برگزاری مراسم جشن مولودی

amo

Well-known member
تاریخ ثبت‌نام
22/1/14
نوشته‌ها
84
پسندها
0
سلام علیکم

کتاب صلاه التراویح از علامه آلبانی جواب سوال شما دوست عزیز رو داده.به گفته امام احمد در نماز تراویح هیچ وقت بر عدد خاصی تکیه نشده.چنانچه صحابه آن را 22 رکعت هم خوانده اند و طبق حدیث پیامبر که از سنت خلفای بعد از من پیروی کنید یا طبق حدیثی که به زنی میفرماید اگر من را نیافتی برو پیش ابوبکر و چنانچه ابوبکر را هم نیافتی برو پیش عمر رای حضرت عمر در مورد زیاد کردن تعداد رکعات نماز صحیح می باشد و این سخن پیامبر است که اجتهاد عمر را قبول داشته است.از طرفی تراویح اگر کوتاه خوانده شود بر رکعاتش اضافه میگردد مثل نماز خواندن ابن ابی کعب که به جماعت نماز تراویح رو ادا می کرد و امام می بود.اما اگر طولانی خوانده شود مثل حدیث ثبت شده در صحیح بخاری تعداد رکعات کم می شود.بنابراین این دلیل بر بدعت بودن مولودی نمیشه و اینکه مولودی رو بدعت ندونیم

اصلا من از سوال خودم صرف نظر کردم اینکه میگم کدوم یک افضل تر هستن.معلومه که سنت رسول الله افضلتر بر امر است.فان تنازعتم فی شی فرودوه الی الله و رسوله.تمام شد رفت.که شما جواب ندادین.که مهم نیست جواب بدین یا نه چون این موضوع برای همه قابل درک هست که کدوم بر حق تر باشند.باز سنت رسول الله برنده میدان است

اما در مورد بدعت بودن مولودی.ههههههههه.شرک از چی بوجود اومد؟؟؟از شش مجسمه که دوره های بعدی بزرگش کردن و دوره های بعدی بتش کردن و کردنش خدا.به گفته رسول الله سنت من کافی هست.

بدعت اگر هم به قول شما حسنه داشته باشه چند مشکل رو بوجود میاره

1.باعث بزرگ شدن موضوعات جزئی میشه (باعث افراط و تفریط میشه)

2.چندگانگی بوجود میاره و اون انسجام و نظم اجتماعی قبلی رو از بین میبره

3.مخالف قرآن و حدیث است

4.قرآن و حدیث با بدعت مبارزه کرده

حالا من همین چهارتا یادمه اما یکی از دوستان تا ده تا رو توی یه جلسه برای ما توضیح دادن.از خود شما میپرسم.در قضیه مولودی کدوم یک از این چهارتایی که گفتم بوجود نیومد؟؟آیا باعث یه سری حرفهای شرک آلود نشده؟؟آیا ناسجام بین مسلمانان رو از بین نبرده؟؟(طوری که ما چند روزه سر این بحث با هم جدل میکنیم.البته جدل که نه).آیا خود بدعت مخالف قرآن و سنت نیست؟؟؟و آیا احادیث و آیاتی در مورد بدعت نازل نشده؟؟؟

با وجود این باز هم از مولودی دفاع کنیم؟؟؟آیا می ارزه؟؟؟
 

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1
سلام علیکم

کتاب صلاه التراویح از علامه آلبانی جواب سوال شما دوست عزیز رو داده.به گفته امام احمد در نماز تراویح هیچ وقت بر عدد خاصی تکیه نشده.چنانچه صحابه آن را 22 رکعت هم خوانده اند و طبق حدیث پیامبر که از سنت خلفای بعد از من پیروی کنید یا طبق حدیثی که به زنی میفرماید اگر من را نیافتی برو پیش ابوبکر و چنانچه ابوبکر را هم نیافتی برو پیش عمر رای حضرت عمر در مورد زیاد کردن تعداد رکعات نماز صحیح می باشد و این سخن پیامبر است که اجتهاد عمر را قبول داشته است.از طرفی تراویح اگر کوتاه خوانده شود بر رکعاتش اضافه میگردد مثل نماز خواندن ابن ابی کعب که به جماعت نماز تراویح رو ادا می کرد و امام می بود.اما اگر طولانی خوانده شود مثل حدیث ثبت شده در صحیح بخاری تعداد رکعات کم می شود.بنابراین این دلیل بر بدعت بودن مولودی نمیشه و اینکه مولودی رو بدعت ندونیم

اصلا من از سوال خودم صرف نظر کردم اینکه میگم کدوم یک افضل تر هستن.معلومه که سنت رسول الله افضلتر بر امر است.فان تنازعتم فی شی فرودوه الی الله و رسوله.تمام شد رفت.که شما جواب ندادین.که مهم نیست جواب بدین یا نه چون این موضوع برای همه قابل درک هست که کدوم بر حق تر باشند.باز سنت رسول الله برنده میدان است

اما در مورد بدعت بودن مولودی.ههههههههه.شرک از چی بوجود اومد؟؟؟از شش مجسمه که دوره های بعدی بزرگش کردن و دوره های بعدی بتش کردن و کردنش خدا.به گفته رسول الله سنت من کافی هست.

بدعت اگر هم به قول شما حسنه داشته باشه چند مشکل رو بوجود میاره

1.باعث بزرگ شدن موضوعات جزئی میشه (باعث افراط و تفریط میشه)

2.چندگانگی بوجود میاره و اون انسجام و نظم اجتماعی قبلی رو از بین میبره

3.مخالف قرآن و حدیث است

4.قرآن و حدیث با بدعت مبارزه کرده

حالا من همین چهارتا یادمه اما یکی از دوستان تا ده تا رو توی یه جلسه برای ما توضیح دادن.از خود شما میپرسم.در قضیه مولودی کدوم یک از این چهارتایی که گفتم بوجود نیومد؟؟آیا باعث یه سری حرفهای شرک آلود نشده؟؟آیا ناسجام بین مسلمانان رو از بین نبرده؟؟(طوری که ما چند روزه سر این بحث با هم جدل میکنیم.البته جدل که نه).آیا خود بدعت مخالف قرآن و سنت نیست؟؟؟و آیا احادیث و آیاتی در مورد بدعت نازل نشده؟؟؟

با وجود این باز هم از مولودی دفاع کنیم؟؟؟آیا می ارزه؟؟؟

وعلیکم السلام و رحمة الله

اولاً شیخ آلبانی رحمه الله در کتاب صلاة التراویح اون چیزی که شما آوردین رو رد میکنه یعنی ایشون قائل به اینه که نماز تراویح تعداد رکعاتش 8 همراه با 3 رکعت وتر و جمعاً 11 رکعت هستش و به همون حدیثی که شما استناد کردین استشهاد کرده است.

وأنه صلى الله عليه وسلم صلاها إحدى عشرة ركعة وأن الحديث الذي يقول أنه صلاها عشرين ضعيف جدا

و آنحضرت صلی الله علیه و سلم نماز تراویح را 11 رکعت خوانده و حدیثی که می گوید 20رکعت خوانده بسیار ضعیف است.

صلاة التراويح ص 122؛الناشر : مكتبة المعارف للنشر والتوزيع - الرياض الطبعة : الأولى - 1421هــ

البته این سخن شیخ آلبانی با کمال احترام لکن محل ایراد هستش که مجالی برای تحقیق و بیان ایراد و تصحیح آن نیست لذا از آن میگذرم . نکته ی قابل توجه اینه که ایشون به کل زیاده بر 11 رکعت رو قبول ندارن چه برسه به اینکه گفته بشه حدی برایش معین نشده است. که شما از قول امام احمد بن حنبل رحمه الله نقل کردین که برای نماز تراویح حدی مشخص نشده که این با سخن شما در استناد به حدیث 11 رکعتی که اشاره به اونه تضاد داره .

ثانیاً شما فرموده بودین که بین شبهات به پیامبر و عدم شباهت کدومشو قبول دارین و درادامه به اینکه کدوم دسته حق هستن اشاره کردین بنده در تبعیت از سنت باشما موافقم لکن همانطور که عرض کرده بودم قبلاً ،تبعیت از سنت با موضوع ما تفاوت داره اون مقوله ای دیگریه ... بحث سره اینه که چیزی رو که انحضرت ترک کردن دلیل برمنع هستش یا نه؟! که جواب نه است و ادله برای آن موجوده حالا شما اینو به تبعیت برداشت میکنین این حال شماست به ما ربطی نداره.

