ایمان به قضا وقدر

zohreh

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
976
پسندها
0
اعتقاد راسخ به اینکه تمام خیر و شری که نصیب انسان می شود، بر اساس قضا و قدر و خواست و حکمت خداوند می باشد. پیامبر اکرم در این رابطه چنین فرموده اند:

«لَوْ أَنَّ اللَّهَ عَذَّبَ أَهْلَ سَمَاوَاتِهِ وَأَهْلَ أَرْضِهِ عَذَّبَهُمْ وَهُوَ غَیْرُ ظَالِمٍ لَهُمْ، وَلَوْ رَحِمَهُمْ كَانَتْ رَحْمَتُهُ خَیْرًا لَهُمْ مِنْ أَعْمَالِهِمْ، وَلَوْ أَنْفَقْتَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ مَا قَبِلَهُ اللَّهُ مِنْكَ حَتَّى تُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ وَتَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَكَ لَمْ یَكُنْ لِیُخْطِئَكَ، وَأَنَّ مَا أَخْطَأَكَ لَمْ یَكُنْ لِیُصِیبَكَ وَلَوْ مُتَّ عَلَى غَیْرِ هَذَا لَدَخَلْتَ النَّارَ». (أحمد وأبو داود).
اگر خداوند اهل آسمانها و زمین را عذاب دهد، در این حال عذاب دادن آنها در حق خدا، ظلم بر آنان بشمار نمیآید، و اگر بر آنان رحم نماید، رحم و لطف او بر ایشان از تمامی کارهای نیک بهتر است. بدان اگر به اندازه کوه اُحد، طلا انفاق نمایی، تا زمانی که به قضا و قدر الهی ایمان نداشته باشی، خداوند آنرا از تو نمی *پذیرد. هر آنچه به فرمان الهی به تو میرسد، از روی خطا و حادثه نبوده، و هر آنچه نصیب تو نمی*شود، بر اساس تقدیر خداوند و خواست او به تو نرسیده است و اگر بدون اعتقاد به قضا و قدر از دنیا بروی، در آتش دوزخ خواهی افتاد.

ایمان به قضا و قدر، خود، مستلزم ایمان داشتن به چهار چیز است:
1) ایمان به این اصل که خداوند کلیات و جزئیات همه چیز را میداند.

2) هر آنچه پیش میآید، در ازل در لوح محفوظ نگاشته و ثبت شده است. پیامبر –صلی الله علیه و در این زمینه فرموده اند: «كَتَبَ اللَّهُ مَقَادِیرَ الْخَلائِقِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ بِخَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ» (مسلم).خداوند، پنجاه هزار سال قبل از آفرینش آسمانها و زمین قضا و قدر مخلوقاتش را تعیین و ثبت کرده است

3) هیچ چیزی نمیتواند خواست و مشیت خداوند را تغییر دهد، و هیچ نیرویی را توان مقابله با قدرت او نیست؛ هر آنچه خواهد، انجام می دهد، و هر آنچه را نخواهد صورت نمیپذیرد.

4) ایمان به اینکه خداوند همه چیز را خلق نموده و هر آنچه غیر اوست، آفریده آن ذات بزرگ است.
 
آخرین ویرایش:

zohreh

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
976
پسندها
0


انسان با محنتهای زیادی روبرو می شود که نیروی ایمان او را می آزماید:
شنیده شده بعضی دست به خودکشی زده اند؛ زیرا بر تقدیر و سرنوشت خود معترض بوده، و براستی ندانسته اند که چگونه با تقدیر خود برخورد کنند و به آن رضایت دهند، و یا از پی بردن به حکمت امتحان الهی در تقدیر عاجز مانده اند. تقدیر ما تلخیها و شیرینیهای زیادی دارد، در تلخیها صبر، و در شیرینها احساس فرح و خوشحالی می کنیم ولی افرادی را می یابیم که نسبت به اهمیت قضا و قدر در زندگی و حیات مسلمان، و نقش آفرینی ایمان به قدر، اعم از : خیر و یا شر در سلامت عقیده ،و بهبودی حیات، وارتقاء منزلت و رتبه ی او، نا آگاه می باشند.
ایمان به قدر یکی از ارکان ششگانه ایمان است.

