پاسخ به سلسله شبهات پیرامون زن در اسلام!

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1
بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و علی آله و صحبه اجمعین امّا بعد:

در این تاپیک قصد داریم به حول و قوة الهی به شبهاتی که پیرامون « زن در اسلام » و «زنِ مسلمان» از جانب یهود و نصاری و ملحدان مطرح شده است پاسخ دهیم ...

در پاسخ به شبهات اعتماد ما بر قرآن و احادیث صحیح و علمای معتبر می باشد (ممکن است گاهی شیوه ی پاسخ گوئی ما اقتباسی از سایت های معتبر رد شبهات باشد)، همچنین از باب الزام کردن مخالفان به معتقداتشان ، لاجرم به کتاب مقدس عهد قدیم و جدید و اقوال دانشمندان یهود و نصاری استناد می کنیم. و سعیمان بر آن است که بدور از تعصب کورکورانه به شبهات پاسخ کافی و وافی دهیم.

توجه :

1. هر جا حکم و درجه احادیث را اشاره کردیم دلالت بر آن دارد که این احادیث بررسی سندی شده اند و لذا بعد از اطمینان از صحت احادیث بازگو می شوند و هرجا که اشاره ای به حکم حدیثی نشد به این معنی است که این احادیث در کتابهای صحیح بخاری و صحیح مسلم است که درجه ی صحتشان نزدجمهور علمای اهل سنت قطعی است ولذا نیازی به بررسی سندی این احادیث نیست چرا که پیشتر نزد ائمه ی اهل سنت بررسی شدند.

2.احادیث صحیح را با لفظ «صحیح» یا «حَسَن» بیان می کنیم .

3.روایاتی که با صیغه های تمریض «قیل» یا «یُقال» یا «یُروی» و امثال آنها که در شبهات بعضاً مورد استناد مخالفان قرار گرفته است مردود و فاقد اعتبار است.



[FONT=&quot] در حدیث صحیح از سیدنا رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت است که فرمودند[/FONT]: [FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]
کلكم بنو آدم، ليس لأحد على أحد فضل، إلا بالدين[/FONT]
[FONT=&quot]
همه ی شما فرزندان آدم هستید ، کسی بر کسی دیگر برتری ندارد مگر در دین[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]

[FONT=&quot]
شعب الإيمان للبيهقي 7 / 138 ح 4783 ؛ الناشر: مكتبة الرشد - الریاض الطبعة: الأولى، 1423 هـ - 2003 م[/FONT]
[FONT=&quot]شرح مشكل الآثار – الطحاوي 9 / 81 ح 3459 ؛الناشر:مؤسسة الرسالة / بیروت الطبعة: الأولى - 1415هـ، 1494م[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]

[FONT=&quot] در حدیث حَسَن از سیدنا رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت است که فرمودند[/FONT]:[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]
إنما النساء شقائق الرجال[/FONT]
[FONT=&quot]
همانا زنان نظیر مردان هستند[/FONT].[FONT=&quot][/FONT]

[FONT=&quot]
سنن الترمذي 1 / 173 ح 113 ؛الناشر: دار الغرب الإسلامي – بيروت الطبعة: 1998 م[/FONT]
[FONT=&quot] سنن أبي داود 1 / 61 ح 236 ؛الناشر: المكتبة العصرية، صيدا – بيروت[/FONT]


با ما همراه باشید ... بارک الله فیکم .
 

اسما

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
113
پسندها
0
من به عنوان یک عضو از جامعه زنان مسلمان فکر می کنم هیچ دینی بهتر از اسلام نمی توانست درباره من عدالت را اجرا و آنچه شایسته ی یک زن نمونه را هست بمن می دهد پس به آن مفتخرم و فکر می کنم این مطالب ارزش مطالعه بالایی خواهند داشت جزاکم الله خیرا
 

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1
شبهه اول :همدستگی سگ و خر و زن و مبطلات نماز

شبهه اول: همدستگی سگ و خر و زن و مبطلات نماز. ابوهریره گزارش میدهد: پیامبر الله گفت: یک زن، یک خر و یک سگ سیاه (در صورت عبور از جلوی کسی که نماز میخواند) نماز را باطل میکند ولی چیزی مانند پشتی زین (اگر جلوی کسی که نماز میخواند قرار گیرند) از آن جلوگیری میکند(مانع از باطل شدن نماز میشود) صحیح مسلم، کتاب 004، شماره 1034 ابوذر نقل کرده است: پیامبر الله گفت: وقتی یکی از شما به نماز می ایستد و جلوی روی او چیزی به بلندی(به اندازه) پشت زین وجود دارد و او را می پوشاند، اگر چیزی به اندازه ی پشت زین وجود ندارد، نمازش با گذشتن یک خر، زن و یا یک سگ سیاه باطل خواهد شد. من گفتم: ای ابوذر، چه چیزی در سگ سیاه وجود دارد که او را از سگ قرمز و زرد متمایز میکند؟ وی گفت: «ای برادر زاده! من از پیامبر خدا(ص) همان چیزی رو که تو از من میپرسی پرسیدم، و وی گفت: سگ سیاه یک شیطان است.» صحیح مسلم، کتاب 004، شماره 1032

منبع : سایت زندیق ، وب اسلام و ادیان

پاسخ :

[FONT=&quot]اولاً [/FONT][FONT=&quot]این حدیث بنابه دیدگاه جمهور علمای اهل سنت منسوخ است وعلماء آن را بر نقص خشوع حمل کردند و نه قطع حقیقی و ناتمام شدن نماز ، چرا که خود زن نماز خواندن بر او واجب است پس چگونه است عبور کردنش از داخل نماز دیگری سبب ابطال نماز می شود؟[/FONT]!

[FONT=&quot]ثانیاً [/FONT][FONT=&quot] در حدیث اشاره به ابطال نماز نشده بلکه به قطع نماز تصریح شده و این قطع ، قطع ابطالی نیست بلکه منظور – همانطور که قبلاً گفته شد- قطع خشوع یا نقص اجر و امثال آن است .[/FONT]

[FONT=&quot]ثالثاً [/FONT][FONT=&quot] این برداشت که زن مانند الاغ یا سگ سیاه است – معاذ الله - ، سیدة عائشه رضی الله عنها هنگامی که این مسأله نزد او ذکر گردید آن را رد و [/FONT][FONT=&quot]از باب تغلیظ و مبالغه [/FONT][FONT=&quot]چنین پاسخ داد :
[/FONT]
[FONT=&quot]قد شبهتمونا بالحمير والكلاب والله لقد رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يصلي وإني على السرير بينه وبين القبلة مضطجعة فتبدو لي الحاجة فأكره أن أجلس فأوذي رسول الله صلى الله عليه وسلم فأنسل من عند رجليه[/FONT]
[FONT=&quot]ما را به الاغ ها و سگ ها تشبیه کردند ، سوگند به خداوند دیدم رسول الله صلی الله علیه و سلم نماز می خواند درحالی که من بر تخت میان او و قبله خوابیده بودم و برام کاری پیش آمد و دوست نداشتم که بنشینم و رسول الله صلی الله علیه و سلم را ناراحت کنم پس از جلوی پاهایش[با حالاتی] رد شدم.[/FONT]
[FONT=&quot]صحيح البخاري 1 / 109 ح 514 ؛[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]الناشر: دار طوق النجاة الطبعة: الأولى، 1422هـــ[/FONT]
[FONT=&quot]صحیح مسلم 1 / 366 ح 512 ؛[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]الناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت[/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]حافظ ابن حجر رحمه الله (م 852 هــ )، در «فتح الباری» می نویسد:
[/FONT]
[FONT=&quot]وقد اختلف العلماء في العمل بهذه الأحاديث فمال الطحاوي وغيره إلى أن حديث أبي ذر وما وافقه منسوخ بحديث عائشة وغيرها وتعقب بأن النسخ لا يصار إليه إلا إذا علم التاريخ وتعذر الجمع والتاريخ هنا لم يتحقق والجمع لم يتعذر ومال الشافعي وغيره إلى تأويل القطع في حديث أبي ذر بأن المراد به نقص الخشوع لا الخروج من الصلاة[/FONT]
[FONT=&quot]علماء در عمل کردن به این دست احادیث اختلاف کردند ، طحاوی و دیگران به این رأی رفتند که حدیث ابوذر رضی الله عنه و احادیث موافق آن منسوخ است با حدیث عائشه و غیرآن رضی الله عنهم ، و به دنبال آن این که نسخ واقع نمی شود مگر هنگامی که تاریخ و ممتنع جمع معلوم باشد و در اینجا تاریخ محقق نشده و جمع بندی نیز قابل امتناع نیست. و شافعی و دیگران به تأویل قطع در حدیث ابوذر رضی الله عنه قائل هستند ؛ زیرا منظور از آن نقض خشوع است نه خارج شدن از نماز.[/FONT]
[FONT=&quot]فتح الباري شرح صحيح البخاري 1 / 589 ؛[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]الناشر: دار المعرفة - بيروت، 1379هــ
[/FONT]
[FONT=&quot]در مورد این که در حدیث اشاره به کلب الاسود (سگ سیاه) شده است در لفظی دیگر از این احادیث تصریح شده که سگ سیاه شیطان است و لذا به مجرد عبور شیطان از جلوی نمازگذار سبب بطلان نماز نمی شود و این به دیدگاه کسانی که می گویند منظور از قطع نماز ، قطع خشوع است تأکید دارد.
[/FONT]
[FONT=&quot]حافظ ابن حجر رحمه الله می گوید:
[/FONT]
[FONT=&quot]ويؤيد ذلك أن الصحابي راوي الحديث سأل عن الحكمة في التقييد بالأسود فأجيب بأنه شيطان وقد علم أن الشيطان لو مر بين يدي المصلي لم تفسد صلاته [/FONT]
[FONT=&quot]مؤید آن این که صحابی راوی حدیث از حکمت تقیید (مقید بودن) به لفظ الاسود سؤال کرده است و پاسخ داده شده که آن شیطان است و معلوم گشته که شیطان اگر جلوی نمازگذار عبور کند نمازش را باطل نمی کند.[/FONT]
[FONT=&quot]فتح الباري شرح صحيح البخاري 1 / 589 ؛ الناشر: دار المعرفة - بيروت، 1379هــ
[/FONT]
[FONT=&quot]علامه عظیم آبادی رحمه الله (م 1329 هــ)، در شرح سنن ابی داود می نویسد:
[/FONT]
[FONT=&quot]قال أحمد بن حنبل يقطعها الكلب الأسود وفي قلبي من الحمار والمرأة شيء وقال مالك وأبو حنيفة والشافعي رضي الله عنهم وجمهور العلماء من السلف والخلف لا تبطل الصلاة بمرور شيء من هؤلاء ولا من غيرهم وتأول هؤلاء هذا الحديث على أن المراد بالقطع نقص الصلاة لشغل القلب بهذه الأشياء وليس المراد إبطالها[/FONT]
[FONT=&quot]احمد بن حنبل می گوید: سگ سیاه نماز را قطع می کند و در قلبم در مورد حمار و زن چیزی است ( عدم قطع) مالک ، ابوحنیفه ، شافعی رضی الله عنهم و جمهور علمای سلف و خلف فرمودند: نماز باطل نمی شود با مرور چیزی از آنها (کلب ، حمار ، زن) و غیر این موارد، و آنان این حدیث را بر این اساس تأویل نمودند که منظور از قطع ، نقص نماز است به علت مشغولیت قلبی به این چیزهاست و نه منظور ابطال آن .[/FONT]
[FONT=&quot]عون المعبود شرح سنن أبي داود 2 / 279 - 280 ؛ الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت الطبعة: الثانية، 1415 هــ[/FONT]
[FONT=&quot]
هَمـــو در چند صفحه ی بعد می گوید:[/FONT]

