستان ایران



روستای حیط در شمال شهر راسک و در مسیر جاده ایرانشهر - چابهار قرار گرفته و از توابع شهرستان سرباز است.عبدالعزیز ملازاده از بزرگان اهل سنت منطقه در روستای حیط به خاک سپرده شده.آرامگاه مولانا عبدالله پدر مولوی عبدالعزیز ملازاده و فرزندش مولوی عبدالملک ملازاده از نقاط دیدنی این روستا است.شغل اصلی مردم این روستا کشاورزی و خدماتی میباشد؛ در این روستا بیشتر محصولات گرمسیری نظیر انبه نخیلات مرکبات گواوا و کنار می باشد؛
هم اکنون این روستا به دهستانی تبدیل شده است.

شهرستان سرباز یکی از شهرستانهای استان سیستان و بلوچستان ایران است. مرکز این شهرستان، شهر راسک است. جمعیت این شهرستان بر طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، برابر با ۱۶۴٫۶۹۵ نفر بوده است .
شهرستان سرباز دارای چهار بخش و هشتصد روستا است. در این شهرستان 90درصد اهل سنت می باشند و دارای ۱۲۱ کیلومتر مرز مشترک با کشور پاکستان می باشد. سی حوزه علمیه که دو تای آن از حوزه های بزرگ و معروف می باشد در این شهرستان وجود دارد که سالانه هفتصد طلبه از آنها دانش آموخته می*شود.


بقول سعدی:
شد غلامی که آب جوی آرد آب جوی آمد و غلام ببرد
دام هر بار که ماهی آورد ماهی آمد و اینبار دام ببرد



 
آخرین ویرایش:

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا
مختصر زندگی نامه علامه شیخ الحدیث محمد عمر سربازی (رح) عارف کامل بلوچستان ایران

در سال 1355 هجری قمری در یکی از شبهای مبارک ذی الحجه در روستای انزاء قریه ای مربوط به منطقه ی سرباز بلوچستان طفلی از پدر و مادری پاک از سلاله ی مقدس رسول الله (ص) چشم به جهان می گشاید .
محمد عمرچون اولین پسر پدر و مادر است ، تولدش موجب مسرّت و شادی وصف نا پذیر آنان می شود و هر کدام در پهن دشت آرزوهایشان ، آینده ای زیبا و مبارک برای وی ترسیم می کنند در عین دارا بودن طبع کودکانه ، مردی بزرگ و عاقل به نظر می رسد . در همین سنین عشق مفرطی به نماز ، روزه ، ذکر و خواندن درود پیدا می کند . به اشعار عارفانه و نعت آمیز علاقه بسیار نشان می دهد و اشعار زیادی را از « دیوان حافظ» از بر دارد .

سلسله نسب ایشان بدین صورت است که در سرگذشت خود نوشت آورده اند محمد عمر ابن ملا احمد بن ملا عبدالرحمن بن ملاعبدالجلیل بن ملاکمال الدین بن سید فیروز ابن سید میرزا بن سید حسن بن سید فخر الدین بن سید شیخ عبدالله بن سید شیخ اویس بن سید شیخ بلال بن سید شیخ شهداد بن سید شیخ میر شیر ابن سید شیخ عبدالله بن سید شیخ سنجر بن سید شیخ اکرم بن سید شیخ برهان الدین بن سید شیخ عبدالعزیز بن سیدنا و مولانا و اولادنا الشیخ الاعظم و قطب الافخم و قطب الجن والانس جناب شیخ عبدالقادر جیلانی بن شیخ ابی صالخ موسی بن شیخ عبدالله الجیلی بن شیخ یحیی الزاهد بن شیخ محمد ابن شیخ موسی بن شیخ عبدالله بن شیخ موسی بن شیخ عبدالله المحض بن شیخ حسن المثنی بن سیدنا الحسن السبط بن سیدنا و مولانا اسدالله الثاقب لیث بنی غالب حضرت المرتضی امیر المومنین خلیفه چهارم علی بن ابی طالب رضی الله عنهم اجمعین و ابن سیدة نساء العالمین و سیده نساء اهل الجنة بتول حضرت فاطمة الزهراء رضی الله عنها بنت سید الکائنات فخر موجودات صلی الله علیه وسلم تسلیماً کثیراًکثیراً الی یوم الدین .
در 7 سالگی به مکتب مولوی محمد گل ملازهی معروف به دیو بندی رفت. و کتابهای 5 کتاب ٬ مالابد منه و گلستان را نزد حاج غلام محمد فراگرفت. در سن 11 سالگی با خلیفه غلام محمد نقشبندی که خلیفه مجاز شاه ولی الله خراسانی بود امانیه بیعت کرد . سلسله نسبش با 33 واسطه به رسول الله میرسد. در 12 سالگی عازم پاکستان شد و در مدرسه احرار الاسلام کراچی و مظهر العلوم تحصیل نمود. پس از 3 سال اقامت در کراچی دیوان عمر را سرود. در حین تحصیل کتبی چون "خیر المقاصد" در رد غیر مقلد ها٬ "حقیقت ایمان اسلام"٬ و "خطب 12 ماهی " را نوشت. در سال 1373 ه-ق از تحصیل فراغت یافت. در سال 1378رساله "مکتوب العاری تلخیص العینی علی البخاری" را نوشت. و در سال 1374 ه-ق به افغانستان سفر کرد و با حضرت شاه غوث محمد مجددی ملاقات نمود. پس از بازگشت به ایران و در بین راه طرح مسجد جامع خاش را پیاده نمود. در تمام این دوران با فتنه های حکومتی چون کشف حجاب ٬ تغییر مبنای تاریخ و.. به مبارزه پرداخت. از مدارس مهم ایشان حوزه منبع العلوم کوه ون می باشد که در روستای کوه ون یکی از معتبر ترین مدارس اهل سنت ایران به شمار می آید. ایشان پس از فراغت از تحصیل جهت تزکیه ی نفس و طی مدارج سلوک و عرفان از محضر شیوخ برجسته ای همچون شیخ محمدجان هروی و سپس فرزند ایشان شیخ بهاءالدین هروی و پس از آن از محضر علامه عبدالمالک کاندهلوی رحمهم الله کسب فیض کرد.
علم فقه ، نحو ، بلاغت ، تجوید و قرائت را از قاری معروف« حافظ قاری محمد رعایت الله دیوبندی » (رح) و علم ادب ، اصول ، منطق و صرف را از عالم فاضل ، مولانا « عبدالحلیم افغانی » (رح) شاگرد ممتاز مولانا « انور شاه کشمیری » فرا می گیرد . افزون بر اینها ، در حضور اساتذه ی معروف دیگری نیز در زمینه های مختلف علمی شرف تلمّذ حاصل می کند .
زندگی هفت ساله در پاکستان ، افقی جدید و وسیع در مقابل دید مولانا می گشاید و در ضمن درس خواندن او را از نزدیک با علماء اندیشه ها ، مکاتب مختلف مذهبی و فکری و سیاسی و ... آشنا می سازد .
مولانا پس از بازگشت به ایران در سال 1380 هـجری قمری مدرسه دینی منبع العلوم کوه ون را در سرباز بنیان نهاد. شخصیت مولانا چنان تاثیرگذار بود که به مدت نیم قرن مرجع تشنگان حقیقت و معرفت بود و نقشی برجسته و بزرگ در ارشاد و راهنمایی اقشار مختلف خصوصاً علما و طلاب و توده های شیفته ی عرفان و سلوک از اهل سنت سراسر ایران داشت.

