اسما
کاربر فعال و مفید
- تاریخ ثبتنام
- 1/1/70
- نوشتهها
- 113
- پسندها
- 0
"مدت هشت سال به مطالعه الهیات پرداخته و در عرض یک هفته به سوی اسلام هدایت یافتم. روزی که به دین اسلام مشرف شدم روز تولد دوباره ی من بود و مسلمانان نیاز به قدرت ایمان دارند". میان شک و یقین و خوبی و بدی، "مری واتسون" استاد آمریکایی الهیات در دانشگاه فیلیپین، پس از پشت سر گذاشتن همه آن ها، به لطف پروردگار و مبلغان اسلامی، مسلمان شد و نام خود را خدیجه گذاشت.او می گوید:....از خداوند به خاطر نعمت اسلام سپاسگزارم. نام من قبل از مسلمان شدن مری بود، از همسر فیلیپینیم دارای هفت فرزند دختر و پسر می باشم. من آمریکایی هستم و در اوهایو به دنیا آمده ام. در این سالها هم در فیلیپین و هم در آمریکا زندگی کرده ام. حالا پس از اسلام نام خدیجه را انتخاب نموده ام زیرا بانو خدیجه نیز مانند من بیوه و دارای فرزند بود و تا اینکه با پیامبر صلی الله علیه وسلم ازدواج نمود. بیشتر به این خاطر شیفته ی شخصیت این بانوی گرانقدر شدم که وقتی رسالت الهی بر دوش پیامبر صلی الله علیه وسلم نهاده شد ایشان بدون هیچ گونه تردید و دودلی به تشویق و حمایت پیامبر پرداخت.
من چندین مدرک دارم، دو مدرک دانشگاهی از آمریکا، لیسانس الهیات از دانشگاه فیلیپین و معلم الهیات در دو دانشگاه، من پیشوای روحانی و مبلغ مسیحی بودم، همچنین در رادیویی متعلق به مسیحیان به تبلیغ مسیحیت می پرداختم و بر علیه اسلام مقالاتی می نوشتم. خیلی نسبت به مسیحیت تعصب داشتم از خداوند خواستارم مرا عفو نماید.
یک بار داشتم در اردوی مبلغین مسیحی در فیلیپین سخنرانی می کردم، سپس سخنرانی فیلیپینی که از عربستان آمده بود را دیدم. راجع به او چیزهای عجیبی شنیدم و از او چند سؤال پرسیدم تا اینکه فهمیدم او در آنجا مسلمان شده است. پس از شنیدن چیزهایی درمورد اسلام از این دکتر فیلیپینی، سؤالاتی برایم پیش آمد. چرا او مسلمان شده است؟ چرا دین خود را تغییر داده است؟ حتماً چیزی در این دین وجود دارد و مسیحیت در این باره چه می گوید؟ به فکر دوست قدیمی فیلیپینیم افتادم که به دین اسلام مشرف شده بود. پیش او رفتم و شروع کردم به پرسیدن سؤالاتی راجع به اسلام.
اولین سؤالم درمورد رفتار با زنان در اسلام بود، زیرا مسیحیان معتقد هستند که زنان مسلمان و حقوقشان در سطح بسیار پایینی قرار دارد. البته که این طرز فکر درست نیست، همچنین فکر می کردم که اسلام به مردان اجازه داده تا همسرانشان را کتک بزنند و همیشه باید در خانه پنهان بمانند.
با گفته های دوستم خیلی تغییر عقیده دادم بنابراین این بار سؤالاتی درباره ی خداوند و پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسیدم. وقتی او به من پیشنهاد داد تا به مرکز اسلامی بروم کمی مردد شدم ولی تشویقم کرد و من هم به درگاه خداوند دعا کردم تا هدایتم دهد. هنگامی که به آنجا رفتم همه از معلومات من درمورد مسیحیت و دیدگاه نادرستم راجع به اسلام شگفت زده شدند. آنها عقاید مرا تصحیح نموده و کتاب هایی را به من دادند و شروع به خواندن آنها کردم. پس از مطالعه به این نتیجه رسیدم که من قبلاً کتاب هایی را می خواندم که نویسندگان آنها غیرمسلمان بودند که سرشار از عقاید نادرست و به دور از فهم راجع به اسلام و مسلمانان می باشند. بار دیگر درمورد حقانیت قرآن و آیاتی که در نماز خوانده می شوند، پرس وجو نمودم.