[FONT=&quot]قد ذهب أكثر الصحابة رضوان الله عليهم أجمعين إلى أن لا يقطع الصلاة شيء[/FONT]
[FONT=&quot]اکثر صحابه رضوان الله علیهم اجمعین قائل بر این هستند که چیزی نماز را قطع نمی کند.[/FONT]
[FONT=&quot]عون المعبود شرح سنن أبي داود 2 / 288 ؛[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت الطبعة: الثانية، 1415 هــ[/FONT]
[FONT=&quot]
امام ترمذی رحمه الله (م 279 هــ) می گوید:[/FONT]
[FONT=&quot]
والعمل عليه عند أكثر أهل العلم من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم، ومن بعدهم من التابعين، قالوا: لا يقطع الصلاة شيء[/FONT][FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot] وبه يقول سفيان، والشافعي.[/FONT]
[FONT=&quot]و به این حدیث عمل کردند اکثر اهل علم از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم و بعد از آنها از تابعین ، فرمودند: چیزی نماز را قطع نمی کند. و سفیان و شافعی نیز قائل به آن هستند.[/FONT]
[FONT=&quot]سنن الترمذي 1 / 440 ؛[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]الناشر: دار الغرب الإسلامي – بيروت الطبعة: 1998 م[/FONT]
[FONT=&quot]
امام ابن عبدالبر رحمه الله (م 463 هــ) می گوید:[/FONT]
[FONT=&quot]
قال جمهور العلماء لا يقطع الصلاة شيء وهو قول مالك والشافعي وأبي حنيفة وأصحابهم والثوري وأبي ثور وداود والطبري وجماعة من التابعين[/FONT]
[FONT=&quot]جمهور علماء فرمودند: چیزی نماز را قطع نمی کند و آن قول مالک [بن انس] ، شافعی ، ابوحنیفه و اصحابشان ، [سفیان]ثوری ، ابو ثور ، طبری و جماعتی از تابعین است.[/FONT]
[FONT=&quot]الاستذكار 2 / 84 ؛[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت الطبعة: الأولى، 1421 – 2000 م[/FONT]
[FONT=&quot]
رابعاً [/FONT]
[FONT=&quot] دیدگاه آن عده که قائل به قطع نماز هنگام عبور زن از جلوی نمازگذار هستند در واقع ممکن است از این جهت باشد که نمازگذار حواسش پرت شود و به زن عبوری متوجه گردد. الله اعلم.[/FONT]
[FONT=&quot]
خامساً [/FONT]
[FONT=&quot]همین قضیه برای مردان نیز صدق می کند و در احادیث صحیح وارد شده است که سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم فرمود:[/FONT]

[FONT=&quot]إذا مر بين يدي أحدكم شيء وهو يصلي فليمنعه، فإن أبى فليمنعه، فإن أبى فليقاتله، فإنما هو شيطان[/FONT]
[FONT=&quot]هرگاه چیزی از جلوی یکی شما که نماز می خوانید عبور کرد مانع ان شوید و اگر توجهی نکرد باز مانعش شوید و اگر [اصرار کرد و ] توجهی نکرد پس با او مقابله کنید زیرا آن شیطان است.[/FONT]
[FONT=&quot]صحيح البخاري 4 / 123 ح 3274 ؛ الناشر: دار طوق النجاة الطبعة: الأولى، 1422هـــ[/FONT]
[FONT=&quot]صحیح مسلم 1 / 366 ح 512 ؛ الناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]می گویم: منظور از "انما هو شیطان" ، نه این که آن شخصی عبور کننده از جلوی نماز گذار شیطان است بلکه منظور عملی شیطانی است و یا این که منظور قرین آن شخص است که در احادیث صحیح وارد شده است که هر شخص قرینی از شیاطین دارد که او را وسوسه می کند. و مؤید آن حدیثی صحیح است که در آن اشاره به "قرین" شده است.
[/FONT]
[FONT=&quot]عن أبي سعيد، أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: إذا كان أحدكم يصلي فلا يدع أحدا يمر بين يديه فإن أبى فليقاتله فإن معه القرين[/FONT]
[FONT=&quot]از ابو سعید [خدری] رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: هرگاه یکی از شما نماز خواند پس نگذارد هیچ کسی از جلوی او عبور کند اگر توجهی نکرد پس با او مقابله نماید زیرا همراه او قرینی(شیطانی) است.[/FONT]
[FONT=&quot]السنن الكبرى للنسائي 1 / 410 ح 835 ؛[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]الناشر: مؤسسة الرسالة – بيروت الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م[/FONT]
[FONT=&quot]بنابر این حدیث ثابت می شود که همراه انسان شیطانی است که دائماً انسان را به وسوسه می خواند و چیزی طبیعی است که در حدیثی که بر ممانعت از عبور کننده از جلوی نمازگذار دلالت می کند تصریح به شیطان شود.[/FONT]
[FONT=&quot]سادساً در واقع راوی در این احادیث چندین عامل مقطوع شدن نماز را در کنار هم ذکر کرده و به این معنی نیست که جایگاه زن در ردیف الاغ و سگو امثال آن قرار دارد ، و همانطور که در ابتدا بیان شد سیده عائشه رضی الله عنها آن را رد کرده بود و این دالّ بر آن است که این عوامل متفرقه بوده و راوی آن را باتوجه به اشتراک موضوعیت ، آن موارد را در کنار هم ذکر کرده است ، شبیه آن در قرآن نیز وارد شده آنجا که می فرماید[/FONT][FONT=&quot]:[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]
کهف / 22 : سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ [/FONT]
[FONT=&quot]
( معاصران پيغمبر درباره تعداد نفرات اصحاب كهف به مجادله مي پردازند و گروهي ) خواهند گفت : آنان سه نفرند كه چهارمين ايشان سگشان بود ، و ( گروهي ) خواهند گفت : آنان پنج نفرند كه ششمين ايشان سگشان بود ؛ همه اينها سخنان بدون دليل است . و ( گروهي ) خواهند گفت : آنان هفت نفرند كه هشتمين ايشان سگشان بود.[/FONT]

قاعده ای وجود دارد که می گوید: اتفاق بر یک وجه به معنی اتفاق بر تمام وجوه (شکل ها) نیست. مثلاً اگر به یک نفر گفته شود تو مانند ماه هستی ... به این معنی نیست که او مانند ماه بی جان و از ساختار تشکیل دهنده ی ماه است و یا صفات دیگر بلکه در اینجا بر یک صفت اتفاق شده آن هم در زیبایی یا نورانی بودن ، نه در همه ابعاد ولذا در قضیه ی همردیف آمدن زن و سگ و الاغ به علت اشتراک موضوعیت بوده که همان مرور از جلوی نمازگذار و نقص آن است و این اشتراک موضوعیت نیز جنبه ی خارجی دارد نه تطبیقی یعنی در حدیث بیان حکم فقهی با ذکر مصادیق آن ذکر شده است.


نساء / 1 : يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها

اي مردمان ! از ( خشم ) پروردگارتان بپرهيزيد . پروردگاري كه شما را از يک انسان بيافريد و ( سپس ) همسرش را از نوع او آفريد.


توبه / 71 : وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ

مردان و زنان مؤمن ، برخي دوستان و ياوران برخي ديگرند . همديگر را به كار نيک مي خوانند و از كار بد باز مي دارند ، و نماز را چنان كه بايد مي گزارند ، و زكات را مي پردازند ، و از خدا و پيغمبرش فرمانبرداري مي كنند . ايشان كسانيند كه خداوند به زودي ايشان را مشمول رحمت خود مي گرداند .
 

mahan-geo

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
810
پسندها
1
سلام برادر مسلم و برادر صدی و تشکر از برادر صدیق

برادر مسلم ، انجمن شما کجا هست چی هست ؟
 

مسلم

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/4/13
نوشته‌ها
1,407
پسندها
0
محل سکونت
ایالت آزاد "پشت کامپیوتر"
وب سایت
islamafg.com

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1
شبهه دوم: زن به شکل شیطان !!!

شبهه دوم : قسمتهايی از كتاب حديث صحيح مسلمان: فصل 540: پيامبر گفت زني را ديد كه به شكل شيطان در رفت و آمد بود. و مجذوبش شد. او به پيش همسرش زينب رفت و در حاليكه چرمي را دباغي ميكرد با او آميزش كرد. و آنچه در قلبش بود بيرون ريخت.

منبع: سایت زندیق ، این شبهه از سلسله شبهاتی است که در مقاله ی « رفتار اسلام با زنان » در سایت زندیق با ترجمه آقای پارمیس سعدی منتشر شده است.

پاسـخ:

[FONT=&quot]اولاً این از جهالت کسانی است که فهم درست از حدیث ندارند ، اصل حدیث به قرار ذیل می باشد؛

عن جابر، أن رسول الله صلى الله عليه وسلم رأى امرأة، فأتى امرأته زينب، وهي تمعس منيئة لها، فقضى حاجته، ثم خرج إلى أصحابه، فقال:إن المرأة تقبل في صورة شيطان، وتدبر في صورة شيطان، فإذا أبصر أحدكم امرأة فليأت أهله، فإن ذلك يرد ما في نفسه
از جابر رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم نزد[/FONT][FONT=&quot][FONT=&quot] همسرش زینب آمد، در حالى که او پوست دباغى مى کرد. آنحضرت نیاز خود را برآورده کرد بعد از آن نزد اصحاب خود رفت و فرمود: زن هنگام آمدن به صورت شیطان است و هنگام باز گشتش نیز به صورت شیطان است . زمانى که یکى از شما زنى را دید برود نزد زن خودش، زیرا این کار باعث مى شود تا آنچه در نفسش بوده را دور کند[/FONT][FONT=&quot][/FONT][/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT] صحیح مسلم 2 / 1021 ح 1403؛الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت

دیدگاه علمای اهل سنت درباره ی حدیث مذکور چنین است؛
[/FONT]
[FONT=&quot]حافظ ابن الجوزی رحمه الله (م 597 هــ) می گوید:
[/FONT]
[FONT=&quot]وقوله: ((في صورة شيطان)) أي إن الشيطان يزين أمرها ويحث عليها، وإنما يقوى ميل الناظر إليها على قدر قوة شبقه، فإذا جامع أهله قل المحرك وحصل البدل
[/FONT]
[FONT=&quot]و این فرموده ی حضرت: «فی صورة شیطان» ؛ یعنی این که شیطان مزین می کند فعل زن را و سریعاً بر آن مسلط می شود و میل مرد را به وی تقویت می کند بر حسب قوه ی هیجانی (شهوت) ازدواج ، پس هرگاه مرد با همسرش جماع کرد تحریک کم ، و عوض آن حاصل می شود.[/FONT]
[FONT=&quot]كشف المشكل من حديث الصحيحين 3 / 103 ؛[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]الناشر: دار الوطن - الرياض
[/FONT]
[FONT=&quot]امام نــووی رحمه الله (م 676 هــ) در شرح این حدیث می گوید:
[/FONT]
[FONT=&quot]قال العلماء معناه الإشارة إلى الهوى والدعاء إلى الفتنة بها لما جعله الله تعالى في نفوس الرجال من الميل إلى النساء والالتذاذ بنظرهن وما يتعلق بهن فهي شبيهة بالشيطان في دعائه إلى الشر بوسوسته وتزيينه له
[/FONT]