این عالم ربانی وعارف وارسته دردر ساعات آغازین روز چهارشنبه 24 صفر 1428 هجری قمری برابر با 23 اسفند ماه سال 1385 هـ.ش این دار فانی را وداع کرده به دیار باقی شتافت

 
آخرین ویرایش:

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا
عنوان اغلب کتابهای علامه شیخ الحدیث محمد عمر سربازی (رح) عارف کامل بلوچستان ایران


عنوان اغلب کتابهای حضرت ایشان بدین قرار می باشد
:


-
2- احسان الباری شرح صحیح بخاری
مکتوب العاری اختصار عمده القاری 3-

4-انعام المنعم شرح صحیح مسلم
5-الطاف الودود شرح سنن ابی داوود
6- خیرالسرمدی تقریر سنن ترمذی
7- کشاف التباریخ تقاریر مشکوه المصابیح

8- تقاریر بلوغ المرام
9- فتاوای منبع العلوم کوه ون

10- مکتوبات سربازی
11- ضروریات مبلغین
12- فؤائد فاضله فی بیان الفاتحه
13- خیرالمقاصد
14- کنز الدارین
15- زادالحقیر للحاج الی بیت العلی الکبیر
16- المنجیات والمهلکات
17- الهدایه فی تحقیق الشرک فی الرساله
18- تبصره عاجله فی بیان فضائل بعض صحابه
19- اسلام وسائنس عالم
20-احداث العوام
21- ارشاد المجودین
22- قره العینین فی مقدمات الصحیحین
23- اهمیت ریش در اسلام
24- انوار دوازده گانه
25- موارد الشوارد
26-التحذیر عن ارتکاب التصویر
27- ستر شرعی
28- پیکار با اسبال ازار
29- شمشیر بران بر اشراک و بدعات دوران
30- دیوان عمر
31- سوغات برادران
32- مواعظ حسنه
33- صدای فطرت
34- حقیقت بردگی در اسلام
35- گلدسته بهارستان
36- شفاء الاسقام
37- ارغام الجاحد در دفاع از مقام علمی امام اعظم رحمه الله
38- التحقیق الوجیز فی مسئله التعویذ
39- سراغ حقیقت خلفای راشدین از دیدگاه امیر المؤمنین
40- ارمغان دوستان
41- حکم الاحکام الربوبیه
42- خلاصه الحقائق
43- فضل المیمون فی تعریفات الفنون
44- سر گذشت خود نوشت
45- گلشن جعفری در اسانید عمری
46- منظومه الآلی در عقیده
47- منثوره العوالی شرح منظومه
48- التوضیح والاعلان فی تحقیق تراویح رمضان
49- انوار ساطعه فی بیان الفاتحه
50- وتد الایمان
51- خلاصه التصوف
52- تدبیر دفع مصائب وبلیات
53- توشه ناجی شرح سراجی
54- هشدار به مسلمین
55- البینات للمتفرسین
56- پرسش وپاسخ های ارزشمند برای جوانان ارجمند
57- مقالات هفتگانه
58- نسب نامه
59- رفع اشتباهات از عدم وجود جمعه در دهات
60- شمشیر حیدری دربیان مضرات تلویز یون
61- وصیت نامه عمری
62- خورشید تابان بر بردگان بلوچستان
63- آیا بیماریها مسری هستند ؟
64- زکات اموال برای مدارس
65- رجاءالمقبول ترجمه اسوه الرسول
66- ضمائرالحکمه ترجمه بصائر الحکمه حکیم الامت




 
آخرین ویرایش:

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا
چند وصیت مخصوصه برای اولاد و احفاد خود

چند وصیت مخصوص برای اولاد و احفاد خود

1-سعی کنند که در امور خیر بر روش اسلاف خود رفتار کنند.

2- علم وعرفان را شیوه ی خود گردانند.

3- حلم وصبر و سخا را زیب روح و تن خود گردانند.

4-به تهذیب و تعلیم و تعلم خود و اهل بیت خو دو دیگر مسلمانان ساعی باشند.

5- از اختلاف و دو دستگی با یگدیگر بپرهیزند و اگر یکی بی حوصلگی کرد آن دیگری بردباری را اختیار کند.

6- تقوی را همیشه مقتدای خود کنند.

7- مواسات و همدردی را با یکدیگر اختیار کنند.