ثالثاً همون کتابی که اشاره کردین در همو این سخن شما که میشه به قول امام عمر استناد کرد در خصوص دستور به 23 رکعت خوندن ، چنین اومده :

أن عدم أخذنا بالزيادة مثل عدم أخذ قضاة المحاكم الشرعية برأي عمر في إيقاع الطلاق الثلاث ثلاثا ولا فرق بل أخذنا أولى من أخذهم حتى في نظر المقلدين

این که عدم گرفتن ما به زیادت [در تعداد رکعات نماز تراویح] مثل عدم گرفتن قاضیان محاکم شرعی به رأی و نظر عمر رضی الله عنه در وقوع طلاق سه گانه (سه به سه) است و تفاوتی وجود ندارد بلکه گرفتن ما [11 رکعت] سزاوارتر از [23 رکعت ]گرفتن آنان است حتی به دیدگاه مقلدان.

صلاة التراويح ص 122؛الناشر : مكتبة المعارف للنشر والتوزيع - الرياض الطبعة : الأولى - 1421هــ

همانطور که میبینین شیخ البانی در صورت صحت روایتی که از سیدنا عمر وارد شده که 23 رکعت نماز تراویح خوندن می گوید که باز میشه رد کرد و توجهی نکرد چون حدیث صحیح 11 رکعت رو ثابت میکنه و میشه قول و دیدگاه امام عمر رو نپذیرفت. فتأمل.

رابعاً به ایه ی مبارکه ی قرآن استناد کردین در تبعیت به سنت ، سمعنا و اطعنا لکن یه نکته :در خصوص مولودی شما از سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم نص صریحی که دلالت بر منع و عدم انجام اون بکنه رو برایمان لطفاً ذکر کنین.(البته اگه وجود داره چنین نصی)

خامساً به بدعت اشاره کردین که ایا مخالف قرآن و سنت نیست ؟ در پاسخ در پست های قبلی دیدگاه علما رو در تعریف بدعت بیان کردیم به اون پست ها مراجعه کنین و خلاصه اش این بود اگه مطابقت با اصول شریعت کرد بدعت مقبوله اگه مطابقت نکنه مردود هستش و در اینجا اگه مطابقت کنه بدعت معنی لغویش محسوب میشه . بدعت هم به قول بنده نه بلکه به قول علما بنده تقسیم بندی بدعت رو از قول امام شافعی ناصرالسنة رحمه الله نقل کردم و همچنین از قول دیگران.

سادساً حرف های شرکآلود خاص یه جا و یه موسم نیست بلکه در همه حال ممکنه سخن شرک لود در قالب های مختلف گفته بشه دلیل بر این نیست که مولودی رو کلاً زیر سؤال ببریم چون عده ای یه سری منکرات انجام میدن.

سابعاً انسجام مسلمونها رو شما تو این همه مورد که علما سرش اختلاف دارن رو از مولودی دیدین ؟!! عجیبه والله ... .

بنده دیگه پاسخ نمیدم حقیقتاً اینقدر نوشتم دیگه توان نوشتن ندارم ، یه کم هم ناخوش احوال هم هستم مضاعف بر خستگیم شده . تکرار مکررات هستش اگه مطلب جدیدی هستش بنده در خدمتم چه در این تایپیک چه در تایپیکی دیگه البته به گمان دیگه باید این تایپیک رو ببندیم بیش از حد ادامه داشته است. شما هم اگه نظری پایانی دارین بگین تا در آخر ببندم تایپیک رو.

با تشکر...
 

amo

Well-known member
تاریخ ثبت‌نام
22/1/14
نوشته‌ها
84
پسندها
0
سلام علیکم

اخی نظر آلبانی نظر سلف هست.ایشون رای حضرت عمر رو به طور کامل رد نکرده اند فقط بر 11 رکعتی بودن نماز تراویح تاکید کرده اند.منظور من از اینکه جواب شما رو داده این بود که شما گفتین چرا تراویح رو بعضی جاها 22 رکعت و بعضی جاها 13 رکعت میخونن.منم گفتم دلیل 22 رکعت بودن و 13 رکعت بودن در این کتاب اومده.13 رکعت بودن که دو رکعتش مال بعد از اذان صبح هست.همون طور که در حدیث از همون کتاب نوشته شده و من نمی خوام زیاد بحث کنم چون خودتون میدونی.22 رکعت بودن هم مربوط به زمان حضرت عمر و عثمان و علی هستش که علامه آلبانی بطور کامل ردش نمی کنه اما میگه که قبول نداره

با دوستم عبدالرحمن به توافق رسیدیم که فقط یه نفر جواب بده.ایشون جواب میده و من با اجازه از بحث بیرون میرم

والسلام
 

mahan-geo

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
810
پسندها
1
جزاکم الله خیرا
برادرم باور کنید هیچ دلیلی تکرار نشده و این که شما می گویید این امر در دین ایجاد نشده تعجب میکنم در حالی که خود علمایی اون رو جایز دونستن اون رو بدعت دنیایی ننامیدن بلکه بدعت حسنه در دین نامیدن و چطوری میشه که این امر چیز نوپیدایی در دین نباشه در حالی که فردی که مولودی میگیره به امید صواب اون این کار رو انجام میده و تعریف عبادت این است اسم جامع لکل سم جامع لكل ما يحبه الله ويرضاه من الأقوال والأعمال الباطنة والظاهرة یعنی عبادت اسم جامعیست از همه آنچه که الله تعالی دوست دارد و می پسندد از اقوال و کردادر و ظاهر و باطن

اما در مورد این که سوال من از دلیل شرعی این امر کردم بخاطر تعریفی بود که خود برادر صدیق از بدعت حسنه نزد علما آوردن که بدعت حسنه باید دلیلی از امر شارع داشته باشد وگرنه بدعت حسنه نیست و سئیه می شود

اینکه من میگویم جز دین نیست یعنی اینکه اگر این را انجام بدهی یا ندهی تاثیری نداره و اینکه پیامبر امر به تشکیل مولودی نداده اند
اما ثواب بردن را قبلا هم برادر صدیق خوب توضیح دادند یعنی امر مولودی به نفسه ثوابی ندارد و اعمال خیری که در طی اون انجام میشه ثواب دارد مثلا کمک به فقرا و نیازمندان و ............
 

ئه ستیره

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
925
پسندها
2
محل سکونت
زیر آسمان خدا
سلام برادر ماهان، بنده فکر میکنم منظور شما اینه که مولودی خودش عبادت نیست اما میتواند انگیزه ای برای عبادت باشد مثل مقدمه کتاب که موضوع کتاب نیست اما ذهن رو برای خوندن کتاب تشویق میکنه ؟
 

mahan-geo

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
810
پسندها
1
سلام برادر ماهان، بنده فکر میکنم منظور شما اینه که مولودی خودش عبادت نیست اما میتواند انگیزه ای برای عبادت باشد مثل مقدمه کتاب که موضوع کتاب نیست اما ذهن رو برای خوندن کتاب تشویق میکنه ؟

و علیکم سلام و رحمت الله
مثلا جشن گل ریزان که به زندانی هایی که سابقه بدی ندارند و فقط بده کاری مالی دارند یا کلاه سرشون رفته خونه و زندگیشون نابود شده یک جشنی هست به نام گل ربزان که خیرین میان و به اون زندانی ها کمک مالی میکنن. حالا منظور منم این هست که سالروز تولد پیامبر بهانه ای باشه برای کمک به فقرا و یا سایر امور خیریه و....... یعنی مولودی یک ضمینه یا همایشی باشه که بشه به این امور خیر پرداخت . صرف مولودی گرفتن و کف زدن و...... از نظر من ثواب محسوب نمیشه چون جز عبادات نیست
 

عبدالرحمن

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
12/12/13
نوشته‌ها
235
پسندها
0
سلام علیکم و رحمه الله
چون متاسفانه این چند روز وقت کمی دارم و بهتره جواب ها هم به تاخیر نیفته مجبورم فقط مطالب مرتبط با اصل موضوع رو جواب بدم



اما در مورد این که مولودی اصلی در شریعت داره یا نه... اگه مراد اصل مولودی هستش یه بحثه اما اگه محتوای مولودی هستش این بحثی دیگه .. در این خصوص امام سیوطی رحمه الله در "الحاوی للفتاوی" ج 1 ، می گوید:

عندي أن أصل عمل المولد الذي هو اجتماع الناس وقراءة ما تيسر من القرآن ورواية الأخبار الواردة في مبدأ أمر النبي صلى الله عليه وسلم وما وقع في مولده من الآيات ثم يمد لهم سماط يأكلونه وينصرفون من غير زيادة على ذلك هو من البدع الحسنة التي يثاب عليها صاحبها لما فيه من تعظيم قدر النبي صلى الله عليه وسلم وإظهار الفرح والاستبشار بمولده الشريف

نزد من (سیوطی) این که اصل مولودی گرفتن آن جمع شدن مردم و قرائت به اندازه ای از قرآن و نقل اخبار وارده در شروع امر پیامبر صلی الله علیه و سلم و آنچه در مورد تولدش از نشانه ها واقع شده ، بعد از آن سفره ای برای مردم پهن کنند و به اندازه لازم بخورند. و آن بدعت حسنه ای است که صاحب آن پاداش میگیرد در آنچه تعظیم و قدردانی پیامبر صلی الله علیه و سلم است و اظهار شادی و سرور به مولد شریف آنحضرت می باشد.