[FONT=&quot]علماء فرمودند: معنای آن اشاره به میل و گرایش و دعوت به فتنه به وسیله ی زن است هنگامی که خداوند متعال در درون مردان میل به زنان ، و لذت بردن با نگاه کردن به آنها و متعلقاتشان است را قرار داده ، لذا در دعوتش به شر با وسوسه ها و تزین کردنش ، به شیطان تشبیه شده است.[/FONT]
[FONT=&quot]شرح النووی علی مسلم 9 / 178؛[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]الناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت الطبعة: الثانية، 1392هــ[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]امام عبدالرحمن سیوطی رحمه الله (م 911 هــ) می گوید:
[/FONT]
[FONT=&quot]إن المرأة تقبل في صورة شيطان معناه الإشارة الى الهوى والدعاء الى الفتنة بها لما جعل الله سبحانه وتعالى في نفوس الرجال من الميل الى النساء والالتذاذ بنظرهن فهي شبيهة بالشيطان في دعائه الى الشر بوسوسته وتزيينه
[/FONT]
[FONT=&quot]إن المرأة تقبل في صورة شيطان : معنای آن اشاره به میل و گرایش و دعوت به فتنه به وسیله ی زن است هنگامی که خداوند سبحانه و تعالی در درون مردان میل به زنان ، و لذت بردن با نگاه کردن به آنها را قرار داده است ، لذا در دعوتش به شر با وسوسه ها و تزین کردنش به شیطان تشبیه شده است. [/FONT]
[FONT=&quot]الديباج على صحيح مسلم بن الحجاج 4 / 11 ؛[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]الناشر: دار ابن عفان -المملكة العربية السعودية – الخبر الطبعة: الأولى 1416 هـ - 1996 م[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]علامه عبدالرحمن المبارکفوری رحمه الله (م 1353هــ) می گوید:
[/FONT]
[FONT=&quot](أقبلت في صورة شيطان) شبهها بالشيطان في صفة الوسوسة والدعاء إلى الشر
[/FONT]
[FONT=&quot]آقبلت فی صورة شیطان ؛یعنی : زن را به شیطان تشبیه کرده در صفت وسوسه و دعوت به شر [/FONT]
[FONT=&quot]تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي 4 / 270 ؛[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت
[/FONT]
[FONT=&quot]ثانیاً[/FONT][FONT=&quot] همانطور که قبلاً (در رد شبهه ی اول) گفته شد به همراه هر انسان، قرینی از شیطان است ، چون گرایش مردان به زنان بیشتر است باتوجه به جمال و زیبایی زنان ولذا شیطان از این راه بر مردان وسوسه ایجاد می کند و این شیطان همان قرینی است که به همراه زن می باشددر این حال هم کسی قائل به این نیست که زن به شکل شیطان در می آید - معاذالله - البته کسانی هستند که شیطان بر قلوبشان غلبه نموده و چنین تصورات واهی خویش را از حدیث برداشت کردند.
[/FONT]
[FONT=&quot]ثالثاً[/FONT][FONT=&quot] مضاف بر توضیحاتی که از علمای اهل سنت نقل شد ، باید عرض کنم که این نوع تشبیه در حدیث مذکور ، تشبیه حقیقی نیست بلکه مانند حدیث ذیل است که سیدنا رسول الله صلی الله علیه و سلم بعد از بیان یک مسأله ی مهم و خطیر (افشای روابط جنسی میان زن و شوهر) مرد و زن را باتوجه به آن مسأله تشبیه به شیطان کرده است.
[/FONT]
[FONT=&quot]فلا تفعلوا فإنما مثل ذلك مثل الشيطان لقي شيطانة في طريق فغشيها والناس ينظرون
[/FONT]
[FONT=&quot]این کار (افشای رازهای روابط زن و شوهر) را انجام ندهید ، همانا مَثَل آن شبیه مرد شیطانی ای است که با زن شیطانی در راهی با هم مخفیانه ملاقات کردند درحالی که مردم نظاره گر هستند.[/FONT]
[FONT=&quot]المعجم الكبير للطبراني 24 / 162 ح 414؛[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]دار النشر: مكتبة ابن تيمية - القاهرة[/FONT]
همانطور که ملاحضه می شود در اینجا تشبیه به صفت عمل است نه در ذات وجودی مرد و زن و لذا در حدیث ابتدائی که شبهه پردار مطرح نموده نیز تشبیه در صفت برخی از اعمالی است که زن انجام میدهد نه در ذات وجودی زن و توضیحات آن از دیدگاه علماء پیشتر بیان شد و شاهد ان عملکرد خود پیامبر صلی الله علیه و سلم است که در آن حالت به نزد همسرش زینب رضی الله عنها می رود ، اگر زن شیطان باشد - بنابر فهم منحرف سایت زندیق - چگونه خود پیامبر از زن شیطانی حذر میکند در همان حال به نزد همسر خویش میرود؟! نکته ی دیگر در این حدیث که ممکن است برخی از مسلمانان بگویند این حدیث طعن بر پیامبر صلی الله علیه و سلم باشد چون آن زن را دیده است و برای رفع نیاز خویش به نزد همسرش زینب رفته است... . در پاسخ می گوئیم: حدیث سنداً و متناً صحیح است و هیچ ایرادی ندارد از لحاظ شرح حدیث نیز که قبلاً بیان شد و اما برداشت طعن ، در اینجا خود پیامبر صلی الله علیه و سلم به قصد آموزش اصحابش به بازگو کردن این مسأله اقدام فرموده است و در حدیث نیز بدان تصریح شده است ؛ «ثم خرج إلى أصحابه ... الخ» با حرف عطف «ثم» آمده که دلالت بر ترتیب می کند که البته این حرف برای تأخیر بکار می رود لیکن مانع از آن نیست که برداشت ترتیب خبر از آن نشود و سیاق حدیث نیز بر آن دلالت دارد.
 

هو الحق

Well-known member
تاریخ ثبت‌نام
30/6/13
نوشته‌ها
81
پسندها
0
محل سکونت
فی ارض الله
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم ورحمه الله

برادر صدیق در مورد مطالبی که فرمودید و احادیث نقدی داشتم آیا امکانش هست اینجا مطرح کنم؟
 

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم ورحمه الله

برادر صدیق در مورد مطالبی که فرمودید و احادیث نقدی داشتم آیا امکانش هست اینجا مطرح کنم؟

وعلیکم السلام و رحمة الله

بفرمائید ، در صورت توانایی این بنده ی حقیر پاسخگوست...

موفق باشید.
 

هو الحق

Well-known member
تاریخ ثبت‌نام
30/6/13
نوشته‌ها
81
پسندها
0
محل سکونت
فی ارض الله
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر برادر عزیزم صدیق

اول این را بگویم که بنده در مورد چگونگی صحت حدیث و دلایل آن و.... اصلا اطلاعاتی ندارم و علاقه ای هم به این موارد ندارم و این را به اهلش سپرده ام و بنده فقط آنهایی که علما گفته اند صحیح هست یا حسن هست مطالعه میکنم اما مسلما این بدین معنا هم نیست که هر چه گفته اند صحیح هست بنده قبول کنم. چون همیشه ممکن هست خطایی پیش بیایید الله متعال میفرمایید
الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هداهم الله واولئك هم اولو الالباب/زمر 18
همان کساني که سخنان را مي*شنوند و از نيکوترين آنها پيروي مي*کنند؛ آنان کساني هستند که خدا هدايتشان کرده، و آنها خردمندانند.
یا بقول حضرت مولانا
قول کس چون بشنوی در وی تامل کن تمام / صاف را بردار و دُردی را رها کن والسلام

یا بقول حضرت علی رضی الله عنه (اگر اشتباه نکنم)

لا تنظر الی من قال انظر الی ما قال
به این ننگر که چه کسی سخن میگویید .به این بنگر که چه چیزی دارد می گویید

پس نقدهای بنده را حمل بر جسارت نکنید ... اما نقدها

ببینید برادر عزیز کلیت چیزی که در این احادیث ذکر شد این است که زن را همانند شیطان معرفی کرده بدلیل وسوسه انگیزبودن برای مردان و اینکه بر پیامبر نسبت وسوسه شدن بدلیل دیدن یک زن داده شده است
با مثال و آیات قرآن مجید توضیح میدم
فرض کنید شخصی زنی را دید و وسوسه شد آیا باید بگوید زن همانند شیطان هست چون مرا وسوسه کرده است ؟ یا اینکه بگویید نفس من مانند شیطان هست که مرا وسوسه کرده است(ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربي /که نفس (سرکش) بسيار به بديها امر مي*کند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند) کدام صحیح هست ؟ نسبت دادن شیطان به زن و آن هم بدون اینکه زن بخواهد و مبری از نفس ما است و فقط آن هم بدلیل اینکه ما وسوسه شده ایم بدلیل نفسی که داریم کلام عادلانه ای نیست و این از پیامبری که از اخلاق عظیمی برخوردار هست بدور است (وانك لعلى خلق عظيم/و راستى كه تو را اخلاقی عظیم است//قلم 4)
ما در قرآن کریم میخوانیم
يا نساء النبي لستن كاحد من النساء ان اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض وقلن قولا معروفا
اى همسران پيامبر شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد اگر تقوا پيشه کنيد پس به گونه ای سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد (32)


می بینیم که در این آیه کسی که طمع میکنه بیمار دل معرفی میکنه نه اینکه زنان همانند شیطان هستند و او را وسوسه میکنند بلکه خود شخص بیمار دل هست و شیطان او را وسوسه می کند

اما اگر این احادیث را قبول کنیم (حتی اگر با فرض قصد آموزش دادن به اصحاب خود) باید قبول کنیم که پیامبر گفته باشند من بیمار دل هستم زمانی که آن زن را دیدم و رفتم با همسر خود آمیزش کردم (سبحان الله)و این کلام درستی نیست
اما شاید بفرمایید حدیث صحیح هست و مشکلی ندارد. به نظر بنده گاهی وقتها شخص مومنی از جانب خود سخن اخلاقی میگوید ولی برای اینکه بین مردم بهتر رعایت شود آن را به پیامبر علیه السلام نسبت میدهد(بنظر شما امکان چنین چیزی وجود ندارد ؟) اما گاهی وقتها ممکن هست سطح اطلاعات آن مومن بالا نباشد و بخیال خود کار خوبی انجام میدهد ولی کلامش نقطه ضعفهایی داشته باشد
پس بدلیل اینکه حدیث صحیح هست درب تحلیل را بروی خود نبندیم و بعد از صحیح بودن خود مطلب را هم دقت کنیم تا خدایی ناکرده خطایی پیش نیاید و همانطور که پیامبر عظیم الشأن میفرماید اگر از من حدیثی را نقل کردند آن را با قرآن مطابقت دهید اگر موافق بود من گفته ام و اگر خیر من نگفته ام

موفق باشید
یا حق
 

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر برادر عزیزم صدیق

اول این را بگویم که بنده در مورد چگونگی صحت حدیث و دلایل آن و.... اصلا اطلاعاتی ندارم و علاقه ای هم به این موارد ندارم و این را به اهلش سپرده ام و بنده فقط آنهایی که علما گفته اند صحیح هست یا حسن هست مطالعه میکنم اما مسلما این بدین معنا هم نیست که هر چه گفته اند صحیح هست بنده قبول کنم. چون همیشه ممکن هست خطایی پیش بیایید الله متعال میفرمایید
الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هداهم الله واولئك هم اولو الالباب/زمر 18
همان کساني که سخنان را مي*شنوند و از نيکوترين آنها پيروي مي*کنند؛ آنان کساني هستند که خدا هدايتشان کرده، و آنها خردمندانند.
یا بقول حضرت مولانا
قول کس چون بشنوی در وی تامل کن تمام / صاف را بردار و دُردی را رها کن والسلام

یا بقول حضرت علی رضی الله عنه (اگر اشتباه نکنم)

لا تنظر الی من قال انظر الی ما قال
به این ننگر که چه کسی سخن میگویید .به این بنگر که چه چیزی دارد می گویید

وعليكم السلام و رحمة الله

اولاً علوم حدیث ، علمی است که نیاز به تخصص و تبحر و وجود ابزار تشخیص در صحت و سقم احادیث است که قطعاً دارای اصطلاحات خاص به خود می باشد. و لذا بررسی و نقد آن چه از لحاظ سند و چه از لحاظ متن مستلزم آگاهی به آن علم می باشد. علمای این فن مبانی و اصولی را برای پذیرش حدیث تعیین نمودند که همانطور که شما هم بدان تصریح فرمودید به اهلش واگذار می شود.

ثانیاً رد یا قبول حدیث اصولاً باید براساس همان مبانی و قواعد خاص و عامی باشد که در علوم حدیث تصریح شده است نه صرفاً از جانب خودمان بدون در نظرگرفتن آن قواعد . واین در تمام علوم جاری و ساری است ، در علم فیزیک یا شیمی یا سایر علوم اگر نظریه یا قواعدی از آن به بوته ی نقد و بررسی قرار میگرد باید با اصطلاحات خاص آن علم نقد انجام شود نه بدون درنظر گرفتن آن قواعد مربوطه رد یا اثبات نمود و این تخصص در امور دینی از باب اولی است .

ثالثاً پذیرش قول احسن از باب تبعیت است نه پذیرش کورکورانه و آیه نیز از تبعیت که ملزم به دلیل است سخن فرموده و اگر این مسأله را به علوم حدیث یا هر علمی دیگر معطوف کنیم مغایرتی نمی یابیم بلکه این علوم با دلائل به خود مدون شدند و تصحیح و تضعیف احادیث نیز همراه با دلیل است و با سعی و تلاش عالم که همان اجتهاد وی است مقبول می باشد، وقتی که از [صفت]علم سخن به میان می آید خودبه خود ذهن به وجود دلیل و براهین سوق داده می شود البته این در علوم استدلالی است که در چارچوب علم اکتسابی معنی پیدا میکند. الله اعلم بالصواب.