8- اموال احقر را مطابق شریعت تقسیم کنند و هیچ احدی حق دیگری را ضایع نکند.

9- کتبی را که احقر دارم همه وقف این مدرسه منبع العلوم هستند و اگر خدای نخواسته این مدرسه را حادثه ای پیش آمده به مدرسه ی دیگر که در آن خدمت دین بیشتر باشد بدهند.

10- همه وقت متولی این وقف اخیارترین اولاد من هستند.

11- محبوب ترین اولاد من کسی است که عمر خود را به خدمت دین و تعلیم و تعلّم وقف کند و هر که این کار را کرد او حق واجبی احقر را ادا کرد است واو را خداوند قدوس در دو جهان سبز گرداند و سرفرازی و پیروزی دارین عطا فرماید.

12- اولاد احقر از سوال کردن از دیگران خیلی پرهیز کنند و هر چه بخواهند از مولای خود خواهند.

13- اگر فرصت داشتند هر چه که ار مسوّدات و نوشته ای بنده مانده که به چاپ نرسیده است ٬ به چاپ برسانند.

14- دوستان و همسایگان احقر را بعد از وفاتم عزیز نگه دارند.

15- خدمت وجانبازی مدرسه منبع العلوم را بر خود لازم دانند و همه وقت در ترقی و بهبودی آن بکوشند.

16- هر اولاد و احفاد احقر که قرآن را حفظ کرد یا علم را تحصیل کرد حق بنده را ادا کرده است و آن را به دیگران برساند.

17- هر کوچک تر ار اولاد احقر احترام برادر و خواهر بزرگتر و خصوصاً احترام والده را در نظر دارد.

18- از هر فتنه وفساد ذاتی و قومی ملی احتیاط لازم گرفته باشند.

19- خصوصاًن اولاد واحفاد احقر ستر شرعی را در خانواده ی خود لازم گرفته باشند.

20- چون که سلسله نسب اولاد وآباء ما به سند ضعیف به سادات می رسد از صدقات واجبه بپرهیزند ٬ رزق را از خدای خود بجویند.

21- در موضوع سلسله ی ازدواج ونکاح همیشه محتاط باشند که با آدم بی دین و کم دین نپیوندند و دختران خود را به فسّاق و فجّار ندهند تا امکان بهتری باشد و از رشته ی نسبی رشته ی دینی را ترجیح دهند .اگر خویشی وفامیلی بد باشد و بیگان های نیک باشد از خویشاوندان به بیگانه بپیوندند.

22- فرزندان اساتید و فرزندان مشایخ احقر اگر برخورد کردند خیلی احترام دارند مگر آنکه بی دین ودیانت باشند.

23- بدون ضرورت شدید به پزشکان مراجعه نکنند خصوصاً زنان را نبرند .( البته زن را پیشدکتر زن بردن جایز است).

24- در کارهای آتیه عجله نکنند و با تدبر و مشوره و استخاره کار کنند.

25- مکانات هر چه هستند مال اهلیه و فرزندان کوهند وشهریان حقی ندارند و مکانات شهر مال اهلیه و فرزندان شهر هستند و کوهیان حقی ندارند.

26- بر قومی که تا از تو امید نفعی دنیوی دارد حلقه به گوش تو می شود و همین که نفع دنیوی فوت شود دشمن می گردد ٬ برابر است که شهری باشد یا کوهی٬ عامی باشد یا عالم اعتماد نکند و راز خود را به ایشان نگوید وبر قول ایشان اعتماد نکند ٬ چرا که ایشان ملاحظه ی استاد وپدر ومادر و عالم و خویشاوندان را ندارند و هدف شان فقط وفقط همان نفع دنیوی است و بس واگر یکی را چهارده علم درس دهی اینقدر ممنون احسان تو نمی گردد که به او پنج تومان بدهی و ایت تجربه 25 ساله ی احقر است


وصایایی که متعلق به عموم مومنین اند

1- باید دانست که مدار انسانیّت و کمال و تکمیل مقام بشریت و فرا گرفتن مقبولیّت از حضرت احدیت ( جلّ جلاله) موقوف بر دو چیز است ٬ یکی چنگ زدن به طاعات الله ( جلّ جلاله) و اطاعت رسول الله ( صلی الله علیه وسلم) و دوم خدمت خلق عموماً و اتحاد با اقشار مسلمین. آنچه عوام فهمیده اند که مدار کمال و مقبولیّت تکثیر عبادات وعلوم و دانش غیر معتبر٬ بلکه مردود است به دلیل آنکه مقبول ترین گروه بعد الانبیاء ( علیهم الصلوة والسّلام) حضرات صحابه( رضی الله عنهم) به اتفاق امّت اجابت و تا همچون به فکر کامل دیده شود ثابت می گردد که این مقام ایشان را از برکت اطاعت و اتحاد رسیده بود نه از تکثیر اشیاء دیگر.

2- معنی اطاعت این است که در هر امر کلی وجزئی طریق سنت جناب رسول اکرم(صلی الله علیه وسلم) را ملاحظه کنند خصوصاً در فرائض و واجبات از جنبه ی اوامر و در جنبه ی مناهی محرمات و مکروهات را.

3- باید که تقوی ر ازیب تن وروح خود سازید و هر قدر که در تقوی پایت محکم تر گردد مقبولیت بیشتر می گردد و تمام امور دنیوی تو از رزق و غیره از حیث لا تحتسب تکفل کرده می شوند.

4- جان من ! توحید و سنّت را لباس ایمان خود بدان ٬ اگر در این دو چیز خدا نخواسته سهل انگاری کردی ایمان خودرا برهنه و بی پرده کردی که به خوبی در بارگاه حضرت اللهی( جلّ قدرته) نمی ارزد.