باز حافظ سیوطی می گوید:

وقد استخرج له إمام الحفاظ أبو الفضل بن حجر أصلا من السنة واستخرجت له أنا أصلا ثانيا

امام حافظ ابو فضل بن حجر [صاحب فتح الباری] برای مولودی اصلی از سنت استخراج کرده و من(سیوطی) نیز برای آن اصل دومی را اسخراج کردم.

در خصوص این دو اصل که حافظ سیوطی اشاره کرده است برادر مسلم مطلبی را از سایت تابش آورده است که شما رو به آن ارجاع میدهم و نیازی نمی بینم اصل سخن امام سیوطی رو نقل و ترجمه کنم.

اولا مقصود من خود مراسم مولودی هست نه محتوای آن چون ممکنه محتواها متفاوت باشه و یه مولودی پر از شرک و خرافه باشه و یه مولودی دیگه شامل قرآن خوندن و انفاق و... که از اعمال خیر هستند و بدعت هم نیستن اما این که آنها رو به یه روز یا ماه خاص اختصاص بدیم و آن را رسم جدیدی بکنیم آیا اصلی در شریعت دارد یا خیر؟

نقل قولی که امام سیوطی آوردید در مورد محتوای مولودی بود و دلیلی از امر شارع برای اصل مولودی نیاورده
اما در مورد نقل قول دومی که از امام سیوطی کردید ان شاء الله در پست بعدی با آوردن دلایلشان توضیحاتم رو خواهم نوشت
 

عبدالرحمن

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
12/12/13
نوشته‌ها
235
پسندها
0
قبل از اینکه دلایل رو بررسی کنیم چند تا سوال
آیا صحابه رسول الله از این نصوص خبر نداشتن؟ صحابه ای که ابن عباس و ابن مسعود و ... در آنها بودن ابن عباسی که رسول الله در دعا کردن برایش می فرماید اللهم فقه فی الدین و ابن مسعودی که همتای او در تفسیر قرآن وجود ندارد آیا از این دلیل ها خبر نداشتن؟ اگر خبر داشتن پس چرا این خیر کثیر رو از دست دادن؟ بازم آیا ائمه اربعه اهل سنت که دیگر همچو انها نمی آید از این احادیث بی خبر بودن؟ قطعا نه پس چرا اونها همچین نتیجه گیری نمیکنن ؟



اصل اولی که اشاره فرمودین این هست:

ابن حجر در ادامه، اصلی را برای مولود اثبات می کند ومی گوید:” بر من آشکار گشت تا بر اساس حدیثی در صحیحین مولود را براصل ثابتی تخریج کنم، وآن حدیث چنین است: (قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِینَةَ، فَوَجَدَ الْیَهُودَ یَصُومُونَ یَوْمَ عَاشُورَاءَ، فَسُئِلُوا عَنْ ذَلِکَ؟ فَقَالُوا: هَذَا الْیَوْمُ الَّذِی أَظْهَرَ اللَّهُ فِیهِ مُوسَى وَبَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى فِرْعَوْنَ، فَنَحْنُ نَصُومُهُ تَعْظِیمًا لَهُ) یعنی: رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وارد مدینه شدند، ومشاهده کردند که یهود در روز عاشوراء روزه می گیرند. در این باره از آنها سؤال شد، گفتند: این روزی است که خداوند موسی وبنی اسرائیل را بر فرعون پیروز گرداند، لذا ما بخاطر بزرگداشت آنروز، روزه می گیریم”.
از این حدیث برداشت می شود که اگر خداوند در روز معینی نعمتی را به انسان ارزانی داشت، یا مصیبتی را دفع کرد، باید شکر او را بجا آورد، وهر سال در همان روز آن شکر را تکرار کرد، شکر هم با عبادتهای مختلفی از قبیل سجده، روزه، صدقه، وتلاوت قرآن حاصل می شود. وچه نعمتی بزرگتر از نعمت ظهور این پیامبر رحمت صلی الله علیه وسلم در این روز است؟ واز این جهت لازم است در تعیین روز دقت شود تا با داستان موسی در روز عاشوراء مطابقت داشته باشد. وکسی که باین امر توجه نکند، برایش مهم نیست که مولود را در چه روزی از ماه انجام دهد. حتی گروهی تا آنجا پیش رفته اند، که آنرا در هر روزی از روزهای سال قرار داده اند. که خود جای بحث دارد. این از جهت اصل عمل مولود. اما کارهایی که در مولود انجام داده می شود، شایسته است منحصر به چیزهایی باشد که از آن معنای شکر فهمیده شود، مانند تلاوت قرآن، دادن غذا، صدقه، خواندن مدایح نبوی، زهد تکان دهنده ی قلب، و انجام کارهای خیر برای آخرت. اما کارهایی که بدنبال آن می آید مانند سماع و لهو و غیره، پس شایسته است در باره ی آن چنین گفته شود: آنهایی که مباح هستند، بطوری که لازمه ی خوشحالی آن روزند، اشکالی ندارد، و آنهایی که حرام یا مکروه یا خلاف اولی هستند باید از آن جلوگیری شود.”


اما جواب:

اولا دو اصل در اصول را ذکر کنم یک عبادات توقیفی هستن و دو قیاس در عبادات جایز نیست این دو اصل تقریبا مورد اتفاق هستن و در این استدلال قیاس عبادات صورت گرفته و از روزه گرفتن برای نجات حضرت موسی از فرعون مولود گرفتن برای حضرت رسول قیاس شده در حالی که می بینیم روزهای زیادی در اسلام هستن که از بزرگترین تعمت های الله تعالی به مومنین بودن مثل روز اسراء و معراج - هجرت به مدینه - پیروزی بدر - فتح مکه و ... اما هیچ کدام از سلف و امامان اهل سنت همچین قیاسی نکرده که در این روزا روزه گرفته شود و یا اعمال خیر انجام شود
ونکته ی جالب دیگر روزه گرفتن در روز عاشورا فقط جایز هست نه این که کل اون ماه ما میتونیم روزه سنت رو بگیریم ولی مولودی رو به یه ماه اختصاص دادن و هر شبی از ماه ربیع الاول که بخوان مولودی میگیرن در حالی که روز مولود فقط یک روز میتونه باشه
و هیچ گاه رسول الله صلی الله علیه وسلم برای نه عاشورا و نه هیچ یک از روزهای مثل روزفتح مکه روز هجرت و... برای سالگردشان اجتماع تشکیل ندادن که امروزه اجتماع می شود و روزه ی روز عاشورا عملی فردیست و برای دوشنبه ها هم که رسول الله می فرمایند یوم ولدت فیه روزه سنت داریم اگر میخواهید شریعت را مخالفت نکنید دوشنبه ها روزه بگیرید همان طور که رسول الله فرمودن نه اینکه جشنی جدید رو پایه گذاری کنید و همه عوام هم فکر میکنن این عیدی است از عیدهای اسلام در کنار عید فطر و قربان

واین حدیث نمیتواند دلیلی از شارع برای حسنه بودن بدعت مولودی باشد


اما اصل دوم:
امام سیوطی سپس در ادامه سخنان ابن حجر می گوید: ((من هم توانسته ام بر اصل دیگری آنرا تخریج کنم: وآن حدیثی است که امام بیهقی از انس بن مالک رضی الله عنه روایت کرده است، که پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم، بعد از نبوت برای خودش عقیقه داد، در حالی که روایت شده که پدر بزرگش در روز هفتم تولدش، بجای او عقیقه داده بود، وعقیقه دو بار تکرار نمی شود)).
سپس سیوطی نتیجه گیری می کند که کاری که پیامبر صلی الله علیه وسلم انجام دادند، از باب شکر خداوند بخاطر بوجود آوردن او، و تشریع برای امتش بوده است. پس برای ما هم مستحب است برای تولد او با گردهمایی و دادن غذا و شادی کردن شکر خود را اظهار نماییم.