رابعاً سخن اخیر شما بنده نیز موافقم به این معنی که ممکن است حدیثی را فلان عالم تصحیح کرده باشد لیکن در امر تصحیح دچار خطاء و اشتباه شده باشد و این چیزی طبیعی می باشد و موارد زیادی رخ داده و ما ملزم به پیروی از آن عالم در آن مقطع و در آن امر خاص نیستیم البته بعد از کشف و تبین شدن اصل اشتباه و لذا اگر این امر بیان شده بود توسط دانشمندان دینی دیگر ما نیز می پذیریم و اگر خود به این علم مسلح شدیم و توانایی تشخیص آن را با ادله یافتیم ، میتوانیم از پذیرش سخن فلان عالم - مع الاحترام - استنکاف کنیم در غیر اینصورت صلاحیت نقد را نداریم و عدم وجود صلاحیت دلیل بر ضعف شخص نیست.


پس نقدهای بنده را حمل بر جسارت نکنید ... اما نقدها

ببینید برادر عزیز کلیت چیزی که در این احادیث ذکر شد این است که زن را همانند شیطان معرفی کرده بدلیل وسوسه انگیزبودن برای مردان و اینکه بر پیامبر نسبت وسوسه شدن بدلیل دیدن یک زن داده شده است

اولاً بنابر این حدیث بر تشبیه زن به شیطان از جهت صفت بوده و اوصاف متغییر هستند . اگر سخنان علماء را که در شرح این حدیث فرمودند دقت بفرمائید ، تصریح کردند که این تشبیه منظور مزین کردن فعل زن (در حرکات و سکنات) و اینکه مرد با توجه به میل و شهوتی که به ذات زن دارد این قوه ی شهوانی با این صفت ابرازی زن تقویت می شود ولذا پیامبر صلی الله علیه و سلم با راهکاری آموزشی تربوی به اصحابشان ، مسأله را تفهیم نموده است.

ثانیاً در حدیث اشاره نشده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم وسوسه شده است بلکه ترتیب مراحلی بیان شده است وپیشتر بیان شد که جنبه ی آموزشی داشته است ولذا آنحضرت این نکته را با یک قاعده ی عام زمانی بیان فرموده است؛ «فإذا أبصر أحدكم امرأة » ، لفظ «إذا» بر زمان دلالت دارد و اینکه در لفظ حدیث نیز انجام فعل را معطوف به رؤیت زنان کرده است.

با مثال و آیات قرآن مجید توضیح میدم
فرض کنید شخصی زنی را دید و وسوسه شد آیا باید بگوید زن همانند شیطان هست چون مرا وسوسه کرده است ؟ یا اینکه بگویید نفس من مانند شیطان هست که مرا وسوسه کرده است(ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربي /که نفس (سرکش) بسيار به بديها امر مي*کند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند) کدام صحیح هست ؟ نسبت دادن شیطان به زن و آن هم بدون اینکه زن بخواهد و مبری از نفس ما است و فقط آن هم بدلیل اینکه ما وسوسه شده ایم بدلیل نفسی که داریم کلام عادلانه ای نیست و این از پیامبری که از اخلاق عظیمی برخوردار هست بدور است (وانك لعلى خلق عظيم/و راستى كه تو را اخلاقی عظیم است//قلم 4)

اولاً ببینید در این حدیث نیامده که زن مانند شیطان است که برداشت شود ذات زن شیطانی است بلکه اینجا صفت، شیطانی تلقی شده است. این در برخی از احادیث نیز نسبت به مردان چنین تشابه در صفت آمده است و خاص زنان نیست.

ثانیاً این نوع برداشتی که شما کردید اشتباه است چون در حدیث تصریح نشده در دل شخص وسوسه می افتد بلکه فرموده آنچه در دلش است رد شود. و این ممکن است اینگونه باشد که شخص با دیدن یک زن به دلش مسائل جنسی با زن خویش تداعی شود.

ثالثاً زنان با حرکات و سکنات و ادا و اطواری که از خودشان بروز میدهند خواه یا ناخواه سبب تحریک احساسات مردان می شوند و از خصائص مردان این است که با دیدن زنان چنین حالاتی برایشان پیش می آید. ودر لفظ دیگر از این حدیث که مبین حدیث اولی است ، چنین آمده است: «إذا أحدکم أعجبته المرأة» ...

رابعاً این موردی که شما از وسوسه مثال زدید مربوط به وسوسه درونی افراد است (نفس) ، لیکن اگر مراد حدیث وسوسه باشد ، حدیث از تأثیر وسوسه درونی از وسوسه خارجی سخن می گوید و در قرآن از هردو نوع وسوسه سخن به میان آمده است ؛

ناس / 5 : الَّذي يُوَسْوِسُ في‏ صُدُورِ النَّاس‏

آن كس كه در سينه‏ هاى مردم وسوسه مى‏ كند.

ق / 16 : وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُه‏

و ما انسان را آفريده ‏ايم و مى ‏دانيم كه نفس او چه وسوسه ‏اى به او مى ‏كند.

و اصل وسوسه به صوت خفی تعبیر شده است ، خواه درونی باشد یا خارجی (شیطان یا مردم) .

علماء در بیان و شرح حدیث به تزین فعل زن نیز تصریح کردند که سبب تقویت شهوت مردان می شود ، شهوت دو نوع است یکی صادق و دیگری کاذب و در اسلام شهوت صادق حلال است یعنی همه ی شهوات نفس در اسلام حرام نیست بلکه شهواتی ممنوع است که بد و منحرف کننده است.

آل عمران / 14 : زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ ...

خامساً استناد به آیه آمره بودن نفس در بدی ها در اینجا موضوعیت ندارد چرا که بنابر حدیث فعل صادره بد و منحرف توصیف نشده است مادامی که کنترل شود و کنترل آن در ادامه حدیث آمده که هرکس چنین اتفاقی برایش افتاد به نزد همسرش برود... الخ.

سادساً مسأله عادلانه بودن سخن نیست ، چون حدیث از وسوسه سخن نگفته است بلکه این دیدگاه علماء است که در بیانی کلی فرمودند مگرنه در اصل شرح حدیث تصریح به مزین شدن فعل زن و تقویت شهوت مردان اشاره شده است.


ما در قرآن کریم میخوانیم
يا نساء النبي لستن كاحد من النساء ان اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض وقلن قولا معروفا
اى همسران پيامبر شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد اگر تقوا پيشه کنيد پس به گونه ای سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد (32)


می بینیم که در این آیه کسی که طمع میکنه بیمار دل معرفی میکنه نه اینکه زنان همانند شیطان هستند و او را وسوسه میکنند بلکه خود شخص بیمار دل هست و شیطان او را وسوسه می کند

اولاً در این آیه صفت طمع برای کسی که بیمار دل است ذکر شده است و سخن از قلب است نه نفس ، وهچنین در این آیه همسران پیامبر از زنان دیگر جدا نموده ولذا در اینجا به صفت نیکوی آنان اشاره می کند در صورتی که تقوای الهی پیشه کنند و مخاطب نیز خود زنان هستند پس در اینجا دستوری وارد می شود که مربوط به مخاطبان آیه (همسران پیامبر) می باشد. اما در حدیث مخاطبان مردان هستند و سخن از زنان شده است.

ثانیاً در این آیه طمع طمعکاران که در دلشان بیماری است ذاتی است و لذا خداوند متعال ،همسران پیامبر صلی الله علیه و سلم را از سخن گفتنی که سبب تحریک این صفت دیگران شود برحذر دانسته است و این صفت همان ناز سخن گفتن است که در آیه به «فلا تخضعن بالقول» ، تعبیر شده است.

ثالثاً عدم بیان صفتی در این آیه دلیل بر عدم وجود آن نیست،تا این که حدیث را رد کنیم، چون موضوعیت آیه و حدیث متفاوت است. مخاطبان در آیه خاص هستند لیکن در حدیث زنان عام و مردان هستند .

اما اگر این احادیث را قبول کنیم (حتی اگر با فرض قصد آموزش دادن به اصحاب خود) باید قبول کنیم که پیامبر گفته باشند من بیمار دل هستم زمانی که آن زن را دیدم و رفتم با همسر خود آمیزش کردم (سبحان الله)و این کلام درستی نیست

اولاً این نوع برداشت ناشی از نوع تفسیری است که شما دارید ، یعنی چون شما تفسیری از آیه ارائه دادید و آن را با حدیث مقایسه کردید و درنتیجه برداشت کذائی از حدیث کردید که حاصلش این فرموده ی اخیر شماست. این نوع برداشت اشتباه است.

ثانیاً هر گونه نظر به زنان نامحرم که حرام نیست که ما تعبیر بیمار دلی برای خود یا دیگران قائل باشیم ، در مواردی دیدن زن جایز است و حدیث هم از نظری سخن می گوید که شخص در آن اختیاری نداشته است و ، هیچ یک از علماء نیز این برداشت را از حدیث نکردند که باتوجه به این حدیث میتوان به زنان نگاه کرد . بلکه مسأله فقهی دیگری را از آن استنباط نمودند.در ضمن این حدیث خاص است و قاعده ی عامی داریم که از نگاه به زنان نهی فرموده است و در جمع این دو چنین می شود که نهی دلالت بر اختیار در نظر و حدیث مورد استناد ما نیز دلالت بر نظر اکراه دارد و سیاق حدیث نیز بر آن دلالت دارد.


اما شاید بفرمایید حدیث صحیح هست و مشکلی ندارد. به نظر بنده گاهی وقتها شخص مومنی از جانب خود سخن اخلاقی میگوید ولی برای اینکه بین مردم بهتر رعایت شود آن را به پیامبر علیه السلام نسبت میدهد(بنظر شما امکان چنین چیزی وجود ندارد ؟) اما گاهی وقتها ممکن هست سطح اطلاعات آن مومن بالا نباشد و بخیال خود کار خوبی انجام میدهد ولی کلامش نقطه ضعفهایی داشته باشد
پس بدلیل اینکه حدیث صحیح هست درب تحلیل را بروی خود نبندیم و بعد از صحیح بودن خود مطلب را هم دقت کنیم تا خدایی ناکرده خطایی پیش نیاید و همانطور که پیامبر عظیم الشأن میفرماید اگر از من حدیثی را نقل کردند آن را با قرآن مطابقت دهید اگر موافق بود من گفته ام و اگر خیر من نگفته ام

موفق باشید
یا حق

اولاً در حدیث صحیح متواتر که تقریباً 110 صحابی از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کردند که فرمودند:

من کذب علی متعمداً فلیتبوأ مقعده من النار

هرکس بر من عمداً دروغ نسبت دهد پس جایگاهش را در آتش آماده کند.

باتوجه به این حدیث نسبت دادن دروغ ولو بامضامین نیکو و خوب هم باشد - به طور عمد - شرعاً حرام است. پس فعل آن مؤمنی که فرض بر نقل مضامین خوب و نسبت دادن به پیامبر اقدام کند قطعاً چنین کسی مرتکب دروغ آشکاری شده و چه دروغی بالاتر از افترا و نسبت دادن آن به خدا و رسولش؟!

ثانیاً همانطور که قبلاً عرض کردم برای صحت و سقم حدیث علمی برای آن وضع شده است و باید باتوجه به ابزاری که برای این علم وجود دارد اقدام نمود نه صرفاً از پیش خودمان چیزی بگوئیم.

ثالثاً درب تحلیل بسه نیست بلکه مفتوح است لیکن تحلیلی که در چارچوب خود مسأله باشد ، اگر به کتابهای فقهی استدلالی مراجعه کنید این گونه تحلیلات و آنالیزها به وفور یافت می شود مثلاً در مذهب شوافع به حدیثی استناد می شود مبنی بر خواندن قنوت در نماز صبح و در مذهب دیگر این حدیث تحلیل و رد شده و یا منسوخ گشته و یا تدویل کردند و توجیهات دیگر که همگی مستدل و مستند است لیکن نکته ی قابل توجه در این است که اختلاف آراء ناشی از اجتهاد مجتهدین است و اختلاف تنوعی است و تضادی نیست. قس علیهذا ...

رابعاً این حدیثی که نقل فرمودید فاقد سند صحیح است ولو اینکه مضمونش نیکو باشد . مغایرت حدیثی با ایه قران همیشه سبب مردود بودن حدیث نمی شود چراکه این مغایرت باید بعد از کنکاش و بررسی و تحقیق اگر همچنان مغایرت باقی بود آنگاه می توان گفت که حدیث منسوخ شده و یا اینکه تخصیص داده شده و یا اصطلاحات دیگر علوم حدیث ... یعنی به مجرد مغایرت ظاهری حدیث با آیات قرآن حکم به رد آن وارد نمی شود.