5- صحبت اهل دل را غنیمت دان٬ مثل صحبت آب صاف که چون جسم و لباس کثیف گردد راهی غیر از صحبت آب ندارد ٬ همین طور چون عوام باطن انسان کثیف گردد غیر از ذکر خدا و صحبت اهل دل طریقی دیگر ندارد. به قول پیر رومی:

قال را بگذر مرد حال شو پیش مرد کاملی پامال شو

و به قول دیگری:

گرنه علم فوق قال بودی کی شدی بنده اعیان بخاری خواجه نساج را

6- احترام و مجلس علمای ربانیین را غنیمت لازوال باید شمرد و باید دانست که عدم احترام و عدم التزام صحبت و مجالس و علمای ربانیین خوف سوء خاتمه و تخریب نسل بشر را دارد العیاذ بالله٬ و دشمنی ایشان سمّ قاتل و موجب سوء خاتمه است. به قول سعدی شیرازی

بس که تجربه کردیم در دیت دیر مکافات با دردکشان هر که در افتاد ٬ برافتاد

7- ذکر خداوند متعال را سرمایه ی دوجهان باید دانست به هر اعضاء از زبان یا قلب یا غیره که باشد.

8- تلاوت قرآن مقدس را هر مقداری از حفظ باشد یا ناظره(روخوانی) در هر شبانه روزی مصلح حیات و ممات خود باید شمرد که مثمر حیات طیبه و ابدی است و متکفل تمام مهمات دینینه و دنیویه است.

9- برای اصلاح دل خود نزد مصلحین٬ نزدیکی باید کرد و خدمت شان را بر خود باید لازم گرفت و خاک پای ایشان باید شد. به قول سعدی شیرازی(رح)

شبان وادی ایمن گهی به مراد که چند روز بجان خدمت شعیب کند

10- سعی کنید که اثر این چند چیز در قلب و دماغت نرسد و گرنه با شتابی در دام نفس و شیطان می افتید چرا که اینها دام فریب نفس و شیطانند برای گمراهی بشر: یکی حبّ دنیا ٬ دوم حسد ٬ سوم کینه ٬ چهارم خشم و غضب ٬ پنجم بخل٬ ششم حبّ جاه و ریاست ٬ هفتم ریا و خودنمایی و خودرانی ٬ هشتم کبر و غرور ٬ نهم عجب و خود پسندی ٬دهم بی رحمی بر خلق و ظلم ٬ یازدهم بریدن صله ی رحمی ٬ دواردهم مخالفت والدین و اساتذه و مشایخ و علمای ربانیین.

11- سعی کن که ضد اخلاق های رذیله ی بالا در دل و دماغ تو به جد وجهد اوصاف حمیده جایگزین گردد.

12- گمان نبرید که رد و تبدیل این صفات ذمیمه در قدرت بشر نیست ٬ بلکه انسان مختار و قادر است بر تبدیل این همه البته تخریج آنها کلاً در قدرت او نیست.

13- برای تربیت اولاد خود و مسلمین در عمر خردسالی ایشان سعی کرده باشی تا به راه دین وقرآن بیفتند و در سن خردسالی این اشیاء در دل هایشان نقش گردند همین است طریق پایداری مذاهب دین و دنیا.

14- امر به معروف و نهی از منکر را لازم باید گرفت به قدر قدرت خود و حسب مقتضای وقت وزمان

15- از تیلیغ و جماعت آن وقتاً فرقتاً حصه باید گرفت.

16- خدمت خلق و رحم علی الخلق را طره ی ناز وسرمایه دوجهانی و بزرگترین وسیله قرب مقبول خود باید شمرد. اگر چه خدمتی کوچک و دنیوی باشد اما همه به اخلاص باشد.

طریقت بجز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست

17- طلب دانش و مطالعه کتب دینی راهنمای بزرگ وسبب بزرگی است برای نجات بشر از گمراهی.

18- مطالعه ی تفاسیر و احادیث و فقه سدّ اعظم بشر است از عقایده فاسده و از وقوع در مکاید چیگرایان و شیادان دنیا.

19- مطالعه ی کتب اخلاقیات و حالات بزرگان را بر خود لازم دانند که از مطالعه ی آنها همیشه موفق به بندگی و محفوظ از دام شیطانی می مانید.

20- ذکر صحابه و تاریخ شان را لازم باید گرفت که از مطالعه ی آنها سلامتی ایمان و جذبه احکام دین وجهاد اسلامی پیدا می گردد.

21- در موضوع تنقید صحابه ( رضی الله عنهم) قول وقلم و دلیل کسی را اعتماد نباید کرد اگر چه آن شخص امام مذهبی و علامه ی زمانی و قطب ولایتی و مورخ معتبری باشد اگر اعتماد کردی از ایمان و مقبولیت تو پرده برخاست.

22- بزرگترین وسیله تقرب و مقبولیت دربار خداوندی دفاع از حریم صحابه و انتشار بزرگی و فضائل و مقام صحابه است به قلم باشد یا به زبان.

23- همیشه بر سلف صالحین و عموم تابعین و تبع تابعین ( رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) حسن ظن باید داشت.

24- در حد توان این کمینه را نیز در دعاها یاآورده باشید.

25- دینا مسمانم ٬ ملتاً ابراهیمی ام ٬ شعارا سنی ام٬ و پیرو ماتریدیه ٬ نصبا حنفی ام و مشرباً مجددی نقشبندیه هستم و مسلکاً دیوبندی ام و وطنّاً سربازی ام و انزائی و اقامتاً کوه ونی خدا آبادیم٬ نسباً حسنی ام و حسینی ام٬ اعتماداً علی اقوال و مکاتیب اجدادی.

وآخر دعوانا ان الحمد لله ربّ العالمین

حمداً کثیراً طیباً مبارکاً فیه.