جواب:

حدیثی که در این اصل به آن استناد شده حدیثیست ضعیف .
یکی از دلایل ضعف این حدیث وجود عبدالله بن محرر در سند حدیث هست که در ضعف او اتفاق هست .
امام نووی می فرماید هذا حدیث باطل.
و دلایل دیگری برای ضعف حدیث وجود دارد که صرف نظر میکنم


بازم شمارو به حدیث رسول الله تذکر میدم که می فرمایند من عمل عملا لیس علیه امرنا فهو رد یعنی هر عملی که امر ما بر آن نباشد رد است و خودتان هم در شرحش که آوردید آمده هر عملی که امر شارع بر آن نباشد مردود است
 

مسلم

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/4/13
نوشته‌ها
1,407
پسندها
0
محل سکونت
ایالت آزاد "پشت کامپیوتر"
وب سایت
islamafg.com
سلام الله علیکم ورحمته و برکاته

وا اسفا بر نادانی من!

تا این دم از خیلی از مسائل تروایح بی خبر بودم و نادان. این تاپیک منو واداشت تا یک جستجوی کوچک در ذهن "علّامه گوگل" داشته باشم.

لله الحمد به خیلی از مسائل مهم در این مورد پی بردم، همین امروز سه شنبه January 28 2014 برابر 8 دلو 1392.

متأسفانه در کشور من روی این مسئله که نماز تراویح باید 8 رکعت یا 20 رکعت خوانده شود، خونها ریخته شد، فتنه ها ایجاد گردید، نفرتها در قلبها کاشته شد، سب و دشنامها به خیلی از سلف ما نثار شد.

آخه چرا؟

بخاطر سنتی اتحاد امّت را از میان بر می دارند. اتفاق قومی را از هم می پاشانند.

من طرفدار 20 رکعت تراویحی نسیتم که در 20 دقیقه تمامش کنن و یا در ختمهایش هیچ ندانی که قاری چه می خواند، اینکه ظلم ظلمات است.

نه طرفدار 8 رکعتی هستم که امتی ، یا قومی را دشمن یکدیگر گرداند.

اگر ما به رأی سلف صالح امّت نظر کنیم همه مشکل ما حل می شود. مشکل ما در عدم فهم ما از علم و رأی و برداشت سلف صالحین است.

در زیر نظر برخی از علماء سلفی عصر را خدمت شما عزیزان در مورد اینکه تعداد رکعات تراویح (نه نماز شب) چندتاست می گذارم، البته معذورم دارید که به زبان عربی میگذارم:



1. أفتت اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء برئاسة الشيخ عبد العزيز بن باز في الفتوى رقم (6148) رداً على من يعترض على أداء صلاة التراويح عشرين ركعة بالقول:
: (صلاة التراويح إحدى عشرة أو ثلاث عشرة ركعة، يسلم من كل ثنتين ويوتر بواحدة أفضل، تأسيا بالنبي صلى الله عليه وسلم ، ومن صلاها عشرين أو أكثر فلا بأس، لقول النبي صلى الله عليه وسلم : ((صلاة الليل مثنى مثنى فإذا خشي أحدكم الصبح صلى ركعة واحدة توتر له ما قد صلى))5 ، فلم يحدد صلوات الله وسلامه عليه ركعات محدودة ولأن عمر رضي الله عنه والصحابة رضي الله عنهم صلوها في بعض الليالي عشرين سوى الوتر، وهم أعلم الناس بالسنة)6.

2. يقول الشيخ محمد عبد الوهاب (رحمه الله):(صلاة التراويح سنّة مؤكدة سنّها رسول اللّه صلى الله عليه وسلم ، وتنسب إلى عمر، لأنه جمع الناس على أبيّ بن كعب\". والمختار عند أحمد: عشرون ركعة، وبه قال الشافعي. وقال مالك: ستة وثلاثون. ولنا:
\"أنّ عمر لما جمع الناس على أبيّ، كان يصلي بهم عشرين ركعة
)7.

3. سئل العلامة محمد بن عثيمين (رحمه الله) عن عدد ركعات التراويح فأجاب:(القول الراجح في عدد صلاة التراويح أن الأمر فيها واسع وأن الإنسان إذا صلى إحدى عشر ركعة أو ثلاث عشرة ركعة أو سبع عشرة ركعة أو ثلاثاً وعشرين ركعة أو تسعاً وثلاثين ركعة أو دون ذلك أو أكثر فالأمر في هذا كله أمر واسع ولله الحمد ولهذا لما سئل النبي صلى الله عليه وسلم ما ترى في صلاة الليل قال مثنى, مثنى فإذا خشي أحدكم الصبح صلى ركعة واحدة توتر له ما قد صلى ولم يحد النبي صلى الله عليه وسلم للسائل عدداً معيناً لا يتجاوزه فعلم من ذلك أن الأمر في هذا واسع)8.

4. فتوى العلامة الشيخ عبدالله بن جبرين (رحمه الله)9:
السؤال:-ما هي السنة في عدد ركعات التراويح؟ هل هي إحدى عشرة ركعة، أم ثلاث عشرة ركعة؟ وما رأيكم فيمن يزيد على ذلك بحيث يصلي ثلاثاً وعشرين أو أكثر؟
الجواب:اختلف السلف الصالح في عدد الركعات في صلاة التراويح، والوتر معها، فقيل: إحدى وأربعون ركعة. وقيل: تسع وثلاثون. وقيل: ثلاثة عشرة. وقيل: إحدى عشرة. وقيل: غير ذلك، وقال أبو محمد ابن قدامة في المغني: (فصل) والمختار عند أبي عبدالله -رحمه الله- فيها عشرون ركعة، وبهذا قال الثوري، وأبو حنيفة، والشافعي، وقال مالك: ستة وثلاثون، وزعم أنه الأمر القديم، وتعلق بفعل أهل المدينة، فإن صالحاً مولى التوأمة قال: (أدركت الناس يقومون بإحدى وأربعين ركعة، يُوترون منها بخمس).
ولنا أن عمر رضي الله عنه لما جمع الناس على أُبيّ بن كعب كان يُصلي بهم عشرين ركعة، وقد روى الحسن أن عمر جمع الناس على أُبي بن كعب، فكان يصلي لهم عشرين ليلة، ولا يقنت بهم إلا في النصف الثاني، فإذا كانت العشر الأواخر تخلف أُبيّ فصلى في بيته...
وروى مالك عن يزيد بن رومان قال: كان الناس يقومون في زمن عمر في رمضان بثلاث وعشرين ركعة. وعن علي رضي الله عنه : (أنه أمر رجلاً يصلي بهم في رمضان عشرين ركعة). وهذا كالإجماع.
وقال شيخ الإسلام ابن تيمية -يرحمه الله-: له أن يُصليها عشرين ركعة، كما هو المشهور في مذهب أحمد والشافعي، وله أن يُصليها ستاً وثلاثين ركعة، كما هو مذهب مالك، وله أن يُصلي إحدى عشرة، وثلاث عشرة، وكله حسن، فيكون تكثير الركعات أو تقليلها بحسب طول القيام وقصره، وقال: الأفضل يختلف باختلاف المصلين، فإن كان فيهم احتمال بعشر ركعات، وثلاث بعدها، كما كان النبي صلى الله عليه وسلم يصلي لنفسه في رمضان وغيره فهو الأفضل، وإن كانوا لا يحتملونه فالقيام بعشرين هو الأفضل، وهو الذي يعمل به أكثر المسلمين، فإنه وسط بين العشر والأربعين، وإن قام بأربعين أو غيرها جاز، ولا يكره شيء من ذلك، ومن ظن أن قيام رمضان فيه عدد مؤقَّت لا يزاد فيه ولا ينقص منه، فقد أخطأ.. إلخ.، والله أعلم10.

5. يقول الشيخ محمد صالح المنجد : (أن العشرين ركعة كانت هي السنة الغالبة على التراويح في زمن عمر بن الخطاب رضي الله عنه ، ومثل صلاة التراويح أمر مشهور يتناقله الجيل وعامة الناس ، ورواية يزيد بن رومان ويحيى القطان يعتبر بهما وإن كانا لم يدركا عمر ، فإنهما ولا شك تلقياه عن مجموع الناس الذين أدركوهم ، وذلك أمر لا يحتاج إلى رجل يسنده ، فإن المدينة كلها تسنده)11 .

6. ذكر العلامة صالح بن فوزان الفوزان في كتابه (إتحاف أهل الإيمان بدروس شهر رمضان):أما عدد ركعات صلاة التراويح فلم يثبت فيه شيء عن النبي صلى الله عليه وسلم ، والأمر في ذلك واسع، قال شيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله: ( له أن يصلي عشرين ركعة كما هو المشهور من مذهب أحمد والشافعي، وله أن يصلي ستا وثلاثين كما هو مذهب مالك، وله أن يصلي إحدى عشرة ركعة وثلاث عشر ركعة وكل حسن، فيكون تكثير الركعات أو تقليلها بحسب طول القيام وقصره. وعمر رضي الله عنه لما جمع الناس على أبَيّ صلى بهم عشرين ركعة، والصحابة رضي الله عنهم منهم من يقل ومنهم من يكثر، والحد المحدود لا نص عليه من الشارع صحيح)12. أ.هـ.