موفق و سربلند باشید.
 
آخرین ویرایش:

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1
شبهه سوم: زن از یک دنده خلق شده و زن مصیبتی مضرتر برای مردان !!!

شبهه سوم :فصل 576: پيامبر گفت زن از يك دنده خلق شده است و به هيچ طريقي براي تو راست نخواهد شد.
انور شيخ نويسنده كتاب اسلام يك جنبش ملي عرب مي گويد. به نظر مي رسد كه دكترين اسلام در مورد زنان اين است كه زنان از پايه نا بكارند و مردان بايد دائم آنها را تحت نظر بگيرند. آنها نبايد هرگز به حال خود وا گذاشته شوند.

در حقيقت در حديث ديگري موقعيت زنان را بي پرده چنين بيان مي دارد . « من مصيبتي مضرتر از زنان براي مردان به جا نگذاشتم»

منبع:سایت زندیق ، این شبهه از سلسله شبهاتی است که در مقاله ی « رفتار اسلام با زنان » در سایت زندیق با ترجمه آقای پارمیس سعدی منتشر شده است.


پاسخ:

شبهه فوق در واقع دو قسمت است ، نخست در مورد اینکه زن از یک دنده خلق شده و قابل راست شدن نیست و دوم اینکه زن مصیبتی مضرتر برای مردان می باشد. با استعانت از خداوند متعال به هردو شبهه پاسخ می دهیم.

ابتدا به بررسی حدیث اولی می پردازیم؛

اصل حدیث در کتابهای حدیثی اهل سنت روایت شده و حدیث صحیح است که به قرار ذیل می باشد ؛

عن أبي هريرة رضي الله عنه، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: استوصوا بالنساء، فإن المرأة خلقت من ضلع، وإن أعوج شيء في الضلع أعلاه، فإن ذهبت تقيمه كسرته، وإن تركته لم يزل أعوج، فاستوصوا بالنساء

از ابوهریره رضی الله عنه روایت است می گوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: با زنان، بخوبی رفتار كنيد و سفارش مرا در مورد آنان، بپذيريد. چرا كه آنها از پهلو (دنده) آفريده شده اند. و همانا كج ترين بخش دنده، قسمت بالای آن است. اگر بخواهی، آنرا راست كنی، می شكند. و اگر رهايش كنی، همچنان كج، باقی می ماند. پس با زنان بخوبی رفتار كنيد و سفارش مرا در مورد آنان، مد نظر داشته باشيد.
صحيح البخاري 4 / 133 ح 3331 ؛ الناشر: دار طوق النجاة الطبعة: الأولى، 1422هـــ
صحیح مسلم 2 / 1091 ح 1468 ؛ الناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت

و در لفظی دیگر چنین آمده است:

عن أبي هريرة، أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: المرأة كالضلع، إن أقمتها كسرتها، وإن استمتعت بها استمتعت بها وفيها عوج

از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: زن مانند دنده ی کج است، اگر او را راست کنی، آن را می شکنی و اگر از وی بهره ببری ، بهره بردی، در حالی که کجی باقی است.
صحيح البخاري 7 / 26 ح 5184 ؛ الناشر: دار طوق النجاة الطبعة: الأولى، 1422هـــ
صحیح مسلم 2 / 1091 ح 1468 ؛ الناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت

و در لفظی دیگر این توصیف شکستن بیان شده است که منظور همان طلاق است.

وكسرها طلاقها

و شکستنش طلاق زن است .
صحیح مسلم 2 / 1091 ح 1468 ؛ الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت
صحيح ابن حبان 9 / 486 ح 4179؛ الناشر: مؤسسة الرسالة – بيروت الطبعة: الثانية، 1414 – 1993م

باتوجه به خود حدیث « المرأة كالضلع» این از باب تمثیل است نه این که خلقت ذاتی زن از پهلو (دنده) باشد هرچند حدیث اولی اشاره به این است که « المرأة خلقت من ضلع» لیکن با توجه به لفظ دیگر آن همان تمثیل و تشبیه (ضرب المثل) برداشت می شود ، راوی هر دو [لفظ] حدیث ابوهریره رضی الله عنه است ، البته حدیث با لفظ « المرأة كالضلع ... الخ » با اسناد صحیح از عائشه و ابوذر رضی الله عنهما نیز روایت شده است.

عن عائشة، قالت: قام رسول الله صلى الله عليه وسلم فحمد الله وأثنى عليه ثم قال: إن المرأة كالضلع، إن أقمتها كسرتها، وإن تركتها استمتعت بها وفيها عوج

از عائشه رضی الله عنها روایت است که فرمود: رسول الله صلی الله علیه و سلم بلند شدند و ثنا و ستایش خدای را بجا آوردند سپس فرمودند: همانا زن مانند دنده است اگر آن را راست کنی می شکند و اگر آن را رها کنی از آن بهره می بری در حالی که کج است.
مسند إسحاق بن راهويه 2 / 208 ح 713؛ الناشر: مكتبة الإيمان - المدينة المنورة الطبعة: الأولى، 1412 – 1991م
المعجم الأوسط للطبراني 1 / 293 ح 968 ؛ الناشر: دار الحرمين – القاهرة


أبي ذر، عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال: مثل المرأة كالضلع، إن أردت أن تقيمه كسرته، وإن استمتعت استمتعت به وفيه أود

ابوذر رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کرده است که آنحضرت فرمود: مثل زن شبیه دنده است ، اگر بخواهی آن را راست کند و اگر بهره ببری از آن بهره بردی و در آن کجی است.
مسند البزار 9 / 384 ح 3970 ؛ الناشر: مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة
مسند الشهاب القضاعي 2 / 286 ح 1375؛ الناشر: مؤسسة الرسالة – بيروت الطبعة: الثانية، 1407هــ

این احادیث از باب تمثیل است ( ضرب المثل) و هرگز دلالت بر خلقت زن از دنده نمی کند ، این احادیث شبیه این آیه قرآن است که « خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَل‏ » ، انبیاء / 37 ، انسان از شتاب (عجله) آفریده شده است. و این آیه «كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً » ، اسراء / 11 ، انسان همواره شتابزده است‏ . در واقع این آیات از عجله سخن فرموده و برای مبالغه است انگار که از عجله آفریده شده است. باتوجه به توضیحاتی که نقل شد ، منظور از دنده کج در حدیث و شکستن آن ، همانا طلاق است و اینکه مرد باید با زن بامدارا و حسن ِ رفتار عمل کند و سیاق حدیث اولی بر آن گواه است.

اما شبهه دومی ، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند : «من مصيبتي مضرتر از زنان براي مردان به جا نگذاشتم» ، این حدیث اشتباه ترجمه شده است ، متن عربی حدیث به قرار ذیل است؛

النبي صلى الله عليه وسلم قال: ما تركت بعدي فتنة أضر على الرجال من النساء

پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: پس از خودم فتنه ای زیانبار تر از زنان برای مردان باقی نگذاشتم.
صحيح البخاري 7 / 8 ح 5096؛الناشر: دار طوق النجاة الطبعة: الأولى، 1422هــ

در حدیث اشاره به «فتنة» شده است ، این لفظ در کلام عرب به معنی امتحان و آزمایش است .

معنى الفتنة الابتلاء والامتحان والاختبار

معنی فتنه : امتحان و آزمایش است.
لسان العرب - ابن منظور 13 / 317 ؛الناشر : دار صادر – بيروت

(الفتنة) الاختبار والامتحان

فتنه : آزمایش و امتحان است.
مختار الصحاح للرازي ص 234 ؛ الناشر: المكتبة العصرية - الدار النموذجية، بيروت – صيدا الطبعة: الخامسة، 1420هـ

هرسه کلمه ی ابتلا و امتحان و اختبار یک معنی دارند و در مجموع همان معنی فتنه است.

در قرآن لفظ فتنه و مشتقاتش در موارد متعددی با معانی مختلفی وارد شده است از جمله به معنی امتحان و آزمایش ، عذاب ، گناه ، حریق و غیره که البته اصل معنی فتنة همان آزمایش و امتحان است که در ذیل چند مورد از آن را از آیات قرآن کریم اینجا ذکر میکنم ؛

الله تعالی از قول دو ملائکه ی هاروت و ماروت که بر روی زمین آمدند تا مردم را آموزش سحر بدهند ،می فرماید:

بقره / 103 : وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ

و به هيچ كس چيزي نمي آموختند ، مگر اين كه پيشاپيش بدو مي گفتند : ما وسيله آزمايش هستيم.

اموال و فرزندان وسیله ی آزمایش هستند

انفال / 29 : وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ

(اي مؤمنان راستين ! ) بدانيد كه اموال و اولاد شما وسيله آزمايش هستند.

تغابن / 15 : إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ

قطعاً اموالتان و اولادتان ، وسيله آزمايش شمايند.

فتنه و آزمایش سنت الهی است

انبیاء / 35 : وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً

ما شما را با سود و زيان و بديها و خوبيها ( در زندگي دنيا ) كاملاً مي آزمائيم.

فرقان / 20 : وَما أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيراً

ما هيچ يك از پيغمبران را پيش از تو نفرستاده ايم مگر اين كه ( همه آنان از جنس بشر بوده اند و ) غذا مي خورده اند و در بازارها ( براي معامله و تهيّه نيازمنديهاي خود ) راه مي رفته اند . ما برخي از شما را وسيله امتحان برخي ديگر كرده ايم ( و اغنياء را با فقراء ، تندرستان را با بيماران ، پيغمبران را با كافران و مشركان ، و برعكس مي آزمائيم ) . آيا شكيبائي مي ورزيد ؟ ( تا از عهده امتحان الهي بدر آئيد و پاداش بزرگ او را دريافت نمائيد ؟ شكيبائي كنيد ، چرا كه شكيبائي ركن اصلي پيروزي است ) . خداي تو بينا است ( و همه چيز را مي بيند و همگان را در برابر اعمالشان پاداش مي دهد ) .

صفت «أضر» که در حدیث ذکر شده برای «فتنة» است نه زنان ولذا مضرترین فتنه برای مردان زنان هستند منظور ضرر در این امتحان است نه ضرر در ذات خلقت زن و این به صفات آنها بر می گردد. مانند این آیه «وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً » ، انبیاء / 35 ،ما شما را با سود و زيان و بديها و خوبيها ( در زندگي دنيا ) كاملاً مي آزمائيم. که در اینجا خداوند متعال در خوبی و بدی انسانها را آزمایش میکند و صفت « خیر » و «شر» را برای «فتنه» ذکر کرده است.


 
آخرین ویرایش:

اسما

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
113
پسندها
0
1_1252_21307405756.gif
 

هو الحق

Well-known member
تاریخ ثبت‌نام
30/6/13
نوشته‌ها
81
پسندها
0
محل سکونت
فی ارض الله
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته برادر عزیز

با عرض پوزش بابت تاخیری که در ارسال پاسخ رخ داد بنده یکبار نصف آن را نوشتم و سیستم خاموش شد و مجبور شدم از اول آن را بنویسم


اولاً علوم حدیث ، علمی است که نیاز به تخصص و تبحر و وجود ابزار تشخیص در صحت و سقم احادیث است که قطعاً دارای اصطلاحات خاص به خود می باشد. و لذا بررسی و نقد آن چه از لحاظ سند و چه از لحاظ متن مستلزم آگاهی به آن علم می باشد. علمای این فن مبانی و اصولی را برای پذیرش حدیث تعیین نمودند که همانطور که شما هم بدان تصریح فرمودید به اهلش واگذار می شود.

ثانیاً رد یا قبول حدیث اصولاً باید براساس همان مبانی و قواعد خاص و عامی باشد که در علوم حدیث تصریح شده است نه صرفاً از جانب خودمان بدون در نظرگرفتن آن قواعد . واین در تمام علوم جاری و ساری است ، در علم فیزیک یا شیمی یا سایر علوم اگر نظریه یا قواعدی از آن به بوته ی نقد و بررسی قرار میگرد باید با اصطلاحات خاص آن علم نقد انجام شود نه بدون درنظر گرفتن آن قواعد مربوطه رد یا اثبات نمود و این تخصص در امور دینی از باب اولی است .