محمد عمر سربازی نقشبندی مجددی

1405 هجری قمری- کوه ون سرباز - ایرانشهر

 
آخرین ویرایش:

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا
در جست وجوي معرفت الهي و اصلاح باطن
مولانا رحمه الله پس از فرونشاندن عطش علمي خويش، شديداً به اصلاح باطن و فراگرفتن علوم باطني احساس نياز نمود. البته قبلاً نيز در اين بحر غواصي كرده بود، اما باز هم براي رسيدن به صفاي درون و معارف عالم «احسان و تزكيه» در سال 1374 ق./ 1333 ش. به سوي افغانستان رخت سفر بست و در آنجا با قطب دوران شاه غوث محمد هروي بيعت كرد. شاه غوث محمد هروي در سال 1376 ق. وفات يافت. مولانا محمدعمر مجدداً در سال 1377 ق. عازم افغانستان شد و با علامه شاه بهاءالدين شهيد (فرزند و خليفة ارشد شاه غوث محمد هروي) تجديد بيعت كرد و بعد از سه سفر عرفاني و دعوي، به كمك ايشان سلوك عارفانه اش را در چهار سلسلة عرفاني نقشبنديه، قادريه، چشتيه و سهرورديه به پاية تكميل رساند.

attachment.php


 

پیوست‌ها

  • Untitled.jpg
    Untitled.jpg
    78.5 کیلوبایت · بازدیدها: 640
آخرین ویرایش:

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا
تبليغ و تعليم دين



تبليغ و تعليم دين

مولانا محمدعمر سربازي با جديت تمام در منطقة سرباز كار تبليغ دين را آغاز مي كند و در ردّ رسوم بي پايه و اعتقادات شرك آميز، و بر افراشتن پرچم توحيد، قدمهاي راسخي بر مي دارد. او هر جا مي رود با حرارت و سوز درون، آتشي در دل خفتگان و غافلان بر پا مي كند و با سخنان شورانگيز و مخلصانه، مردم را با حقيقت آيين يكتاپرستي آشنا مي سازد و در اين راه از هيچ ملامتي نمي هراسد. هم زمان كار جماعت تبليغ را در منطقه پايه گذاري مي كند و به مدت شش سال اين كار را ادامه مي دهد. خود ايشان در اين باره نوشته است:
«در اكثر جاها پاي پياده مي رفتيم و توشه بر دوش حمل مي كرديم. گاه پنج نفر و گاه بيشتر بوديم. اولين جماعت ما بعد از نماز جمعه از روستاي كوه ميتگ در فصل زمستان به طرف جژان و رودان بيرون آمد. گاهي سه روز، گاهي هفت روز، گاهي ده روز و گاهي چهل روز مي رفتيم. در اين سفرها دچار بسي دشواري ها مي شديم».
«در همان سالي كه من براي تحصيل به پاكستان رفتم، مولانا محمدالياس كاندهلوي رحمه الله، باني نهضت دعوت و تبليغ، وفات كرد و فرزندش مولانا محمديوسف كاندهلوي رحمه الله جلسه اي گرفت و من از همان زمان با نهضت دعوت و تبليغ آشنا بودم». كلنگ اولين مركز جماعت تبليغ در ايران نيز به دست ايشان به زمين زده شد.
در سال 1380 ق./ 1339 ش. با كمك مولانا تاج محمد نسكندي، مدرسة عزيزية دپكور را كه به علت رفتن حضرت مولانا عبدالعزيز رحمه الله به زاهدان به حالت تعطيل درآمده بود، به انزاء منتقل مي كند و مدتي در آن به تدريس اشتغال مي ورزد تا اينكه در يكي از سفرهاي تبليغي، گذرش به منطقة «كوه ون» مي افتد؛ منطقه اي كه اغلب ساكنان آن معتقد به مذهب انحرافي و كفرآميز «ذكري» بودند. ذكري ها پيروان شخصي مدعي پيامبري به نام محمد اتكي (متولد 997هـ.ق.) بودند كه به جاي نماز ذكر مي كردند و اعتقادي به نماز، روزه، حج و ديگر احكام اسلامي نداشتند. اينجا است كه غيرت ايماني و ديني ايشان تحريك شده و براي از بين بردن اين فتنه بزرگ، سخت انديشناك مي شود. در دورن خود بيفزا درد را / تا ببيني سبز و سرخ و زرد را.
بارها براي دعوت نزد آنان مي رود و آنها را به سوي دين حقيقي دعوت مي نمايد و در اين راه نهايت جانفشاني را از خود نشان مي دهد. خود ايشان در اين باره مي گويد: «آنچنان مبارزه نمودم كه تهديد به مرگ شدم. حتي شخص مجاهدي مانند مولانا عبدالله رحمه الله [پدر بزرگوار مولانا عبدالعزيز رحمه الله] بنده را نصحيت مي كرد كه زياد دنبال ذكري ها مرو خطرناك است. شايد آنها شما را در دره اي بكشند و ما اصلاً خبر نشويم».
در ادامه مي افزايد: «بزرگترين زيارتگاههاي شرك آميز را خراب نمودم. زيارتگاههايي كه بعضي علما از جن هاي آن مي ترسيدند».
 
آخرین ویرایش:

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا
تأسيس مدرسة منبع*العلوم كوه ون

تأسيس مدرسة منبع العلوم كوه ون


در سال 1381 ق./ 1340 ش. پس از اصرار مكرر اهل كوه ون، رؤياهاي بشارت دهنده، الهامات رباني و استخاره بسيار حضرت مولانا رحمه الله در ميان كوههاي منطقة كوه ون در روستاي خداآباد/ پاديگ اساس مدرسه اي را گذاشت كه بعدها در رديف معروفترين مدارس ديني ايران قرار گرفت؛ جايي كه از امكانات اوليه اي همچون آب و برق و جاده خبري نبود. شيخ با پاي پياده از انزاء تا پاديگ رفت و آمد مي كرد.