7. نقل الشيخ عطية محمد سالم في كتابه (التراويح أكثر من ألف عام) : (في زمن علي رضي الله عنه كانت التراويح عشرين والوتر ثلاث، وهذا أغلب الظن كما كانت في عهد عثمان رضي الله عنه ، وعهد عمر رضي الله عنه )إلى أن قال: (مما تقدم يظهر للمتأمل أن عدد ركعات التراويح كان مستقرا إلى ثلاث وعشرين، منها ثلاث ركعات وترا كما في رواية يزيد بن الرومان عند مالك كما تقدم، قال: \"كان الناس يقومون زمن عمر بن الخطاب رضي الله عنه في رمضان بثلاث وعشرين ركعة،...أما العدد والاقتصار منه على عشرين ركعة فإنه العدد المعمول به عند الأئمة الثلاثة أبي حنيفة والشافعي وأحمد في غير المدينة)13.

8. وفي كتاب (الصيام من المحرر) للشيخ سليمان الحربي يقول: ( نقل ابن دقيق العيد وشيخ الإسلام ابن تيمية الإجماع على أن صلاة الليل لا حد لها.
- وعليه: فما نقل من التبديع وإطالة اللسان على من صلى أكثر من إحدى عشرة ركعة فهذا حقيقة قلة فهم لفقه النصوص.
قال الشافعي: أدركت ببلدنا بمكة الناس يصلون عشرين ركعة.
وقال مالك: أدركت الناس يصلون في المدينة ستاً وثلاثين ركعة.-
وقال شيخ الإسلام: ثبت أن الصحابة في عهد عمر كانوا يصلون عشرين ركعة ويوتر بثلاث.-
وقال الترمذي: أكثر أهل العلم من الصحابة وغيرهم على أن صلاة التراويح عشرين ركعة)14.
(ومن الأمور التي قد يخفى حكمها على بعض الناس ظن بعضهم أن التراويح لا يجوز نقصها عن عشرين ركعة وظن بعضهم أنه لا يجوز أن يزاد فيها على إحدى عشرة ركعة أو ثلاث عشرة ركعة وهذا كله ظن في غير محله بل هو خطأ مخالف للأدلة)15 .

9. يقول الشيخ عبد العزيز السلمان في كتابه المناهل الحسان :( وأما عدد صلاة التراويح، فقال القاضي: لا خلاف أنه ليس في ذلك حد لا يزداد عليه ولا ينقص منه.
فاختار الإمام أحمد وجمهور العلماء عشرين ركعة: لما روى مالك في (الموطأ) عن يزيد بن رومان قال:(كان الناس في زمن عمر يقومون في رمضان بثلاث وعشرين ركعة).وقال السائب بن يزيد: (لما جمع عمر الناس على أُبي بن كعب، وكان يُصلي بهم عشرين ركعة)16

10. ومن فتاوى الأزهر في عدد ركعات صلاة التراويح أفتى الشيخ حسن مأمون17:
في الصحيحين عن عائشة رضي الله عنها : ( ما كان رسول الله صلى الله عليه وسلم يزيد فى رمضان ولا غيره على إحدى عشرة ركعة منها الوتر ) .
وما روى عن ابن عباس من أنه صلى الله عليه وسلم كان يصلى في رمضان عشرين ركعة سوى الوتر فضعيف .
أما ثبوت العشرين ركعة فكان بإجماع الصحابة في عهد عمر رضي الله عنه ، وكون الرسول لم يثبت عنه أنه صلى العشرين لا يعتبر دليلا على عدم سنية العشرين لأنه صلى الله عليه وسلم أمرنا أن نتبع ما يحدث في عهد الخلفاء الراشدين .
حيث قال صلوات الله وسلامه عليه ( عليكم بسنتى وسنة الخلفاء الراشدين المهديين من بعدى عضوا عليها بالنواجذ )18 وروى أسد بن عمر عن أبى يوسف قال سألت أبا حنيفة عن التراويح وما فعله عمر فقال التراويح سنة مؤكدة ولم يستحدثه عمر رضي الله عنه من تلقاء نفسه ولم يكن فيه مبتدعا ولم يأمر به إلا عن أصل لديه وعهد من رسول الله صلى الله عليه وسلم ، ومادام الرسول صلوات الله عليه قد أمرنا باتباع ما يحدث في عهد الخلفاء الراشدين وخاصة سيدنا عمر فتكون صلاة العشرين ركعة هي سنة التراويح، فكأن الرسول صلى الله عليه وسلم هو الآمر بها حتى إن الأصوليين ذكروا أن السنة ما فعله النبي صلى الله عليه وسلم أو واحد من الصحابة على أن الإجماع من الأدلة الشرعية التي يلزم الأخذ بها .
والخلاصة : أن التراويح وعددها عشرون ركعة سنة حضرة المصطفى صلى الله عليه وسلم ومن قال بأنها سنة عمر مردود بما ذكر .
ففي الفتاوى الهندية عن الجوهرة هي سنة رسول الله صلى الله عليه وسلم .
وقيل هي سنة سيدنا عمر رضي الله عنه والأول أصح .
وهذا هو الذي يستفاد من كلام جمهرة فقهاء الحنفية .
إلى أن قال :وظاهر كلام المشايخ أن السنة عشرون ومقتضى الدليل ما قلناه) 19.
وختاماً أسأل الله أن يلهمنا رشدنا ؛ كي نعود إلى سنة نبين صلى الله عليه وسلم ، وسنة الخلفاء الراشدين المهديين الذين أوصانا صلى الله عليه وسلم بالسير على سنتهم ، واقتفاء آثارهم انه قريب مجيب.


الهوامش:

6 فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء - (ج 9 / ص 224)
7كتاب مختصر الإنصاف والشرح الكبير للشيخ محمد عبد الوهاب- (ج 1 / ص 212)
8 فتاوى نور على الدرب للعثيمين - (ج / ص 1)
9فتاوى الشيخ ابن جبرين - (ج 2 / ص 5)
10 سنظر فتاوى الشيخ ابن جبرين - (ج 2 / ص 5).
11 ينظرفتاوى الإسلام سؤال وجواب (ج 1 / ص 6187)
12إتحاف أهل الإيمان بدروس شهر رمضان - (ج 1 / ص 44)
13التراويح أكثر من ألف عام بقلم الشيخ عطية محمد سالم - (ج 4 / ص 8)
14 ينظر كتاب الصيام من المحرر لسليمان الحربي 1 / 51.
15فتاوى الصيام جمعها الشيخ المسند 1 / 4.
16 كتاب المناهل الحسان لعبدالعزيز السلمان - (ج 1 / ص 88)
17 فتاوى الأزهر - (ج 1 / ص 48)
18صحيح الجامع الصغير وزياداته - (ج 1 / ص 446)
19 فتاوى الأزهر - (ج 1 / ص 48)

لینک صفحه هم خدمت شما عزیزان:

http://saaid.net/mktarat/ramadan//458.htm
 

عبدالرحمن

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
12/12/13
نوشته‌ها
235
پسندها
0
هرچند موضوع بحث نماز تراویح یا همان نماز شب در رمضان نیست اما لازم دیدم نکته ای رو عرض کنم چون بعضی از دوستان فکر میکنند نماز تراویح با صلاه اللیل تفاوت دارد در حالی ما نمازی مخصوص به شب های رمضان نداریم و تراویح همان نماز شب در شب های رمضان است که به علت اینکه نماز شب در رمضان به علت احادیث وارد شده فضیلت بیشتری دارد و بین هر چهار رکعت استراحت انجام میگیرد بعدها نماز تراویح نامیده شد و ما در هیچ حدیثی اسمی از نماز تراویح نمی بینیم حتی حدیثی که اشاره میکند رسول الله سه شب نماز تراویح را همراه اصحابش با جماعت خواندن و بعد ترک کردن و وقتی اصحاب علت را جویا شدن رسول الله فرمودن
«..ولکنی خشیت أن تُفرض علیکم صلاة اللیل فتعجزوا عنها». مسلم (1271).
یعنی: ترسیدم که نماز شب بر شما فرض گردد و شما از خواندن آن ناتوان شوید.