ثالثاً پذیرش قول احسن از باب تبعیت است نه پذیرش کورکورانه و آیه نیز از تبعیت که ملزم به دلیل است سخن فرموده و اگر این مسأله را به علوم حدیث یا هر علمی دیگر معطوف کنیم مغایرتی نمی یابیم بلکه این علوم با دلائل به خود مدون شدند و تصحیح و تضعیف احادیث نیز همراه با دلیل است و با سعی و تلاش عالم که همان اجتهاد وی است مقبول می باشد، وقتی که از [صفت]علم سخن به میان می آید خودبه خود ذهن به وجود دلیل و براهین سوق داده می شود البته این در علوم استدلالی است که در چارچوب علم اکتسابی معنی پیدا میکند. الله اعلم بالصواب.

رابعاً سخن اخیر شما بنده نیز موافقم به این معنی که ممکن است حدیثی را فلان عالم تصحیح کرده باشد لیکن در امر تصحیح دچار خطاء و اشتباه شده باشد و این چیزی طبیعی می باشد و موارد زیادی رخ داده و ما ملزم به پیروی از آن عالم در آن مقطع و در آن امر خاص نیستیم البته بعد از کشف و تبین شدن اصل اشتباه و لذا اگر این امر بیان شده بود توسط دانشمندان دینی دیگر ما نیز می پذیریم و اگر خود به این علم مسلح شدیم و توانایی تشخیص آن را با ادله یافتیم ، میتوانیم از پذیرش سخن فلان عالم - مع الاحترام - استنکاف کنیم در غیر اینصورت صلاحیت نقد را نداریم و عدم وجود صلاحیت دلیل بر ضعف شخص نیست.


اول اینکه همیشه نیاز نیست که برای رد یک حدیث عالم بود و علم آن را دانست . چه بسا معلمی از شاگرد خود مطلبی یاد بگیرد و این بدیهیست

دوم اینکه نیاز نیست که انسان قوانین و چارچوب علم حدیث را یاد بگیرد تا بتواند آن را رد کند و ممکن هست خارج از آن چارچوب هم بتوان حدیثی را رد کرد چون این چارچوب وحی منزل از جانب خداوند متعال نیست که خللی در آن نباشد بلکه این چارچوب ساخت بشر هست و اگر مشکلی نداشت الان علما یک کلام بودن و هیچ اختلافی نبود هر چند جزئی

سوم اینکه به نظر نمیاد این قیاس صحیح باشد که علم فیزیک و شیمی را با حدیث مقایشه کرد در علوم اینچنینی ابتدا استدلال هست و سپس گفتن یک نظریه و پس از آن نظریه را در آزمایشگاه یا ... عملی به مرحله اجرا میگذارند که مشاهده و تجربه وجود دارد و یقینی هستند یعنی بعد از دیدن آن را به عنوان یک علم ثبت می کنند ولی حدیث را نمیتوان در آزمایشگاه برد و واکنشهای آن را دید و قابلیت تجربه شدن را ندارد پس فقط در حد استدلال باقی می ماند که این امکان خطا در آن وجود دارد

چهارم اینکه چه کسی گفته که ما باید حدیثی را اطاعت نکنیم که اشتباه بودن آن برای ما اثبات شده ؟ بلکه تا زمانی که صحیح بودن آن برای ما اثبات نشده نباید طبعیت کرد .یک حدیث زمانی که موافق بودن آن با قرآن برای ما اثبات نشده همیشه امکان این وجود دارد که ممکن است زمانی بیایید و خطا بودن آن اثبات شود. اینطور نیست ؟ که خود شما هم فرمودید که موارد زیادی رخ داده و ممکن هست باز رخ دهد خداوند متعال میفرماید
ولا تقف ما ليس لك به علم ان السمع والبصر والفواد كل اولئك كان عنه مسئولا//اسراء36


اولاً بنابر این حدیث بر تشبیه زن به شیطان از جهت صفت بوده و اوصاف متغییر هستند . اگر سخنان علماء را که در شرح این حدیث فرمودند دقت بفرمائید ، تصریح کردند که این تشبیه منظور مزین کردن فعل زن (در حرکات و سکنات) و اینکه مرد با توجه به میل و شهوتی که به ذات زن دارد این قوه ی شهوانی با این صفت ابرازی زن تقویت می شود ولذا پیامبر صلی الله علیه و سلم با راهکاری آموزشی تربوی به اصحابشان ، مسأله را تفهیم نموده است.

ثانیاً در حدیث اشاره نشده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم وسوسه شده است بلکه ترتیب مراحلی بیان شده است وپیشتر بیان شد که جنبه ی آموزشی داشته است ولذا آنحضرت این نکته را با یک قاعده ی عام زمانی بیان فرموده است؛ «فإذا أبصر أحدكم امرأة » ، لفظ «إذا» بر زمان دلالت دارد و اینکه در لفظ حدیث نیز انجام فعل را معطوف به رؤیت زنان کرده است.
اولاً ببینید در این حدیث نیامده که زن مانند شیطان است که برداشت شود ذات زن شیطانی است بلکه اینجا صفت، شیطانی تلقی شده است. این در برخی از احادیث نیز نسبت به مردان چنین تشابه در صفت آمده است و خاص زنان نیست.
اول اینکه کجا آمده که منظور حرکات و سکنات زن بوده ؟ در حالی که این چیزی که شما میفرمایید در حدیث نیامده مثلا میفرمود حرکات زن مانند شیطان هست

دوم اینکه اصلا نیاز نیست برای مطالب بنده دلیل بیاورید که تشبیه بوده و ... بنده بدون دلیل از شما قبول میکنم ولی پیامبری که برای عام مردم قصد آموزش داشتند و نه خاص آن بعید هست که اینچنین سخنی بگویید که فقط اشخاص خاص بتوانند آن را بفهمند و بقیه گمراه شوند و این از پیامبری که سخنان او فصیح و بلیغ است بدور هست
فرض کنید شخصی برود داخل خیابان و بگوید زن موقعی که می آید مانند شیطان هست و موقعی که میرود مانند شیطان هست بقیه چه چیزی برداشت می کنند ؟ مثلا برداشت میکنند منظور این است که باد ملایم وقتی به موهای زن میخورد و انها را به نرمی تکان میدهد باعث وسوسه شدن مرد میشود و نفس مرد خیلی ضیعیف است و ممکن هست تصوراتی به ذهنش خطور کند..... به همین دلیل ان را اینچنین بیان کرده . اصلا چنین برداشت دوری معقول است ؟
خیلی واضح هست که اگر کسی چنین حرفی بزند مردم چه برداشتی می کنند



ثانیاً
این نوع برداشتی که شما کردید اشتباه است چون در حدیث تصریح نشده در دل شخص وسوسه می افتد بلکه فرموده آنچه در دلش است رد شود. و این ممکن است اینگونه باشد که شخص با دیدن یک زن به دلش مسائل جنسی با زن خویش تداعی شود.
اول اینکه از طرفی میفرمایید شیطان حرکات و سکنات زن در نظر مرد مزین می کند(یعنی حرکات آن زنی که دیده) و از طرفی میفرمایید وسوسه نیست !بفرمایید فرق این دو چیست ؟ مزین کردن حرکت زن در نزد مرد یعنی لذت بردن از دیدن آن حرکت و این یعنی وسوسه ی شیطان

دوم اینکه اگر وسوسه نشده پس نیازی نیست که پیش زن خود برود و خیلی راحت از فکری که به ذهنش خطور کرده می گذشت و اگر قرار هست تصویر زن خود را تجسم کند این در مرحله بعدیست یعنی بعد از لذت بردن از حرکت زنی که دیده



ثالثاً
زنان با حرکات و سکنات و ادا و اطواری که از خودشان بروز میدهند خواه یا ناخواه سبب تحریک احساسات مردان می شوند و از خصائص مردان این است که با دیدن زنان چنین حالاتی برایشان پیش می آید. ودر لفظ دیگر از این حدیث که مبین حدیث اولی است ، چنین آمده است: «إذا أحدکم أعجبته المرأة» ...
اول اینکه این از خصایص مردان نیست و چون این اعمال ظاهرا خیلی رایج هست فکر میکنیم از خصایص مردان هست

دوم اینکه این برخلاف فرموده ی قبلی شماست که فرمودید تصوراتش زن خودش است بلکه در اینجا میفرمایید خود زنی که دیده به شگفتش آورده




رابعاً
این موردی که شما از وسوسه مثال زدید مربوط به وسوسه درونی افراد است (نفس) ، لیکن اگر مراد حدیث وسوسه باشد ، حدیث از تأثیر وسوسه درونی از وسوسه خارجی سخن می گوید و در قرآن از هردو نوع وسوسه سخن به میان آمده است ؛

ناس / 5 : الَّذي يُوَسْوِسُ في‏ صُدُورِ النَّاس‏

آن كس كه در سينه‏ هاى مردم وسوسه مى‏ كند.

ق / 16 : وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُه‏

و ما انسان را آفريده ‏ايم و مى ‏دانيم كه نفس او چه وسوسه ‏اى به او مى ‏كند.

و اصل وسوسه به صوت خفی تعبیر شده است ، خواه درونی باشد یا خارجی (شیطان یا مردم) .
در هر دو آیه وسوسه توسط نفس هست به نظر شما اگر نفس نباشد دیگر وسوسه ای بوجود می آید ؟ یعنی نفس شیء بیرونی را میبیند و شروع به وسوسه کردن میکند


علماء در بیان و شرح حدیث به تزین فعل زن نیز تصریح کردند که سبب تقویت شهوت مردان می شود ، شهوت دو نوع است یکی صادق و دیگری کاذب و در اسلام شهوت صادق حلال است یعنی همه ی شهوات نفس در اسلام حرام نیست بلکه شهواتی ممنوع است که بد و منحرف کننده است.

آل عمران / 14 : زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ...
بله همه را خدای متعال حرام نفرموده ولی منظورتان را دقیق متوجه نشدم از دید بنده شهوت صادق و کاذبی وجود ندارد شهوت یکی هست اما خداوند متعال برای آن حد قرار داده اگر منظورتان چیز دیگریست لطفا توضیح دهید چون تصور بنده از کلام شما این شد که صادق به مفهوم شهوت حقیقی و کاذب یعنی شهوت خیالی

اولاً در این آیه صفت طمع برای کسی که بیمار دل است ذکر شده است و سخن از قلب است نه نفس ، وهچنین در این آیه همسران پیامبر از زنان دیگر جدا نموده ولذا در اینجا به صفت نیکوی آنان اشاره می کند در صورتی که تقوای الهی پیشه کنند و مخاطب نیز خود زنان هستند پس در اینجا دستوری وارد می شود که مربوط به مخاطبان آیه (همسران پیامبر) می باشد. اما در حدیث مخاطبان مردان هستند و سخن از زنان شده است.
ایا زمانی که دل طمع میکند میتواند بدون دخالت نفس باشد ؟ اگر بله لطفا این بخش رو هم تشریح بفرمایید



ثانیاً
در این آیه طمع طمعکاران که در دلشان بیماری است ذاتی است و لذا خداوند متعال ،همسران پیامبر صلی الله علیه و سلم را از سخن گفتنی که سبب تحریک این صفت دیگران شود برحذر دانسته است و این صفت همان ناز سخن گفتن است که در آیه به «فلا تخضعن بالقول» ، تعبیر شده است.

ثالثاً عدم بیان صفتی در این آیه دلیل بر عدم وجود آن نیست،تا این که حدیث را رد کنیم، چون موضوعیت آیه و حدیث متفاوت است. مخاطبان در آیه خاص هستند لیکن در حدیث زنان عام و مردان هستند .
از این جهت این آیه را قرار داده ام که عرض کنم کسی که از زنی نامحرم از حرکات آن لذت ببرد بیمار دل است که در این آیه نفرموده حرکات همسران پیامبر و فقط به لحن صدای انها اشاره کرده


ثانیاً
هر گونه نظر به زنان نامحرم که حرام نیست که ما تعبیر بیمار دلی برای خود یا دیگران قائل باشیم ، در مواردی دیدن زن جایز است و حدیث هم از نظری سخن می گوید که شخص در آن اختیاری نداشته است و ، هیچ یک از علماء نیز این برداشت را از حدیث نکردند که باتوجه به این حدیث میتوان به زنان نگاه کرد . بلکه مسأله فقهی دیگری را از آن استنباط نمودند.در ضمن این حدیث خاص است و قاعده ی عامی داریم که از نگاه به زنان نهی فرموده است و در جمع این دو چنین می شود که نهی دلالت بر اختیار در نظر و حدیث مورد استناد ما نیز دلالت بر نظر اکراه دارد و سیاق حدیث نیز بر آن دلالت دارد.