مدرسة منبع العلوم كوه ون براي طالبان شريعت محمدي بهترين مدرسه، و براي تشنگان درياي معرفت الهي، بزرگترين خانقاه بود. خوشا به سعادت كساني كه هر دو را با هم جمع كرده و همانند شيخ بزرگ به مسلك عارفان طريقت و عالمان شريعت درآمدند. اين مدرسه تاكنون صدها فارغ التحصيل به جامعه تقديم نموده است و فرزندان اين منبع علمي، بدعت شكنان و شرك ستيزاني هستند كه در داخل و خارج كشور (افغانستان و پاكستان) به خدمت دين خدا و ارشاد بندگان او مشغولند.

مولانا از آن پس، مدرسة منبع العلوم را به عنوان پايگاهي براي احياي تعاليم اسلامي و تحقق بخشيدن به آرمانهاي ديني خويش انتخاب كرد و با تأليف، تدريس، موعظه، اخذ بيعت، و تلقين ذكر، به روشنگري و هدايت اقشار مختلف مردم پرداخت. به نحوي كه با گذشت زمان دلهاي بسياري متوجه اين كوههاي دور افتاده و سرزمين گرم و خشك گرديد و همه براي علاج بيماري هاي روحي و حتي جسمي خويش به آنجا رجوع مي كردند و با ارسال نامه هاي اصلاحي، خود را در اختيار اوامر اين شيخ كامل قرار مي دادند. كلام خالصانه و زيباي مولانا چنان در دل مشتاقان رسوخ مي كرد كه هر كس از هر گوشه اي دست به قلم مي شد و نامه اي به آن سوي مي فرستاد و پس از آن لحظه شماري مي كرد تا جواب نامه اش با خط زيبا و دلكش مولانا به دستش برسد و او بوسه عشق بر نامة دوست زند و آن را بر سر و ديده نهد و با خواندن نسخة شفابخش طبيب روحانيش، آن را سرلوحة زندگي و سلوك معنوي خويش قرار دهد. چنانكه مجموعه اين مكاتبات در چند جلد به نام «مكتوبات سربازي» چاپ و منتشر شده است.
 
آخرین ویرایش:

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا


سفر حج
مولانا سربازي در سال 1385 ق./ 1344 ش. به زيارت حرمين شريفين براي اداي حج مشرف شد. در اين سفر كه از راه دريا و از طريق امارات بود، به خاطر بعضي از مشكلات نزديك سه ماه در بحرين مجبور به اقامت مي شود. در اين مدت با اقوام، افكار و شخصيت هاي بسياري آشنا مي شود و مجالس و محافل وعظ و سخنراني به زبانهاي فارسي، عربي، اردو و بلوچي برگزار مي كند.
در مدينة منوره به خدمت مولانا شيخ عبدالغفور مدني مجددي رحمه الله مي رسد و نزد ايشان تجديد اسباق تصوف مي كند.

تواضع و فروتني
مولانا محمدعمر رحمه الله نماد تواضع بود. به كسي اجازه نمي داد به مدح و ستايش ايشان بپردازد. خود را كمتر از همگان مي دانست. اين در واقع همان جلوة «من عرف نفسه فقد عرف ربه» بود. چنان در عظمت معرفت الهي فنا بود كه جايي براي خويش نمي يافت و چه خوب گفته اند: «از خود گذشتن لازمة به مولاي بي انتها رسيدن است». همواره مي فرمود: «در نزد ما چيزي نيست». و مي گفت: «بنده فقط و فقط فردي ملا و معلم و از جهتي متعلم هستم و بس! تصور كردن حيثيتي غير از اين براي بنده، جستن آب از سراب است».
در يكي از مكتوبات خويش، در جواب شخصي كه تقاضاي بيعت كرده بود، نوشته است: «بنده شخصي مدرس و مذهبي ام و براي كسب باطن و اصلاح مريدان چندان نمي رسم. بيعت احقر محض تبرك است. احقر خودم تشنه كام و نارسيده در ميدان عرفانم، چه رسد كه بتوانم شما و ديگران را به مقصود برسانم. از اخلاق ناپسند و نازيباي من، غير از خالق و خودم كسي را خبر نيست. شما چند ساده لوح، به رنگ طاووسي من فريب خورده ايد و به دنبال من افتاده ايد».
 
آخرین ویرایش:

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا
مجالس اصلاحي صبح جمعه

ارادتمندان براي سپري كردن شب و روز جمعه در كوي دوست، رنج سفر را به اميد حصول گنج محبت تحمل نموده و شب را در ميان كوههاي كوه ون سپري مي كردند و پس از شركت در نماز صبح روز جمعه و كسب فيض از مجلس ذكر، به اداي نماز اشراق مي ايستادند. سپس شيخ با كمال وقار و متانت همچون اقيانوسي خاموش به سوي منزلش روانه مي شد. در قدمهايش چنان استحكام و رسوخي نهفته بود كه گويا كوه هاي كوه ون از هيبتش به لرزه در مي آمد. چشم را ياراي نظاره كردن طولاني به چهرة منور و پر هيبتش نبود. او عصا بر زمين مي زد و به سوي منزل گام بر مي داشت و ارادتمندان شيفته و شيداي چهرة نوراني و عصاي پر هيبت و درياي معرفتي بودند كه موج زنان به پيش مي رفت. گويي فرشتگان همراهيش مي كردند و او نظر بر قدم، سفر در وطن عرفان كرده و مستغرق در ذكر الهي به سوي منزل مي رفت. ميهمانان به ميهمان خانه شيخ مي رفتند و پس از لحظاتي، چاي و صبحانه از منزل ايشان براي ميهمانان آورده مي شد؛ صبحانه اي ساده اما پر از بركت و نورانيت. ساعتي بعد از صرف صبحانه همه منتظر قدوم شيخ بودند و گاهي به خاطر ازدحام و كثرت مراجعين به دارالحديث مدرسة منبع العلوم مي رفتند و منتظر مي ماندند. شيخ مي آمد و بسيار بي تكلف و ساده در محلي روبه روي همگان مي نشست. در مجلس هر كس سؤالي داشت، كتباً يا شفاهاً مطرح مي كرد و شيخ با روشي حكيمانه و بياني شيرين جواب مي داد. چنان دربارة مسائل حضور ذهن داشت كه گمان مي رفت از سؤال با خبر بوده و براي پاسخش انديشيده است.