می بینید که در این حدیث هم به نماز شب اشاره شده و نماز شب هم طبق حدیثی که قبلا اشاره کردم تعداد معینی ندارد

از رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ در مورد نماز شب پرسیده شد، فرمودند:« مَثْنَی مَثْنَی؛ فإذا خَشِیَ أحَدُکُم الصُّبْحَ صَلَّی رَکْعَهً واحِدَه تُوتِرُ لَهُ مَا قَدْ صَلَّی » متفق علیه، بخاری (472/990 )، مسلم.
[نماز شب دو رکعت، دو رکعت است، پس هر گاه یکی از شما بیم آن را داشت که وقت نماز صبح فرا برسد یک رکعت نماز بخواند و با آن نمازهای قبلیش را وتر کند.]
و این که حضرت عایشه می فرمایند رسول الله در رمضان و غیر رمضان بیشتر از یازده رکعت نمیخواند دلالت بر این میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم اکثرا یازده رکعت میخوانده اند و گرنه احادیث دیگری هم داریم که رسول الله بیشتر از این رکعت ها خوانده اند
 

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1
قبل از اینکه دلایل رو بررسی کنیم چند تا سوال
آیا صحابه رسول الله از این نصوص خبر نداشتن؟ صحابه ای که ابن عباس و ابن مسعود و ... در آنها بودن ابن عباسی که رسول الله در دعا کردن برایش می فرماید اللهم فقه فی الدین و ابن مسعودی که همتای او در تفسیر قرآن وجود ندارد آیا از این دلیل ها خبر نداشتن؟ اگر خبر داشتن پس چرا این خیر کثیر رو از دست دادن؟ بازم آیا ائمه اربعه اهل سنت که دیگر همچو انها نمی آید از این احادیث بی خبر بودن؟ قطعا نه پس چرا اونها همچین نتیجه گیری نمیکنن ؟

اولاً عدم نصی از صحابه یا عدم انجام عملی توسط آنان دلیل برتحریم نیست. آیا صدور مشاجرات میان برخی از صحابه دلیل بر انجام آن مشاجرات میان مسلمانها است؟! حاشا... بلکه بالاتر از آن ترک چیزی توسط سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم دلیل بر منع نیست ، قبلاً بیان کردم.

ثانیاً خود اصحاب در آن حال بودن آن موقع را درک کردن با آن زندگی کردن چگونه اهتمام نکردند؟!

ثالثاً عدم انجام عملی توسط اصحاب و انجام آن توسط ما دلیل بر این نیست که انها از آن خیر بی نصیب بودن و باز این دلیل بر فضل نیست برای ما ، مواردی بوده که در عهد ابوبکر رضی الله عنه انجام نشده لکن در عهد عمر انجام شده آیا دلیل بر افضل بودن عمر بر ابوبکر رضی الله عنهما است ؟ یا اضافه کردن اذان دوم در روز جمعه توسط عثمان رضی الله عنه دلیل بر افضل بودن عثمان بر عمر رضی الله عنهما است؟ یا نقطه گذاری قران و بعدها اعراب گذاری و موارد تجویدی و تدوین کتب اموزش قرآن آیا دلیل بر این است که اصحاب این خیر را ازدست دادن و ما به آن تنها رسیدیم؟!

رابعاً اصحاب و ائمه رضی الله عنهم دائماً محتویات آنچه که در مولودی ها نقل میشود را انجام میدادند ، صلوات ، ذکر ، اطعام ، نقل سیرت ، موعظه و غیره ... تمام اینها را انجام میدادند .

خامساً ظاهراً شما با اصل وجود مولودی مشکل دارین نه محتویاتش ، و این که اصل مولودی مقید به یک روز یا یک ماه است ، بسیار خب بنده یک سؤال با یک سری شواهد برای شما مطرح میکنم لطفاً باتوجه به دیدگاهتوون به عنوان مخالف پاسخ بدین:

این ائمه را چیکار میکنین که خودشان را مقید به انجام یک سری عبادات کردند که سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم حدی را برایش معین نکرده است لکن این ائمه برای خودشان حدی معین کردن و خود را ملزم به انجام آن دانستن؟!![FONT=&quot]

امام حافظ عبدالله بن غالب الحدانی (م 81 هــ):

قال نوح بن قیس عن عون بن أبی شداد أن عبدالله بن غالب کان یصلی الضحی مائة رکعة
[/FONT] [FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]نوح بن قیس از عون بن ابی شداد نقل کرده که عبدالله بن غالب 100رکعت نماز ضحی میخوانده است.

تهذیب التهذیب 5 / 310 رقم ترجمه 607؛الناشر: دارالفکر - بیروت الطبعة الاولی 1404 - 1984م [FONT=&quot]

امام حافظ احمد بن حنبل (م 241 هــ) :

عبدالله بن أحمد بن حنبل قال كان أبي يصلي في كل يوم وليلة ثلاثمائة ركعة فلما مرض من تلك الأسواط أضعفته فكان يصلي في كل يوم وليلة مائة وخمسين ركعة وكان قرب الثمانين[/FONT]

عبدالله بن احمد بن حنبل می گوید: پدرم در هر شب و روز 300رکعت نماز می خواند ، هنگامی که بیمار شد براثر آن تازیانه ها اورا ضعیف کرد و هر روز و شب 150رکعت نماز میخواند و نزدیک هشتاد سال داشت.

حلیة الأولیاء 9 / 181؛الناشر: دارالکتاب العربی - بیروت الطبعة الرابعة 1405هــ

نکته ی قالب توجه: کان + فعل مضارع = ماضی استمراری ؛ یعنی این خواندن نماز توسط این امامان دائماً ادامه داشته است و سیاق اثر نیز برآن شاهد است.

امام حافظ بشر بن المفضل بن لاحق (م 186 هــ) : هر روز 400 رکعت

امام حافظ بشر بن منصور السلیمی (م180 هــ): هر روز 50 رکعت
[FONT=&quot] [/FONT]
امام حافظ مرة بن شراحیل الهمدانی البکیلی(م 76هــ ): هر روز 200 رکعت

امام حافظ میمون بن مهران الجزری ( م 117هــ): در 17 روز 17هزار رکعت خواند و در روز 18 فوت شد.

امام حافظ علی بن عبدالله بن عباس ( م 118هــ): هر روز 1000 سجده

اگه خواستین منابع تک تک این مطالب رو با متن عربیش نقل میکنم لکن تنها متن عربی و منبع دو مورد اولی فعلاً کفایت میکند.

امام ابن قیم رحمه الله در احوالات شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در خصوص ذکر یا حی یا قیوم می نویسد:

کان شيخ الإسلام ابن تيمية قدس الله روحه شديد اللهج بها جدا وقال لي يوما : لهذين الاسمين وهما الحي القيوم تأثير عظيم في حياة القلب وكان يشير إلى أنهما الاسم الأعظم وسمعته يقول : من واظب على أربعين مرة كل يوم بين سنة الفجر وصلاة الفجر ياحي ياقيوم لاإله إلا أنت برحمتك أستغيث حصلت له حياة القلب ولم يمت قلبه

شیخ الاسلام ابن تیمیه قدس الله روحه بسیار به آن ذکر اهتمام می ورزید ، یک روز به من (ابن قیم) فرمود: این دو اسم الحی القیوم تأثیر بسیار بزرگی در زنده شدن قلب دارد و اشاره می کرد به این که آن دو، اسم اعظم هستند و از او شنیدم می فرماید: کسی که بر آن 40مرتبه هر روز بین نماز سنت صبح و نماز صبح (بین نماز سنت قبل از صبح و نماز صبح) "یا حی یا قیوم لا اله الا انت برحمتک استغیث" را مواظبت کند برایش زنده شدن قلب حاصل می شود و هرگز قلبش نمی میرد.

مدارج السالكين 1 / 448؛الناشر : دار الكتاب العربي - بيروت الطبعة الثانية ، 1393 - 1973م

شما برای این اعمالی که این ائمه انجام دادند اصلی از قول یا فعل یا تقریر سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم بیاورید؟

عبدالله بن عمر رضی الله عنهما نماز ضحی را در وقت خاص می خواند ؛

حافظ ابن حجر در فتح الباری می نویسد:

وقد جاء عن ابن عمر أنه كان يفعل ذلك في وقت خاص

از ابن عمر روایت شده که او آن را در وقت خاص انجام می داده است.

فتح الباري شرح صحيح البخاري 3 / 52؛الناشر : دار المعرفة - بيروت ، 1379هــ

و آن هنگام ورود به مکه در وقت طواف یا هنگامی که به مسجد قبا می رفته است و در منبع قبل حافظ ابن حجر به آن اشاره می کند.

باز حافظ ابن حجر در مورد به جماعت خواندن نماز ضحی می نویسد:

عن مجاهد قال " دخلت أنا وعروة بن الزبير المسجد فإذا عبد الله بن عمر جالس إلى حجرة عائشة وإذا ناس يصلون الضحى ، فسألناه عن صلاتهم فقال : بدعة " . وروى ابن أبي شيبة بإسناد صحيح عن الحكم بن الأعرج عن الأعرج قال : سألت ابن عمر عن صلاة الضحى فقال : بدعة ونعمت البدعة .