نصوص زیر دال بر کمال علم و احاطه ی الله سبحانه و تعالی بر هر چیز کائنات، وجود دارد؛ از جمله این فرموده:
«و عنده مفاتیح الغیب لا یعلمها الا هو، و یعلم ما فی البر و البحر، و ما تسقط من ورقة الا یعلمها، و لا حبة فی ظلمات الارض، و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین» (انعام 59)


خداوند تمام اشیاء را در ازل نوشته است:
«ما اصاب من مصیبة فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبرأها ان ذلک علی الله یسیر» (حدید 22)
اول خدا بوده و غیر از او نبوده است:
«کان الله و لم یکن شیء غیره ،و کان عرشه علی الماء، و کتب فی الذکر کل شیء» . (بخاری با شرح آن فتح الباری 6/286)


علامه ابن قیم رحمه الله تعالی می نویسد:
«صحابه و تابعین و جمیع اهل سنت و حدیث اجماع دارند که هر چه تا قیامت بوجود بیاید در ام الکتاب- لوح محفوظ- نوشده شته است» (شفاء العلیل، ابن القیم، ص89)


تعریف لغوی و اصطلاحی قضا و قدر

قضا درلغت: یعنی حکم، اداء، عمل قاضی، رجال دستگاه ونظام قضایی، هیئتی که حل و فصل خصومتهای عادی و دعاوی را بر اساس قانون بر عهده دارد. به عنوان مثال گفته می شود: «این جریان و اتفاق بطور قضایی و تقدیری روی داد»؛ زیرا به فاعل خاصی که آن را ایجاد کرده باشد نسبت داده نشده است.


عقیده ی قضا و قدر

قضا و قدر به آن ایده و عقیده ای گفته می شود که فرد با آن باور دارد که اعمال انسانها و آثار شقاوت و سعات اعمال، اتفاقات و جریانات حوادث جهان بر اساس یک نظام بسیار دقیق و لا یتغیر ازلی در جریان است (الوسیط)
قدر در لغت: به حکم قضا یا قضاء موفق می گویند. (لسان العرب)


قدر، مقدار و حالت یک شیء را گویند.

در قرآن مجید آمده است :«انا کل شیء خلقناه بقدر» به وقت و مکان شییء ،و به امری که خداوند در مورد بندگانش انجام می دهند «قدر» گفته می شود؛ چنانکه در حدیث استخاره آمده است: «فاقدره لی و یسره لی»


قضا و قدر در اصطلاح

قضا و قدر شرعی و اصطلاحی عبارت است از:

«تعیین و در نظر قرار دادن ازلی اشیائی که در آینده در دنیا می خواهند ایجاد شوند و لیست آنها را در لوح محفوظ نوشتن ،علم و اطلاع الله سبحانه و تعالی که در اوقات معین و محدد خود به صورت صفات و هیئتهای خاصی، مبتنی بر مشیت و اراده ،و قدرت و خواست، و آفرینش و دستور الله، به یقین و بطور عملی و فیزیکی رخ داده و واقع می شوند نه به خودی خود.

قضا و قدر لازم و ملزوم یکدیگرند

قضا و قدر طوری متلازم یکدیگرند که از یکدیگر جدا ناپذیرند.قدر، به منزله ی اساس و پایه، و قضا به منزله ی بنا و ساختمان است، ولی وقتی یکجا جمع می شوند هر کدام نسبت به یکدیگر معنای بیشتری را می رساند
 

zohreh

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
976
پسندها
0
انسان باید به قضا و قدر الله تعالی راضی و خرسند باشد، نباید نسبت به آن معترض باشد؛ چون تمام کائنات ملک خداوند هستند. و خداوند مختار به هر گونه تصرف در ملک خویش می باشد. کسی حق اعتراض بر او تعالی را ندارد حال چیزهایی را که منافات رضا به قضا و قدر الهی هستند ذکر می نمایم:

1- اعتراض
یکی از چیزهایی که منافی رضا به قضای الهی است ؛ نا خرسندی و اعتراض بر سنت سنیه ی رسول اکرم (ص) می باشد؛ کما اینکه منافقین در مورد تقسیم غنایم غزوه حنین بر آن حضرت (ص) معترض شدند و گفتند: «در این تقسیم رضایت خدا مد نظر قرار گرفته نشد»در صورتی که مسلمان باید همیشه بگوید: «به پروردگاری خدا، به دین اسلام و به پیامبری محمد صلی الله علیه وسلم راضی و خشنودم» خداوند فرموده این قضا و قدر من این است که هر پیامبری را که مبعوث می کنم بایداز او اطاعت شود و مردم گوش به حرف او باشند :«و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله».