گاهي كه از چگونگيِ رسيدن به محبت الهي سؤال مي شد، احساس مي گشت كه آتشي در پنبه زار افتاده و درون شيخ شعله اي بر افروخته شده است. آتش عشق است كاندر ني فتاد/ جوشش عشق است كاندر مي فتاد. چنان از محبت الهي سخن مي گفت كه بي اختيار اشك بر رخسار حاضران جاري مي گشت. انگار همه مي خواستند پيمان عشق و محبت با الله را با قطرات اشك امضا كنند.

در مجلسي پرسيده شد: عده اي ادعاي عشق و محبت الهي دارند ولي با صحابه و ياران پيامبر صلي الله عليه و سلم بغض مي ورزند؟ مولانا با ذكر توضيحي در مورد عرفان نظري و عرفان حقيقي، گفت: آنانكه به حقيقت عرفان رسيده اند در عشق الهي مستغرق اند و مهر خاموشي بر لب دارند، اما آنانكه در نظريات عرفاني فرو رفته و از حقيقت بي بهره اند، فقط مدعي عشق و محبت الهي اند. سپس گفت: عشق خدا و بغض صحابه و ياران پيامبر صلي الله عليه و سلم در يك دل جاي نمي گيرد، و اين شعر سعدي را ترنم كرد:

اي مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز
كان سوخته را جان شد و آواز نيامد
اين مدعيان در طلبش بي خبر انند
آن را كه خبر شد خبري باز نيامد.

 
آخرین ویرایش:

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا


شوق عبادت
مولانا رحمه الله تمام عمر مبارك را در رياضت و عبادت گذراند. پيوسته در ذكر و حضور بود. آثار كثرت ذكر و عبادت در جبين و سيماي مباركش هويدا بود. طوري كه به محض ديدن چهره اش ياد خدا تازه مي شد و مصداق حديث «إذا رؤوا ذكر الله» ظاهر مي گشت.
سحرخيزي از كارهاي مهم ايشان بود و با تمام توجه آن را پاس مي داشت. به قول برادر بزرگوار ايشان، مولانا عبدالرحمن چابهاري، در سفرهاي طولاني كه يكي دو ساعت به نماز صبح مانده بود و ما مي خوابيديم، متوجه مي شديم كه حضرت شيخ رحمه الله خواب را گذاشته و مشغول تهجد هستند. گويا شيخ با افتخار مي گفت: با من آه صبحگاهي داده اند/ سطوت كوهي به كاهي داده اند.
شاگردان ايشان مي گويند: در اثناي درس، گاهي اين شعر حافظ را در اهميت آه و ناله سحرگاهي مي خواند:
هر شبنمي در اين ره صد بحر آتشين است/ دردا كه اين معما شرح و بيان ندارد.

صبر واستقامت
بزرگترين صفتي كه بنياد تمام فعاليت هاي ديني و تأثيرات مثبت در جامعه را تشكيل مي دهد، صبر و استقامت است. چه زيبا گفته اند: «الاستقامة فوق ألف كرامة»؛ استقامت [در دين] باارزشتر از هزار كرامت است. مولانا محمدعمر از چنين استقامتي برخوردار بود و در نتيجة همين استقامت ايشان روستاي پاديگ كه مركز ذكري هاي منحرف و مرتد و منبع فساد و خرافات بود، به مركزي بس عظيم و سرچشمه اي شفاف و زلال براي دين خدا و تعاليم اسلام و جايگاهي براي ترويج ذكر و دعا و للهيّت و اخلاص تبديل شد و «خداآباد» نام گرفت.
مولانا سربازي به همه ثابت كرد كه مي توان در ميان درياي پرتلاطم و سيل هاي خروشان ماديت، كشتي نجات ذكر، اصلاح، احسان و تزكيه را به حركت درآورد و جامعة غرق در طغيان ماديت را به ساحل نجات رهنمون شد.
محبت و ارادات نسبت به علماي ديوبند
مولانا در كنار محبت و ارادت به تمام سلف صالح، محبت خاصي نسبت به علماي ديوبند داشت. طوري كه هرگاه از آنها سخن مي گفت، عنان سخن را به دست عشق و محبت مي داد و مشتاقانه در درياي محبت آنان شنا مي كرد و ساعتها مي گذشت و از ذكر خاطرات، فعاليت ها، مبارزات و مجاهدتهاي علماي ديوبند خسته نمي شد.
يادم مي آيد يك بار در مجلس ايشان از علامه انورشاه كشميري سخن به ميان آمد. ناگاه لحن كلامشان عوض شد و گونه اي حماسي به خود گرفت و سخن به درازا كشيد و از خصوصيات علامه انورشاه كشميري، مقام بلند علمي، حافظه خارق العاده و خدمات ايشان ياد كردند و حاضرين جلسه كه اكثراً اهل علم بودند، سراپا گوش، محو در احساسات زيبا و پاك شيخ، متوجه گذر زمان نمي شدند. در بيان خاطرات خويش از شاه عطاءالله بخاري رحمه الله نيز چنين حالي به ايشان دست مي داد.
 
آخرین ویرایش:

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا
جلسه بيعت و ذكر

مولانا محمدعمر رحمه الله با جاري كردن سلسلة بيعت سلوك و عرفان، به اصلاح مردم اين مرز و بوم همت گماشت. به نحوي كه خيل مشتاقان از مناطق مختلف ايران و افغانستان و پاكستان و حتي تاجيكستان و عراق براي شركت در مجلس ذكر و بيعت با شيخ به سوي كوه ون روانه مي شدند. از مشتاقان بيعت، ابتدا بر توحيد، دوري از شركت و بدعت و گمراهي و گناهان كبيره و …، عهد و پيمان گرفته مي شد، سپس جلسه ذكر شروع مي شد. چه زيبا و دل انگيز بود آن سكوت سرتاسر معنويت و شور؛ سكوتي كه در درون مريدان و ذاكران، آتش شوق را شعله ور مي كرد و ناگاه در ميان اين سكوت، فرياد الله الله، قلب هر مشتاقي را به تكان در مي آورد و سيل اشكها را جاري مي ساخت!