از مجاهد روایت شده می گوید: من و عروه بن زبیر وارد مسجد [النبی] شدیم در این هنگام عبدالله بن عمر روبه حجره عائشه نشسته بود و این هنگام نیز مردم نماز ضحی را می خواندند ، از او در مورد نماز آنها سؤال کردیم ؟ فرمود: بدعت است. ابن ابی شیبه با اسناد صحیح از حکم بن اعرج از اعرج روایت کرده است که میگوید: از ابن عمر در مورد نماز ضحی پرسیدم ، فرمود: بدعت است و چه بدعت خوبی.

فتح الباري شرح صحيح البخاري 3 / 52؛الناشر : دار المعرفة - بيروت ، 1379هــ



اصل اولی که اشاره فرمودین این هست:

ابن حجر در ادامه، اصلی را برای مولود اثبات می کند ومی گوید:” بر من آشکار گشت تا بر اساس حدیثی در صحیحین مولود را براصل ثابتی تخریج کنم، وآن حدیث چنین است: (قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِینَةَ، فَوَجَدَ الْیَهُودَ یَصُومُونَ یَوْمَ عَاشُورَاءَ، فَسُئِلُوا عَنْ ذَلِکَ؟ فَقَالُوا:
هَذَا الْیَوْمُ الَّذِی أَظْهَرَ اللَّهُ فِیهِ مُوسَى وَبَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى فِرْعَوْنَ، فَنَحْنُ نَصُومُهُ تَعْظِیمًا لَهُ) یعنی: رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وارد مدینه شدند، ومشاهده کردند که یهود در روز عاشوراء روزه می گیرند. در این باره از آنها سؤال شد، گفتند: این روزی است که خداوند موسی وبنی اسرائیل را بر فرعون پیروز گرداند، لذا ما بخاطر بزرگداشت آنروز، روزه می گیریم”.
از این حدیث برداشت می شود که اگر خداوند در روز معینی نعمتی را به انسان ارزانی داشت، یا مصیبتی را دفع کرد، باید شکر او را بجا آورد، وهر سال در همان روز آن شکر را تکرار کرد، شکر هم با عبادتهای مختلفی از قبیل سجده، روزه، صدقه، وتلاوت قرآن حاصل می شود. وچه نعمتی بزرگتر از نعمت ظهور این پیامبر رحمت صلی الله علیه وسلم در این روز است؟ واز این جهت لازم است در تعیین روز دقت شود تا با داستان موسی در روز عاشوراء مطابقت داشته باشد. وکسی که باین امر توجه نکند، برایش مهم نیست که مولود را در چه روزی از ماه انجام دهد. حتی گروهی تا آنجا پیش رفته اند، که آنرا در هر روزی از روزهای سال قرار داده اند. که خود جای بحث دارد. این از جهت اصل عمل مولود. اما کارهایی که در مولود انجام داده می شود، شایسته است منحصر به چیزهایی باشد که از آن معنای شکر فهمیده شود، مانند تلاوت قرآن، دادن غذا، صدقه، خواندن مدایح نبوی، زهد تکان دهنده ی قلب، و انجام کارهای خیر برای آخرت. اما کارهایی که بدنبال آن می آید مانند سماع و لهو و غیره، پس شایسته است در باره ی آن چنین گفته شود: آنهایی که مباح هستند، بطوری که لازمه ی خوشحالی آن روزند، اشکالی ندارد، و آنهایی که حرام یا مکروه یا خلاف اولی هستند باید از آن جلوگیری شود.”


اما جواب:

اولا دو اصل در اصول را ذکر کنم یک عبادات توقیفی هستن و دو قیاس در عبادات جایز نیست این دو اصل تقریبا مورد اتفاق هستن و در این استدلال قیاس عبادات صورت گرفته و از روزه گرفتن برای نجات حضرت موسی از فرعون مولود گرفتن برای حضرت رسول قیاس شده در حالی که می بینیم روزهای زیادی در اسلام هستن که از بزرگترین تعمت های الله تعالی به مومنین بودن مثل روز اسراء و معراج - هجرت به مدینه - پیروزی بدر - فتح مکه و ... اما هیچ کدام از سلف و امامان اهل سنت همچین قیاسی نکرده که در این روزا روزه گرفته شود و یا اعمال خیر انجام شود .

اولاً در حدیث مذکور "هذا الیوم" و در اخر "تعظیماً له" آمده است که دلالت بر آن دارد که روزی خاص و معین برای بزرگداشت است وتعظیم آن نیز صرف روزه گرفتن نیست که آن را محدود به روزه بدانیم ، همانطور که خود حافظ ابن حجر فرمودن و نمونه هایی از بزرگداشت و شکر نعمت را در قالب های متعددی ذکر کردند.


ثانیاً اصل استشهاد به این حدیث در خصوص معین کردن روز خاصی برای عمل شکرانه ای است و لذا استناد آن عده از موافقان مولودی به حدیثی که سیدنا و مولانا رسول الله صلوات الله علیه و سلم در مورد روزه ی روز دوشنبه پرسیده می شود در پاسخ می فرماید: "ذلک ولدت فیه " به تعظیم روز تولدت آنحضرت اشاره دارد حال در قالب یکی از آن امور تعظیم که روزه گرفتن است و استناد در اینجا اصل تعظیم در روز معین است نه برای روزه گرفتن.

ثالثاً این که عبادات توقیفی هستند بله لکن بحث این است که اصل مولودی را وسیله ای برای عبادات میدانیم همانند نقطه گذاری قران یا خواندن صرف و نحو و علوم تفسیر و حدیث و غیره برای فهم قرآن و سنت .

رابعاً قیاسی که صورت گرفته در روزه گرفتن نیست بلکه برای تعظیم است و حافظ ابن حجر اصل مولودی را از ان حدیث از باب تعظیم دانسته است نه روزه گرفتن و این که دو قیاس باهم آمده است باطل است این نیز مردود است چرا که قیاس اولی نص شرعی است یعنی حکم اصلی اما قیاس ما جنبه اجتهادی دارد و فرعی است و قیاس فرع با اصل صحیح است. و محل ایراد در دوقیاس نیست لذا اینجا استدلال شما مردود است.

ونکته ی جالب دیگر روزه گرفتن در روز عاشورا فقط جایز هست نه این که کل اون ماه ما میتونیم روزه سنت رو بگیریم ولی مولودی رو به یه ماه اختصاص دادن و هر شبی از ماه ربیع الاول که بخوان مولودی میگیرن در حالی که روز مولود فقط یک روز میتونه باشه
و هیچ گاه رسول الله صلی الله علیه وسلم برای نه عاشورا و نه هیچ یک از روزهای مثل روزفتح مکه روز هجرت و... برای سالگردشان اجتماع تشکیل ندادن که امروزه اجتماع می شود و روزه ی روز عاشورا عملی فردیست و برای دوشنبه ها هم که رسول الله می فرمایند یوم ولدت فیه روزه سنت داریم اگر میخواهید شریعت را مخالفت نکنید دوشنبه ها روزه بگیرید همان طور که رسول الله فرمودن نه اینکه جشنی جدید رو پایه گذاری کنید و همه عوام هم فکر میکنن این عیدی است از عیدهای اسلام در کنار عید فطر و قربان

اولاً
نه تنها در آن روز جایز است بلکه روز قبل از آن نیز جایز است یعنی تاسوعا و در حدیث صحیح وارد شده است. پس این خود دلالت بر مخالفت با یهود میکند و همانطور که عرض کردم قیاسی که در اینجا حادث شده از شارع است نه غیر شارع.
و در خصوص روز مولود اختلاف است ولذا کل ماه را به اعتبار هر کدام از روزها باشد مولودی میگیرند.

ثانیاً باز شما رو به این سؤال خودم که چندین بار مطرح کردم متوجه میکنم که آیا آن ائمه ای که خود را مقید به انجام اعمال عبادی خاص در روز مشخص کردن برایشان حکمی صادر شده است؟آیا عملی خلاف شرع انجام دادند؟ مقید کردن خود به انجام عملی در روزی خاص یا خواندن نماز به تعداد معین در طول عمر آیا شارع به آن حکم داده است؟ اینجا مسأله ی فهم آن ائمه از نصوص و دین است ....

ثالثاً باز تکرار میکنم عدم انجام عملی توسط سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم دلیل بر منع نیست.