مؤمنان آنچه که خدا و رسول آن را دوست دارند باید دوست داشته باشند، و بد بپندارند آنچه را که خدا و رسولش بد می پندارند. و به تقدیر خداوند راضی گردد، و تسلیم حکم، و مطیع دستور رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد. اگر بنده به طاعت و بندگی الله و پیروی از رسول الله (ص) مشغول گردد تقدیر او خوب رقم می خورد و اگر معصیت و نافرمانی خدا و رسول بنماید تقدیر او همانگونه رقم می خورد؛ چون آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمود: عمل کنید به آنچه كه برایتان مقدر شده است راهنمون می شوید. پس ما اختیار احسن و نیک را بنمائیم تقدیر آنگونه خواهد بود.

2- توکل نکردن، ترک دستور الله تبارک و تعالی است
خداوند متعال در آیات زیادی مؤمنان را به توکل امر فرموده اند: « و علی الله فتوکلوا ان کنتم مؤمنین» اگر مومن هستید بر الله تعالی توکل کنید. هر کس امر و کار و بار زندگی خود را به الله تفویض نکند و فقط به اسباب تکیه داده او از الله ناخشنود است؛ یا از قضا و قدر الله رو گردان است. در روایات آمده است: «کسی که خوشش می آید که نیرو مند ترین مردمان باشد باید بر الله توکل کند. و هر که خوشش می آید که توانگر ترین مردمان باشد بر آنچه در نزد خداوند است بیشتر اعتماد کند تا نسبت به آنچه در دست خود دارد

3- ناخشنودی و عدم رضایت
نا خشنودی ضد رضایت بوده، و بیانگر شقاوت و بد بختی فرد است ؛ چنانکه در حدیثی که گذشت به آن اشاره شده بود و راضی نبودن به تقسیم خداوند یکی از آثار شقاوت و بدبختی است . از آن جمله می توان گفت که : ترك استخاره هم شقاوت است.

خداوند همّ، غم، و حزن واندوه و پریشانی و حواس پرتی ، و بدحالی و وسوسه و سوءظن به الله و بی یقینی و بی اعتمادی را جزء ناخوشنودی و نارضایتی به خویش قرار داده اند.

آنحضرت علیه السلام فرموده اند: به ناخوشنودی و ناخرسندی از الله تن دادن ،از ضعف و سستی یقین و باور است.
ولی رضایت به الله قلب انسان را راحت و اطمینان داده ، و از هموم و غم واندوه و پریشانی می کاهد، و سبک بال و سبک دوش از هموم و غموم و اندوه و پریشانیهای دنیا که بر دوش انسان سنگینی می کنند به عبادت خداوند با آرامش کامل مشغول می شود.

نارضایتی و نا خشنودی از بد اخلاقی محسوب می شود، فرد ناراض در خصوص آنچه که اوامر و نواهی قضاء و قدر، و تقسیم رزق و حوادث و مصائب باشد راضی نباشد ، ویا با خداوند طرف بوده و جبهه گیری می کند.
4- اندوه و تاسف بر چیز از دست رفته

حزن و اندوه بشری با نا خشنودی از کار الله تعالی متفاوت است.
الله تعالی می فرماید: «لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم»تا ناراحت نشوید بر آنچه از شما فوت شده و از دست رفته، و به آنچه که به شما عنایت فرموده خوشحال نباشید.

در این آیه الله تعالی بندگان را به ترک حزن واندوه بر دنیای از دست رفته ی انسان، اگر فوت شود دستور داده، بلکه از حزن و اندوه منع کرده است؛ و لو اینکه حزن واندوه وابسته به امور دینی باشد، الله تعالی می فرماید:‹‹ و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون» سست مباشید و غم مخورید چون شما برتر هستید.