در پایان هفته فهمیدم که اسلام دین واقعی است که خدا را بدون شریک معرفی می نماید. او خدایی است که گناهان ما را می بخشد و ما را از عذاب دوزخ در امان می دارد. اما هنوز دین اسلام به خوبی در دلم جایگیر نشد زیرا شیطان مرتب مرا وسوسه می کرد و باعث شده بود که ترس و ناراحتی زیادی بر من غالب شود. از این رو مرکز اسلامی سخنرانی بیشتری را برای من ترتیب داد و من هم از خداوند طلب کمک نمودم. دو ماه بعد یک شب در حالیکه روی تخت خوابم دراز کشیده بودم، احساس عجیبی سراسر وجودم را فرا گرفت، بلند شدم و با خود گفتم؛ آه! خداوندا، به وحدانیت تو ایمان دارم و بلافاصله شهادتین را بر زبان جاری نمودم و اطمینان و آرامش خاصی تمام وجودم را فرا گرفت.
پس از مشرف شدن به دین اسلام، شغلم را به عنوان استاد دانشگاه ترک نموده و پس از چند ماه از من خواسته شد تا در مرکز اسلامی فیلیپین برای دانشجویان مسلمان سخنرانی کنم. مدت یک سال و نیم برای مرکز اسلامی کار کردم. طی این مدت طبق عادت مجله و جزوه هایی را با خودم به خانه می بردم. او همراه دوستش آنها را می خواند و سپس سر جای اولش می گذاشت. خداوند پسرم را که با من زندگی می کرد از مسیحیت به سوی اسلام هدایت داد. او به من گفت که دلش می خواهد مسلمان شود و از این بابت خیلی خوشحال شدم و وی را تشویق به این کار نمودم. سپس چند برادر از مرکز با وی صحبت کردند و شهادتین را اعلام نمود و نام عمر را برای خود برگزید. دعا می کنم که خداوند نعمت اسلام را نصیب دیگر فرزندانم نماید.
بعد از مطالعه ی اسلام فهمیدم که چرا اسلام از بین تمام ادیان بیشتر مورد تعدی و حمله قرار گرفته است، زیرا گسترده ترین دین در دنیا می باشد و مسلمانان نیز قوی ترین مردم هستند. آن ها دینشان را تغییر نمی دهند و هیچ گزینه ی دیگری را نمی پذیرند. اسلام دین واقعی است و هیچ کدام از ادیان آنچه را که اسلام به پیروان خود عطا می کند، نمی دهند.
من چندین مدرک دارم، دو مدرک دانشگاهی از آمریکا، لیسانس الهیات از دانشگاه فیلیپین و معلم الهیات در دو دانشگاه، من پیشوای روحانی و مبلغ مسیحی بودم، همچنین در رادیویی متعلق به مسیحیان به تبلیغ مسیحیت می پرداختم و بر علیه اسلام مقالاتی می نوشتم. خیلی نسبت به مسیحیت تعصب داشتم از خداوند خواستارم مرا عفو نماید.
یک بار داشتم در اردوی مبلغین مسیحی در فیلیپین سخنرانی می کردم، سپس سخنرانی فیلیپینی که از عربستان آمده بود را دیدم. راجع به او چیزهای عجیبی شنیدم و از او چند سؤال پرسیدم تا اینکه فهمیدم او در آنجا مسلمان شده است. پس از شنیدن چیزهایی درمورد اسلام از این دکتر فیلیپینی، سؤالاتی برایم پیش آمد. چرا او مسلمان شده است؟ چرا دین خود را تغییر داده است؟ حتماً چیزی در این دین وجود دارد و مسیحیت در این باره چه می گوید؟ به فکر دوست قدیمی فیلیپینیم افتادم که به دین اسلام مشرف شده بود. پیش او رفتم و شروع کردم به پرسیدن سؤالاتی راجع به اسلام.