بنده هم عرض نکردم که هر نوع نظر کردنی حرام هست بلکه عرض میکنم نظر کردن اگر به همراه لذت بردن باشد بیماری دل است که باید علاج شود و این را به زن یا حرکات زن نسبت ندهیم که مقصر نفس من نیست حرکات زن مثل شیطان هستند



اولاً
در حدیث صحیح متواتر که تقریباً 110 صحابی از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کردند که فرمودند:

من کذب علی متعمداً فلیتبوأ مقعده من النار

هرکس بر من عمداً دروغ نسبت دهد پس جایگاهش را در آتش آماده کند.

باتوجه به این حدیث نسبت دادن دروغ ولو بامضامین نیکو و خوب هم باشد - به طور عمد - شرعاً حرام است. پس فعل آن مؤمنی که فرض بر نقل مضامین خوب و نسبت دادن به پیامبر اقدام کند قطعاً چنین کسی مرتکب دروغ آشکاری شده و چه دروغی بالاتر از افترا و نسبت دادن آن به خدا و رسولش؟!
وجود چنین حدیثی دلیل بر این نیست که دیگر مومنی این کار را نکند شاید آن را نشنیده باشد و یا حتی اگر شنیده باشد خداوند متعال خیلی کارها را در قرآن مجید حرام کرده است ولی همچنان انسانها ی مومن گناه هایی مرتکب میشوند و گاهی وقتها استغفار میکنند و گاهی وقتها یادشان میرود و گاهی وقتها .... به هر حال امکان اینکه حدیثی به قصد اصلاح بهتر افراد از طریق شخص مومنی صادر شود و به پیامبر نسبت داده شود همچنان وجود دارد

موفق و سربلند باشید برادر امیدوارم بحث کردن باعث کدورت بین ما نشود

یا حق
 
آخرین ویرایش:

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته برادر عزیز

با عرض پوزش بابت تاخیری که در ارسال پاسخ رخ داد بنده یکبار نصف آن را نوشتم و سیستم خاموش شد و مجبور شدم از اول آن را بنویسم

وعلیکم السلام و رحمة الله

خواهش میکنم ،اختیار دارید ، پیش میاد اینگونه اتفاقات ...


اول اینکه همیشه نیاز نیست که برای رد یک حدیث عالم بود و علم آن را دانست . چه بسا معلمی از شاگرد خود مطلبی یاد بگیرد و این بدیهیست

اتفاقاً باید عالم بود ، برای نظر هر علمی باید صلاحیت علمی آن را داشت.. این مثال شما در خصوص عالم است نه علم ، حرف ما از علم است نه عالم ، یعنی سخن ما درحول علم حدیث و مصطلحات آن است و بنارا بر آگاهی از مصطلحات حدیث قراردادیم.

باز در صورت قبول مثال شما - هرچند در مثال مناقشه ای نیست - این معلم از شاگردش مطلبی یاد گرفته است آیا دلیل بر وجود علم نیست؟ یعنی شاگرد از نظر علمی بالا بوده است مگرنه صرفاً از روی هوا معلم از شاگردش چیزی یاد نمی گیرد اصلاً یادگرفتن در اینجا منظور یادگیری علمی است ... دالّ بر وجود علم می کند و ما نیز منظورمان علم است.
بنده نمی گویم که فلان عالم اشتباه نمی کند بلکه میگویم برای صحت و سقم یک حدیث نیاز به علم است پس اگر مثلاً یک حدیث را بنده قبول کردم و سیصد سال پیش یک عالم فلان حدیث را رد کرده مادامی که سخن بنده مستدل و مستند باشد که ناشی از علم است ، این عملکرد ایرادی نخواهد داشت و اشتباه آن عالم به اجتهادش برمیگردد و همیشه منهج علماء اینگونه بوده است.

دوم اینکه نیاز نیست که انسان قوانین و چارچوب علم حدیث را یاد بگیرد تا بتواند آن را رد کند و ممکن هست خارج از آن چارچوب هم بتوان حدیثی را رد کرد چون این چارچوب وحی منزل از جانب خداوند متعال نیست که خللی در آن نباشد بلکه این چارچوب ساخت بشر هست و اگر مشکلی نداشت الان علما یک کلام بودن و هیچ اختلافی نبود هر چند جزئی

برای نظر دادن در هرعلمی تخصص می خواهد ،بله این علم که وحی منزل نیست لیکن همه برای نظر دادن در آن علوم می بایست تخصص و صلاحیت داشته باشند. وقتی گفته می شود صلاحیت یعنی ابزار و روش آن در اختیار باشد. مگرنه هرج و مرج می شود و قوانین موضوعه دست همین بشر به سخره گرفته می شود. این اختلاف تنها در علم حدیث نیست بلکه در سایر علوم و بعضاً علوم تجربی نیست مشهود است.

سوم اینکه به نظر نمیاد این قیاس صحیح باشد که علم فیزیک و شیمی را با حدیث مقایشه کرد در علوم اینچنینی ابتدا استدلال هست و سپس گفتن یک نظریه و پس از آن نظریه را در آزمایشگاه یا ... عملی به مرحله اجرا میگذارند که مشاهده و تجربه وجود دارد و یقینی هستند یعنی بعد از دیدن آن را به عنوان یک علم ثبت می کنند ولی حدیث را نمیتوان در آزمایشگاه برد و واکنشهای آن را دید و قابلیت تجربه شدن را ندارد پس فقط در حد استدلال باقی می ماند که این امکان خطا در آن وجود دارد

بنده هدفم از مثال آوردن این علوم از جهت تخصصی بودن آن بود یعنی اینکه این علوم و سایر علوم اصطلاحات خاص به خود را دارند که باید شخص به آن اصطلاحات آگاه باشد. برای صحت و سقم حدیث ابزار خاص خودش را میطلبد که علمای این فن بادقتی که به خرج دادند این قوانین و ابزارها را معین و مشخص نمودند که در مجموعه ی علم حدیث یا مصطلحات حدیث معرفی شده است. بنده نیز عارض بودم که امکان خطاء وجود دارد لیکن این خطاء بعد از کنکاش و بررسی مشخص می شود ، یعنی باید با ان قواعد عام و خاصی که در علم مربوطه وجود دارد مطابقت داده شود.


چهارم اینکه چه کسی گفته که ما باید حدیثی را اطاعت نکنیم که اشتباه بودن آن برای ما اثبات شده ؟ بلکه تا زمانی که صحیح بودن آن برای ما اثبات نشده نباید طبعیت کرد .یک حدیث زمانی که موافق بودن آن با قرآن برای ما اثبات نشده همیشه امکان این وجود دارد که ممکن است زمانی بیایید و خطا بودن آن اثبات شود. اینطور نیست ؟ که خود شما هم فرمودید که موارد زیادی رخ داده و ممکن هست باز رخ دهد خداوند متعال میفرماید
ولا تقف ما ليس لك به علم ان السمع والبصر والفواد كل اولئك كان عنه مسئولا//اسراء36

نزد علمای اصولی احادیث دو نوع هستند ، احادیث متواتر و احادیث آحاد ، احادیث متواتر احادیث قطعی الثبوت و مفید علم هستند و احادیث آحاد ، احادیث ظنی الثبوت و مفید علم نیستند ، یعنی در پذیرش احادیث تواتر قطعیت وجود دارد ، دقیقاً قرآن کریم نیز از همین روش به ما رسیده یعنی تواتر که قطعی الثبوت هستند. اما سایر احادیث آحاد ظنی هستند البته به این معنی نیست که چون ظنی هستند هرطور که بخواهیم رد یا قبول کنیم بلکه این احادیث را با معیارها و قواعدی که وجود دارند نیز باید قبول یا رد کرد. اثبات خطاء بودن یک حدیث باید مستند باشد ، و زیادی این مورد نیز که بنده عارض بودم بعد از بررسی و مستندات بوده یعنی مثلاً احادیث زیادی که جعل و یا ضعیف هستند علماء با دلائل و مستنداتی که موجود بوده رد کردند. و از طرفی هم احادیثی قبول شده با مستندات بوده و البته در هردو حالات احتمال خطاء وجود دارد و کسی منکر آن نیست ، یک حدیث را فلان عالم رد کرده ، علمای دیگر با دلائل آن را پذیرفتند و یا بالعکس.

اول اینکه کجا آمده که منظور حرکات و سکنات زن بوده ؟ در حالی که این چیزی که شما میفرمایید در حدیث نیامده مثلا میفرمود حرکات زن مانند شیطان هست

بله در حدیث این مطلب نیامده ، بنده نیز به شرح آن منظورم بوده ، و هرگز نگفتم که حرکات زن مانند شیطان است بلکه عارض بودم صفت شیطانی و این مختص به زنان نیست بلکه برای مردان نیز بکار رفته است و حدیثی را قبلاً نقل کردم.

دوم اینکه اصلا نیاز نیست برای مطالب بنده دلیل بیاورید که تشبیه بوده و ... بنده بدون دلیل از شما قبول میکنم ولی پیامبری که برای عام مردم قصد آموزش داشتند و نه خاص آن بعید هست که اینچنین سخنی بگویید که فقط اشخاص خاص بتوانند آن را بفهمند و بقیه گمراه شوند و این از پیامبری که سخنان او فصیح و بلیغ است بدور هست

مسأله فهم اشخاص خاص نیست ، چون صرفاً اگر این مسأله را مدنظر داشته باشیم پس آن کسی که از ادبیات عرب چیزی نداند قطعاً نمی تواند از قرآن و احادیث چیزی بفهمد با وجود این قرآن و کلام پیامبر صلی الله علیه و سلم فصیح و بلیغ هستند. اصولاً برای فهم یک مسأله که در حیطه ی علوم گنجانده شده است باید ابزارش را داشت. در عصر صحابه چون با قضیه ملموس بودند خود به خود متوجه می شدند و اگر گاهی متوجه نمی شدند بلافاصله پیگیری میکردند و به عنوان سؤال مطرح و دنبال جواب می بودند. بعدها برای فهم دقیق لاجرم به یک سری ابزارها نیاز شد که به عنوان علوم اسلامی وضع شدند ، مثلاً علم صرف و نحو و حدیث و تفسیر و ناسخ و منسوخ و غیره ... اظهار نظر در هریک از این علوم نیاز به تخصص دارد ، باید تفاوتی میان متخصص و غیر متخصص در علوم وجود داشته باشد. مثلاً بنده در ابتدای ابتدای یادگیری علم حقوق هستم آیا نباید میان بنده ی حقیر با یک متخصص و دکرای علم حقوق تفاوت وجود داشته باشد؟ این تفاوت در فهم و یادگیری این علم است مگرنه صرفاً دانستن چند ماده ی قانونی که شخص به حافظه سپرده دلیل بر حقوق دان بودن فرد نیست.

