چنين بايد زيستن

asemani

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
8/3/13
نوشته‌ها
761
پسندها
0
محل سکونت
ایران
درين پهنه گيتي، اگر کسي بخواهد که سعادتمند زيست نمايد و نيکنام بميرد، بايستي ابزار عداوت و کينه توزي را دور نهاده و دشنه و سلاح را کنار گذارد؛ چون درين سراپرده کسي سعادتمند و نيکنام خواهد زيست که ريشه هاي ستيزه جويي و جذور پرخاشگري را، از کنه وجودش و از ژرفاي کيانش زدوده باشد.
هاي خردمند فرزانه! با بر افراشتن درفش با صفاي صميميت و اعلام گذشت، طينت پاک و صفاي باطن خويشتن را به نمايش گذار تا راهي بصوب دلها بگشايي و بر عرش سينه هاي مردمان مقام و جايگاه هميشگي احراز نمايي.
من سالم الناس يسلم من غوائلهم ---- ونام و هو قرير العين جدلان
يعني، هر کي با مردم صلح و آشتي گزيد، از غدر ايشان در امن ماند، و با خاطر آرام و هميشه آسوده بخوابد.
"هابيل" را يگانه الگوي زندگاني خويشتن بر گزين، هنگاميکه برادرش "قابيل" قصد کشتنش را نمود، در واکنش به برادر ستمکارش گفت: " لإن بسطت يدک لتقتلني ما انا بباسط يدي اليک لأقتلک إني اخاف الله رب العالمين". يعني، اگر دست خويش به من دراز کني تا مرا بکشي، من دست خويش دراز نميکنم تا تو را بکشم زيرا که من از پروردگار جهانيان مي ترسم.
بگذار ستمگران با پاهاي خويش به سراغ مرگ بشتابند و يا هم پروردگار، ستمگر جبار تري را بر ايشان مسلط گرداند. بايستي ستم پيشه گان را به دروس ايام و گذشت روزگار سپرد؛ طبق ضرب المثل چيني، دشمنت را رها کن و خود در کنار ساحلي به تماشا بنشين، و آنگاه نعش وي را بر روي آب خواهي ديد.
زنهار تا کوششي به منظور باز کردن پرونده هاي عداوت و دشمني انجام دهي، و سين? بي آلايش خويشتن را دادگاه بازرسي اوراق پرخاشگري و کينه توزي سازي؛ چون عمر ارزشمندت گرانبهاتر از آنست تا صرف انتقامجويي از ديگران وطعم? خشم و کين گردد؛ زيرا هر لحظ? که در هيجانات انتقام ميگذرد، گويي لحظه ايست که جام زهري را بر سر کشيده باشي.
اگر بخواهي تاريخ خويشتن را با دست هاي خود توأم با نيکنامي و ماندگاري بنويسي، بايستي راه آشتي و گذشت را پيشه کني، از خشم بپرهيزي و لغزش و عيوب ديگران را بپوشي. و بر تو است اي انسان آزاده! تا غده هاي زهرناک خشم و هيجان و بر انگيختگي را از کنه وجودت بر کني و شمشير تجاوز را در نيامش گذارده و بهمه اعلام داري:
أهلا و سهلا والسلام عليکمو --- وتحيـة منا نزف إليکمو
خوش آمديد و سلام به شما، ما ز جانب خويش به شما مژده سلام مي فرستيم.
دنياي بدون دشمني و جهان بي پرخاشگري، جهان زيبا و پر طراوت خواهد بود، و هستي بدون بدبيني و کراهيت جايگاه امني! شرر پيشه گانند که خود صفاي زندگي را تيره و تار مينمايند، و بنياد برادري را از هم ريخته و جام? محبت را ميدرند. " ويل لکل همزة لمزة" يعني، واي بر هر بد گوي طعنه زننده. " همّاز مشّاء بنميم" عيبجو، بدگو، رونده به سخن چيني.
افسوس به حال آن بد طينت کينه جو، و شرر پيشه و بد انديشي که سزاوار تنگي سينه و شايست? ظلمت گورستان است. و مژده به نجيب زادگان ارجمند و همدمان نيکخواه و عفيف.
مرد آزاده و نجيب تبار، با دست هاي خويش توأم با سيرت نيک و معامل? نيکو، تاريخ خويشتن را مينويسد، و از کسي مکافات و پا داشي هم نمي خواهد. چنان است که بعد از مرگش داستان هاي زيبايش را به ارمغان ميگذارد. راويان در مجالس و محافل، با ذکر خاطره هاي نيک و زيبايش يادش را گرامي ميدارند، و قصه هاي نيکو و ماندگارش هميشه ورد زبانها ميگردد.
بدان که زبان مردم، بمثاب? زبان و اقلام حق اند، و هشدار که اين زبانها ترا به بدي ياد نکنند و قلم ها ترا به نادرستي ثبت نه نمايند!


نويسنده: دکتور عائض القرني
برگردان: عبدالحفيظ همام
 
بالا