مولانا توانست تصوف اسلامي را از هرگونه بدعت، خرافه و امور غيرشرعي پاك سازد و طريقت را دوشادوش شريعت پيش ببرد. به نحوي كه مي توان از ايشان به عنوان مجدد و احياگر تصوف اسلامي، در زمان حاضر، در اين خطه ياد كرد.

شجاعت در اظهار حق

ايشان در اظهار حق و دفاع از آن، مصداق «لايخافون في الله لومة لائم» بودند. مصاديق اين صفت در زندگي ايشان به كثرت يافت مي شود. به قول شيخ الاسلام مولانا عبدالحميد: «مولانا محمدعمر رحمه الله بر خلاف بسياري از ما تابع مصلحت نبود و رضايت هيچ كس، جز خدا را در نظر نمي گرفت. آنچه خلاف شريعت بود، با آن مخالفت مي كرد و در برابر آن ايستادگي مي كرد».



منبع : سایت دهستان حیط برادران رند بلوچ
 
آخرین ویرایش:

mahan-geo

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
810
پسندها
1
من از یکی از دوستان بلوچ شنیدم که علت فوت ایشون مسموم شدنشون با سیانور توسط دو تن از شاگردانش بوده اما نمیدونم تا چه حد صحت داشته باشه . بعید نمیدونم که سلفیون که مخالف اهل سنت هستند ایشون رو شهید کرده باشد چون که شبکه هایی که وابسته به سلفی ها هستند مرحوم ملاعمر سربازی رو محکوم به شرک میکنن و میگن کتاب های ملا عمر سربازی شرک الود هست و نمونش در کلیپ زیر هست

http://www.aparat.com/v/Vz738/%D8%AA%DA%A9%D9%81%DB%8C%D8%B1_%D9%85%D9%88%D9%84%D9%88%DB%8C_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B9%D9%85%D8%B1_%D8%B3%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C_%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7_%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87_%D9%86%D9%88%D8%B1_%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C



کلیپ زیر فکر کنم به خوبی علت فوت و یا شهادت ایشون رو مشخص کنه
http://www.aparat.com/v/hzMNf/وهابیت_از_لسان_مولوی_عبدالرحمن_سربازی


حتی ایشون کتابی نوشته اند یا ترجمه کرده اند و به نقد و بررسی و اثبات ونحرف بود وهابیان پرداخته اند
بعبد نیست که این وهابیان ایشون رو شهید کرده باشند.
برای دانلود کتاب ایشون به لینک زیر برید

http://s1.picofile.com/file/7671186555/aghayed_ahlsoonat.zip.html
 

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا
مسلمانان افراطی برچسپ هایی به ایشان زده اند که صحت ندارد
با توجه به شناختم از ایشان اطلاع دارم که یکی از علمای بزرگ و اهل ایمان بوده اند الحمدلله
سلفیون افراطی متأسفانه خود از دین و عقیده اطلاعاتی ندارند مثلا در مسجدی از سنندج که بیشتر از 100 نفر سلفی افراطی دارد حتی اجازه نمی دهند خادم مسجد داخل مسجد نماز بخواند تنها به دلیل نداشتن ریش در صورتی که ریش سنت است نه فرض و عمل به آن برابر با کسب ثواب است نه مجازات اما همان سلفی های افراطی در داخل مسجد در هنگام قرآن خواند اصلا سکوت را رعایت نمیکردند در صورتی که خداوند امر فرموده در حین شنیدن قرآن سکوت کنیم.
 

مُحِبُّ السَّلَف

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
256
پسندها
0
ببخشید خواهر ستاره، می شود بفرمایید منظورتان از سلفی های افراطی چیست؟
 

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا
سلفی در معنی به افرادی که منسوب بر سلف هستند گفته میشوندو سلف یعنی پیشینیان و در دین اسلام منظور اعمال صحابه صالح پیامبر که همین اعمال بر اساس دستورات پیامبر بزرگوار است
سلفی بودن در ادعا نیست بلکه در اعمال مشخص میشوند مانند بسیاری از اولیا و علمای بزرگ و افرادی که اعمال صالح دارند
سلفیهای امروزی ادعای سلف صالح بودن دارند و این ادعا با اعمالشان فاصله دارد افرادی که مقید بر هیچ یک از مذاهب اربعه نیستند.

 

مُحِبُّ السَّلَف

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
256
پسندها
0
خواهر گرامی، آیا این تعریف را شامل همه ی آنهایی که سلفی هستند می دانید و مطلقا آنها را اینگونه میدانید یا اینکه افراد خاصی از آنها منظور شماست؟
 

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا
بنده سوال شما رو پاسخ دادم شما فرمودین تعریفم از سلفی افراطی چی هست و بنده در شهرم روزانه کلی با سلفی ها برخورد دارم حالا چ در کلاس قرآنمون و چ در محیط های دیگر
اما واقعا بسیاری از اعمالشون با اسلام تناقض داره و بنده بر اساس دیده هایم پاسخ شما را دادم همانطور که عرض کردم سلفی بودن با ادعای سلفی کردن بسیار فاصله دارد.
 
آخرین ویرایش:

مُحِبُّ السَّلَف

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
256
پسندها
0
بارک الله فیک... لفظ سلفی مشخص هست...
در آن نه افراط و نه تفریط هست...
کسی که مدعی سلفیت باشد و افراط کند یا تفریط، سلفی نیست.
ادعا چیزی را اثبات نمی کند خواهر محترم.
چیزی که شما در سنندج با آن بر خورد دارید صد در صد سلفیت نیست...
 
بالا