اولین سؤالم درمورد رفتار با زنان در اسلام بود، زیرا مسیحیان معتقد هستند که زنان مسلمان و حقوقشان در سطح بسیار پایینی قرار دارد. البته که این طرز فکر درست نیست، همچنین فکر می کردم که اسلام به مردان اجازه داده تا همسرانشان را کتک بزنند و همیشه باید در خانه پنهان بمانند.
با گفته های دوستم خیلی تغییر عقیده دادم بنابراین این بار سؤالاتی درباره ی خداوند و پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسیدم. وقتی او به من پیشنهاد داد تا به مرکز اسلامی بروم کمی مردد شدم ولی تشویقم کرد و من هم به درگاه خداوند دعا کردم تا هدایتم دهد. هنگامی که به آنجا رفتم همه از معلومات من درمورد مسیحیت و دیدگاه نادرستم راجع به اسلام شگفت زده شدند. آنها عقاید مرا تصحیح نموده و کتاب هایی را به من دادند و شروع به خواندن آنها کردم. پس از مطالعه به این نتیجه رسیدم که من قبلاً کتاب هایی را می خواندم که نویسندگان آنها غیرمسلمان بودند که سرشار از عقاید نادرست و به دور از فهم راجع به اسلام و مسلمانان می باشند. بار دیگر درمورد حقانیت قرآن و آیاتی که در نماز خوانده می شوند، پرس وجو نمودم.
در پایان هفته فهمیدم که اسلام دین واقعی است که خدا را بدون شریک معرفی می نماید. او خدایی است که گناهان ما را می بخشد و ما را از عذاب دوزخ در امان می دارد. اما هنوز دین اسلام به خوبی در دلم جایگیر نشد زیرا شیطان مرتب مرا وسوسه می کرد و باعث شده بود که ترس و ناراحتی زیادی بر من غالب شود. از این رو مرکز اسلامی سخنرانی بیشتری را برای من ترتیب داد و من هم از خداوند طلب کمک نمودم. دو ماه بعد یک شب در حالیکه روی تخت خوابم دراز کشیده بودم، احساس عجیبی سراسر وجودم را فرا گرفت، بلند شدم و با خود گفتم؛ آه! خداوندا، به وحدانیت تو ایمان دارم و بلافاصله شهادتین را بر زبان جاری نمودم و اطمینان و آرامش خاصی تمام وجودم را فرا گرفت.
پس از مشرف شدن به دین اسلام، شغلم را به عنوان استاد دانشگاه ترک نموده و پس از چند ماه از من خواسته شد تا در مرکز اسلامی فیلیپین برای دانشجویان مسلمان سخنرانی کنم. مدت یک سال و نیم برای مرکز اسلامی کار کردم. طی این مدت طبق عادت مجله و جزوه هایی را با خودم به خانه می بردم. او همراه دوستش آنها را می خواند و سپس سر جای اولش می گذاشت. خداوند پسرم را که با من زندگی می کرد از مسیحیت به سوی اسلام هدایت داد. او به من گفت که دلش می خواهد مسلمان شود و از این بابت خیلی خوشحال شدم و وی را تشویق به این کار نمودم. سپس چند برادر از مرکز با وی صحبت کردند و شهادتین را اعلام نمود و نام عمر را برای خود برگزید. دعا می کنم که خداوند نعمت اسلام را نصیب دیگر فرزندانم نماید.
بعد از مطالعه ی اسلام فهمیدم که چرا اسلام از بین تمام ادیان بیشتر مورد تعدی و حمله قرار گرفته است، زیرا گسترده ترین دین در دنیا می باشد و مسلمانان نیز قوی ترین مردم هستند. آن ها دینشان را تغییر نمی دهند و هیچ گزینه ی دیگری را نمی پذیرند. اسلام دین واقعی است و هیچ کدام از ادیان آنچه را که اسلام به پیروان خود عطا می کند، نمی دهند.