فرض کنید شخصی برود داخل خیابان و بگوید زن موقعی که می آید مانند شیطان هست و موقعی که میرود مانند شیطان هست بقیه چه چیزی برداشت می کنند ؟ مثلا برداشت میکنند منظور این است که باد ملایم وقتی به موهای زن میخورد و انها را به نرمی تکان میدهد باعث وسوسه شدن مرد میشود و نفس مرد خیلی ضیعیف است و ممکن هست تصوراتی به ذهنش خطور کند..... به همین دلیل ان را اینچنین بیان کرده . اصلا چنین برداشت دوری معقول است ؟
خیلی واضح هست که اگر کسی چنین حرفی بزند مردم چه برداشتی می کنند

نکته ی قابل توجه در این است که برای شرح و فهم احادیث می بایست این دست احادیث را در کنار هم جمع بندی کرد و این یک قاعده است ، اما این مطلبی که شما فرمودید صرفاً یک عملکرد است که شخصیت عامل مجهول و اظهار نظر در مورد وی به تبع نامعلوم و لذا چنین مثالی دور از مطلب فی مابین است ، وقتی ما از احادیث سخن می گوئیم ذهن ما به علم حدیث خطور میکند ، اما آیا این شخصی که در خیابان یا هرکسی دیگر در هرجائی دیگر سخنی بگوید ما برای آن سخن و شخصیت آن افراد علمی برای فهم سخنانشان داریم؟! اتفاقاً این خود یکی از فضیلت های دین اسلام است که برای فهم فرمایشات حضرت الرسول صلی الله علیه و سلم یک علم ابداع شده است تا بهتر به این فرمایشات توجه شود اما آیا هر شخصی دیگری چنین است؟! بزارید با یک مثال حقوقی پاسخ بدهم.. در علم حقوق ، یک سری قوانین وجود دارد که معیار دیگر قوانین موضوعه هستند که اصطلاحاً گفته می شود سلسله مراتبی یعنی قانون اساسی بعد قانون عادی بعد سایر قوانین دیگر اعم از مصوبات و آیین نامه ها و غیره .. قانون اساسی مبنا و اصل قرار دارد و قانون عادی همان قوانین موضوعه در پارلمان است ، این قوانین عادی را اعضای پارلمان تصویب و تفسیر و شرح آن را شورای نگهبان در ایران در صلاحیت خویش دارد البته همین روش را در سایر کشورها نیز مقرر است لیکن اسامی متفاوت هستند. شورای نگهبان متخصصان این امر هستند و بر روی متون قوانین در امر تفسیر آن اجتهاد می کنند که اجتهادشان لازم الاتباع برای سایرین است. مقصود بنده این است که در علمی مانند علم حقوق برای قوانین و فهم آن نیاز به تفسیر و شرح آن است پس قطعاً برای فهم و درک بیشتر نصوص دینی نیز نیاز به شرح و تفسیر آن است که این برعهده ی متخصصان آن می باشد، فکر میکنید که بیبشتر ایراداتی که به متون اسلامی (قرآن و احادیث) از جانب دشمنان اسلام می شود علتش چیست؟ علت عمده ی آن عدم آگاهی از علوم اسلامی است ، یعنی اگر علوم اسلامی را میدانستند چنین ایراداتی که بعضاً در سایت ها و محافل ضد دینی مطرح می شود ، ابراز نمی شد البته نباید فراموش کرد که برخی از این ایرادات ناشی از تعصبات و عنادی که نسبت به دین دارند می باشد اما خب به جرئت می توان گفت که بیشترین علت عدم اگاهی از علوم اسلامی است.

اول اینکه از طرفی میفرمایید شیطان حرکات و سکنات زن در نظر مرد مزین می کند(یعنی حرکات آن زنی که دیده) و از طرفی میفرمایید وسوسه نیست !بفرمایید فرق این دو چیست ؟ مزین کردن حرکت زن در نزد مرد یعنی لذت بردن از دیدن آن حرکت و این یعنی وسوسه ی شیطان

دوم اینکه اگر وسوسه نشده پس نیازی نیست که پیش زن خود برود و خیلی راحت از فکری که به ذهنش خطور کرده می گذشت و اگر قرار هست تصویر زن خود را تجسم کند این در مرحله بعدیست یعنی بعد از لذت بردن از حرکت زنی که دیده

همه ی این موارد درصورت اکراه در نظر کردن به زن است در این حالت بر مرد تقصیری روا نیست ، زنانی که همه نوع آرایش و ادا و اطوار از خود بروز می دهند اگر مثلاً مردی نگاهش به وی افتاد در این حالت گناهی بر مرد نیست که ما بپذیریم وسوسه شیطان بر مرد غالب آمده است ، در ثانی در این حالت پیامبر صلی الله علیه و سلم یکی از راهکار ها را در این معرفی کردند که اگر کسی چنین حالتی برایش پیش آمد به نزد زنش برود... الخ. یعنی آن عمل بعد از نظر اکراه دستور پیامبر صلی الله علیه و سلم است نه تبعیت از وسوسه ولذا اگر باز بپذیریم که شخص وسوسه شده لیکن وسوسه دعوت به شر میکند نه اینکه به نزد همسرش برود و عمل خیری که حلال است انجام دهد.

اول اینکه این از خصایص مردان نیست و چون این اعمال ظاهرا خیلی رایج هست فکر میکنیم از خصایص مردان هست

اتفاقاً ظن غالب بر آن است که این از خصائص مردان است ، و از نظر فقه النفس یا همان روانشناسی مردان از درگاه چشم وارد لذائذ جنسی می شوند و زنان غالباً از درگاه لمس و امثال آن ، مقصود در اینجا حالات طبیعی است نه استثنائات. البته وقتی گفته می شود از خصائص منظور حرام یا حلال بودن یک فعل نیست ، مگرنه نگاه به نامحرم چه زن باشد چه مرد برای هردوی آنها جایز نیست جز در مواردی که شرع آن را جایز دانسته باشد.

دوم اینکه این برخلاف فرموده ی قبلی شماست که فرمودید تصوراتش زن خودش است بلکه در اینجا میفرمایید خود زنی که دیده به شگفتش آورده

منظور از« اعجبته » در حدیث شگفتی در دیدن است یعنی مرد با دیدن فلان زن احساس شگفتی نماید و به مجرد این شگفتی ،مرد دچار گناه نشده و در واقع در حدیث به صفات ابرازی تصریح شده است. و اینکه تصورات مرد از همسرش است این به دنبال آن شگفتی است که در اثنای نظر کردنپدید می آید ، حدیث دومی بیان کننده حدیث اولی است ، درحدیث اولی به نظر کردن تصریح شده و در حدیث دومی به احساس شگفتی شدن از زن .

در هر دو آیه وسوسه توسط نفس هست به نظر شما اگر نفس نباشد دیگر وسوسه ای بوجود می آید ؟ یعنی نفس شیء بیرونی را میبیند و شروع به وسوسه کردن میکند

با شما موافق نیستم در این امر ، چرا که وسوسه یا داخلی است یا بیرونی ، وسوسه در همه حال به وجود می آید نکته ی مهم در کنترل آن است ، تزکیه نفس اگر صورت گیرد نفس کنترل شود شیطان بر نفس مسلط نمی شود لیکن این به معنی توقف شیطان از وسوسه و القائات آن نمی شود. گاهی انسانها صفت شیطانی می گیرند البته ممکن است عمدی یا سهوی باشد ، مثلاً وقت نماز است و اذان گفتند شما می خواهید بروید مسجد و نماز بخوانید در همین حال یک نفر به شما زنگ میزند و شما جواب تلفن می دهید ، در اینجا شخصی که زنگ زده است صفت شیطانی مرتکب شده لیکن خود وی مطلع نیست و قطعاً وی مرتکب گناهی نشده است مادامی که مطلع نباشد که اکنون وقت نمازتان بوده ، اینگونه موارد زیاد است. حال اگر پاسخ تلفن را ندهید و به مسجد بروید و نماز را بخوانید در اینجا شما نفستان را کنترل کردید لیکن وسوسه بیرونی هنوز پابرجاست.

بله همه را خدای متعال حرام نفرموده ولی منظورتان را دقیق متوجه نشدم از دید بنده شهوت صادق و کاذبی وجود ندارد شهوت یکی هست اما خداوند متعال برای آن حد قرار داده اگر منظورتان چیز دیگریست لطفا توضیح دهید چون تصور بنده از کلام شما این شد که صادق به مفهوم شهوت حقیقی و کاذب یعنی شهوت خیالی

لفظ شهوت به معنی رغبت و میل به چیزی است ... و این به خودی خود اشکال ندارد ... مثلاً شخص می گوید : اشتهاء به فلان غذا و میوه ویا نوشیدنی دارم در اینجا یعنی میل و رغبت به آن مواردی که ذکر شد وجود دارد این به خودی خود ایرادی ندارد لیکن اگر آن موارد حرام باشد به تبع اشتهای آن نیز حرام است مثلاً اشتهاء به مشروبات الکلی یا میوه ی دزدی و امثال آن. علماء نیز شهوت را بر این اساس به دو قسم صادق و کاذب تقسیم کردند.

ایا زمانی که دل طمع میکند میتواند بدون دخالت نفس باشد ؟ اگر بله لطفا این بخش رو هم تشریح بفرمایید

حقیقتاً نمی دانم ، شرمنده .... مربوط به مسائل عرفانیه این بخش کم تابیش و از نظر تجربی شاید قابل توجیه نباشد اما تئوری ممکن است الله اعلم.

از این جهت این آیه را قرار داده ام که عرض کنم کسی که از زنی نامحرم از حرکات آن لذت ببرد بیمار دل است که در این آیه نفرموده حرکات همسران پیامبر و فقط به لحن صدای انها اشاره کرده
وقتی گفته می شود حرکات و سکنات یعنی افعال و اعمال ظاهری شخص (زن) ، و پر واضح است که لحن حرف زدن زنان گیرایی شدیدی دارد برای مردان ولذا در این آیه به آن تصریح شده است.در برخی از آیات برخی از صفات افعالی زنان نیز اشاره شده که بعضاً عمومیت دارد میان تمام زنان. و باز تأکید میکنم چون آیه مخاطبش زنان و خاص است به همین دلیل است که صفت بیمار دلی را ذکر کرده است ، و عارض بودم که عدم ذکر صفتی غیر آن صفت مذکور در این آیه دلیل بر عدم وجود آن ندارد.

بنده هم عرض نکردم که هر نوع نظر کردنی حرام هست بلکه عرض میکنم نظر کردن اگر به همراه لذت بردن باشد بیماری دل است که باید علاج شود و این را به زن یا حرکات زن نسبت ندهیم که مقصر نفس من نیست حرکات زن مثل شیطان هستند

ببینید حدیث به نوعی از کنترل این لذت سخن می گوید اما اینکه لذت بیماری دل است زمانی بیماری محسوب می شود که بر عادت باشد و مهمتر اینکه شخص به دنبال آن باشد لیکن در حدیث دقیقاً پیامبر صلی الله علیه و سلم راهکار را نشان میدهد. آنحضرت در یک قاعده ی کلی بیان فرموده است. اما اینکه به حرکات زن نسبت ندهیم ، باز محل ایراد است چون نتیجه ی عمل معطوف به زن است یعنی ابتداء و انتهای موضوع حدیث مربوط به زنان است آن هم در بیان یک صفت و راه علاج آن و این به خودی خود مذموم نیست مادامی که شخص در ابراز آن اقدامی نکند. نکته ی دیگر اینکه بنابر احادیث به همراه هر شخصی یک قرینی از شیطان وجود دارد ، اینجا در حدیث هم که تصریح به صورت شیطانی در آمدن و رفتن زن شده ممکن است همین قضیه باشد و اینکه اشاره به زن شده چون موضوعیت زن است مگرنه درجایی دیگر که موضوعیت مرد بوده به قرین شیطانی مردان اشاره شده است.

وجود چنین حدیثی دلیل بر این نیست که دیگر مومنی این کار را نکند شاید آن را نشنیده باشد و یا حتی اگر شنیده باشد خداوند متعال خیلی کارها را در قرآن مجید حرام کرده است ولی همچنان انسانها ی مومن گناه هایی مرتکب میشوند و گاهی وقتها استغفار میکنند و گاهی وقتها یادشان میرود و گاهی وقتها .... به هر حال امکان اینکه حدیثی به قصد اصلاح بهتر افراد از طریق شخص مومنی صادر شود و به پیامبر نسبت داده شود همچنان وجود دارد

موفق و سربلند باشید برادر امیدوارم بحث کردن باعث کدورت بین ما نشود

یا حق

ارتکاب گناه بله ممکن است لیکن هرشخص مسلمانی میداند که چیزی که خودش میگوید را به دیگری نسبت دهد این دروغ است حال چه دروغی بزرگتر از این که به خدا و رسولش نسبت داده شود. حدیث هم نفرموده چنین کسی کافر است بلکه اشاره به صفت جهنمی وی شده است .

انتساب سخنی به پیامبر صلی الله علیه و سلم اگر شخص عمداً و از روی آگاهی نسبت دهد قطعاً دروغ محسوب می شود و هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد.

علاوه بر آن هرحدیثی که صحیح قلمداد شود مستلزم وجود اسناد برای آن است ... پس باید دید در علم حدیث این اسناد چگونه بررسی می شوند.

موفق باشید ... نه برادر کدورتی نیست ، صرفاً ما در اینجا بحث و گفتگو میکنیم و اختلاف نظر وجود دارد. مهم این است که هردو طرف سعه ی صدر داشته باشیم و با ادبیات متعارف باهم حرف بزنیم، الحمدلله تا حالا مشکلی نبوده است. الله یعلم ما فی الصدور ...
 
آخرین ویرایش:
بالا