زیرا اندوه و حزن نه نفعی به بار می آورد، نه مضرتی دور می کند، پس اندوه و حزن بی فایده است.

لیکن هرگز اشتباه نشود که حزن براز دست رفتن و رحلت عزیزان ،وفوت عبادت و مانند آن ، که شامل و باعث ناخشنودی و نارضایتی بر الله و خالق مقدرات و بوجود آوردنده ی حقیقی آن نباشد رحمت الله تعالی می باشد، که به اندوه و غم درونی و قلبی گفته می شود، که بنده بر آن مواخذه نمی شود. چون هیچ نوع اعتراضی بر کار الله را در بر ندارد. پیامبران هم اندوهگین می شدند، ولی هرگز بر بی یقینی و نارضایتی آنان به قضای الهی نیست.

وقتی حضرت ابراهیم فرزند خردسال مبارک آنحضرت علیهما السلام در حال نزع و جان کندن بود ، از چشمان مبارک آنحضرت اشک سرازیر شد.

عبد الرحمن بن عوف رضی الله عنه حاضر بود و گفت: شما هم یا رسول الله؟
آنحضرت علیه السلام فرمود: ای پسر عوف این رحمت الله است. و باز فرمود:«چشم اشک می بارد و دل حزن و اندوه می نماید، و چیزی جز آنکه رضایت الله را جلب نماید نمی گویم ، و ما به فراق و جدایی تو ای ابراهیم اندوهگین هستیم».

5- نوحه

نوحه کردن مردان و زنان با رضایت به قضا و قدر الله منافات دارد. بطور عموم و عادت وقتی مصیبتی فرا برسد زنان در آن هنگام یا بر سر قبور به نوحه سرایی، و چاک کردن گریبان، و به سر و سینه زدن، و جزع و فزع و فریاد و بد وبیراه گفتن می کنند، که بیانگر اعتراض و نا خشنودی به قضا و قدر الله تعالی می باشد، آنحضرت علیه السلام می فرماید: «از ما نیست کسی که گونه ها را بزند، گریبانها را چاک نماید، دعاهای اهل جاهلیت کند».
و در حدیث هم آمده است که حضرت ابو موسی اشعری رضی الله عنه درد شدیدی پیدا کرد و بر اثر آن بیهوش شد، و سر او در دامان خانمی از خانواده اش بود، خانمی از خانواده اش وقتی دید که او بیهوش شد جیغ و فغان سر داد، ولی ابو موسی رضی الله عنه در این وضعیت نتوانست چیزی به او بگوید، چون به هوش آمد گفت: «من بیزارم از کسی که رسول الله صلی الله علیه وسلم بیزار است، چون رسول الله صلی الله علیه وسلم از نوحه گر، سر تراش سوگوار، و گریبان چاک کن بیزار بود››.


6- آرزو کردن مرگ در مصائب و حوادث

آنحضرت صلی الله علیه وسلم می فرماید:
‹‹ هیچکدام از شما بر اثر مصیبتی که به او رسیده آرزوی مرگ را نکند، اگر واقعا آرزو می کند، باید بگوید: بار الها! مادامی که زندگی برایم بهتر است مرا زنده نگهدار، و وقتی که مرگ برایم بهتر است مرا وفات ده ». (متفق علیه)
این حدیث انسان را از آرزو کردن مرگ باز می دارد؛ زیرا وقتی انسان در تنگنای محنت ، مصیبت ، مرض ، بیماری ، فقر ، ناداری ، ترس و هراس از دشمن قرار می گیرد و مبتلای آن می شود ، مرگ را آرزو می کند که این حدیث از آن منع می کند، زیرا بیانگر ناشکیبایی و نارضایتی به قضا و قدر الله تعالی می باشد.

و این با آرزوی شهادت در راه الله متفاوت بوده و فرق می کند. آرزوی شهادت پسندیده و مطلوب است، و قله بر افراشته ایمان است که دلالت بر صبر و استقامت و پایداری و کمال رضایت و شیفتگی به قضا و قدر الله تعالی می نماید.
 
آخرین ویرایش:
بالا