رابعاً کجا جشن جدید ؟! علما لفظ احتفال را بکار بردند نه عید و احتفال هم به معنی اجتماع بزرگداشت است نه جشن ، حتی اگر معنی جشن بدهد باز اشکالی ندارد چون عید معنی آن با لفظ جشن که ما بکار میبریم تفاوت دارد و در میان عوام خودمان چنین مشبه شده همانند بسیاری دیگر از مصطلحاتی که معانی متعددی دارد چه در عرف و چه در شریعت و این صرفاً دلیل بر منع نیست.

خامساً تا آنجا مطلع هستیم کسی مولودی را مانند عید فطر و قربان ندانسته است ولو این که قائل به جشن بودن به معنی عرف آن باشد. و سخن ما استناد به علما است نه عوام.

اما اصل دوم:
امام سیوطی سپس در ادامه سخنان ابن حجر می گوید: ((من هم توانسته ام بر اصل دیگری آنرا تخریج کنم: وآن حدیثی است که امام بیهقی از انس بن مالک رضی الله عنه روایت کرده است، که پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم، بعد از نبوت برای خودش عقیقه داد، در حالی که روایت شده که پدر بزرگش در روز هفتم تولدش، بجای او عقیقه داده بود، وعقیقه دو بار تکرار نمی شود)).
سپس سیوطی نتیجه گیری می کند که کاری که پیامبر صلی الله علیه وسلم انجام دادند، از باب شکر خداوند بخاطر بوجود آوردن او، و تشریع برای امتش بوده است. پس برای ما هم مستحب است برای تولد او با گردهمایی و دادن غذا و شادی کردن شکر خود را اظهار نماییم.


جواب:

حدیثی که در این اصل به آن استناد شده حدیثیست ضعیف .
یکی از دلایل ضعف این حدیث وجود عبدالله بن محرر در سند حدیث هست که در ضعف او اتفاق هست .
امام نووی می فرماید هذا حدیث باطل.
و دلایل دیگری برای ضعف حدیث وجود دارد که صرف نظر میکنم

این حدیث از طرق متعدد وارد شده که باوجود ضعف سند لکن متابعتی برایش یافت میشود و به مجموع طرق آن حسن یا صحیح است که البته اکنون فرصت بررسی کامل آن را ندارم ان شاء الله بعد از امتحانم مفصلاً پاسخ میدهم. تنها شما رو به کتاب السلسلة الصحيحة ( 6 / 502 ح 2726) ارجاع میدهم که شیخ آلبانی آن را صحیح دانسته است.الله المستعان

بازم شمارو به حدیث رسول الله تذکر میدم که می فرمایند من عمل عملا لیس علیه امرنا فهو رد یعنی هر عملی که امر ما بر آن نباشد رد است و خودتان هم در شرحش که آوردید آمده هر عملی که امر شارع بر آن نباشد مردود است

بله این حدیث سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم مشخص است و فهم و فعل ائمه رحمهم الله نیز مشخص است شما را به آن ارجاع میدهم.
 

تسنیم

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
361
پسندها
0


این قسمتی از کتاب شیخ محمد بن جمیل زینو استاد و مدرس دارالحدیث مکه مکرمه هست به نظرم برای این بحث مفیده.




يكي از مراسمات بسيار پررنگ اهل تصوف، مراسم عيد ميلاد يا جشن مولودي است كه در روز دوازدهم ربيع الاول هر سال، به مناسبت تولد پيامبر عظيم الشأن اسلام در آن روز برگزار مي شود. اين كار تدريجاً به عنوان امري جهاني و فراگير در سراسر ممالك اسلامي در آمده و عنوان عبادت را به خود اختصاص داده است، در حاليكه در عهد مبارك پيامبر اسلامث و خلفاي راشدين و صحابه و تابعين وجود نداشته و مرسوم نبوده و دين هم كامل شده و نيازي به كامل كردن ندارد.
الله تعالي مي فرمايد:﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾[1] «امروز دين شما را برايتان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آئين خداپسند براي شما برگزيدم.» پيامبر اكرمث نيز مي فرمايد:٭٭قَدْ تَرَكْتُكُمْ عَلَى الْبَيْضَاءِ لَيْلُهَا كَنَهَارِهَا لَا يَزِيغُ عَنْهَا بَعْدِي إِلَّا هَالِكٌ٭٭[2] (من شما را بر راه روشني ترك كرده و جا گذاشته ام كه شبش همانند روز، روشن است و كسيكه بعد از من از راه، روش و سنتم دور شود، هلاك خواهد شد.) پس بر هر مسلماني واجب و لازم است در تمام عبادات خود از روش و سنت پيامبر اكرمث تبعيت كرده و از كارهاي تازه و نوظهور در دين پرهيز كند، همچنانكه علماي اهل سنت و جماعت فرموده اند:[العبادات توقيفيّة لا مجال للعقل في تشريعها او أستحسانها او تقبيحها] "عبادت توقيفي است، يعني بايد بر آن وقف كرده و همانطور كه در عهد پيامبر و خلفاي راشدين انجام شده آن را انجام داد و عقل هيچ تصرف و دخالتي در پسند و يا ناپسند(حسنه و سيئه) شمردن و قانونگذاري(تشريع) در دين را ندارد."
پيامبر اكرمث مي فرمايد:٭٭مَنْ أَحْدَثَ فِي أَمْرِنَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ٭٭[3] (هركس چيزي در امر ما (دين) بيفزايد، كه آن چيز در دين نبوده باشد، كارش مردود و باطل است.) و همچنين مي فرمايد:٭٭إِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ٭٭[4] (از كارهاي نوظهور و تازه پيدا(در دين) خودداري كنيد، چون هر نو ظهوري بدعت و هر بدعتي گمراهي است.) و صحابي جليل القدر عبدالله بن مسعودط مي فرمايد:[إتّبعوا و لا تبتدعوا فقد كفيتم]"(از سنت پيامبر) تبعيت كرده و بدعت گذاري نكنيد، براستي كه تبعيت براي شما كافيست." همچنين يار بزرگوار پيامبر حذيفه بن يمانط مي فرمايد:[كلّ عبادة لم يتعبّدها اصحاب رسول الله فلا تتعبّدوها، فانّ الاول لم يدع للأخر مقالا] "هر عبادتي كه ياران پيامبر انجام نداده بودند، آن را انجام ندهيد چون نسل اول از مسلمين(اصحاب) سخني براي نسل آخر باقي نگذاشته است."
پيامبر اكرمث سه قرن طلائي صدر اسلام را بعنوان بهترين قرن و دوران، معرفي كرده و مي فرمايد:٭٭ خَيْرُ النَّاسِ قَرْنِي ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ٭٭[5] (بهترين قرنها، قرن من است، سپس كسانيكه در دو قرن بعد از آن مي آيند.)
منشأ پيدايش عيد ميلاد(مولودي)
حال مشخص شد كه عيد ميلاد در سه قرن طلايي اسلام وجود نداشته و پيامبر عظيم الشأن، اصحاب و ياران، تابعين و تابع تابعين هيچگاه آن را انجام نداده اند، پس ببينيم در چه زماني و در چه مكاني و چه كساني اين مراسم را به دين افزوده و چگونه در ميان مسلمانان رواج يافت.
امام ابن كثير در كتاب«البدايه و النهايه» جلد11 صفحه 172 مي فرمايد:[إنّ الدولة الفاطمية- العبيدية المنتسبة الي عبيدالله بن ميمون القداح اليهودي- التي حكمت مصر من 357 الي 567 الهجرية أحدثوا إحتفالات بأيّام كثيرة و منها الإحتفال بمولد النبي - صلي الله عليه و سلم-] "حكومت و دولت فاطمي كه به خاطر انتساب به عبيدالله پسر ميمون قداح يهودي به دولت عبيدي نيز مشهور بود و از سال 357 تا سال 567 (به مدت 210 سال) بر مصر حكومت مي كرد مراسم و مناسبتهاي بسياري را در روزهاي سال احداث و اختراع كرده كه مراسم جشن تولد پيامبر نيز از جملة آن مراسمات بود."
بجز امام ابن كثير، امام مقريزي در كتاب«المواعظ و الاعتبار» جلد 1 صفحه 490 و شيخ محمد بخيت المطيعي مفتي قديم ديار مصر در كتاب«احسن الكلام فيما يتعلق بالسنه و البدعه و الأحكام» صفحه 45،44 و شيخ علي محفوظ در كتاب ارزشمند«الإبداع في مضارّ الابتداع» صفحه 251 اين مسأله را ذكر كرده و تأييد فرموده اند. بسي جاي تأسف است كه امت پيامبر با وجود دين كاملي كه دارند، مراسم عبادي و ديني خود را از فاطمي هاي زنديق اولاد و احفاد عبدالله بن سبأ يهودي فرا گيرند.
مضرات انجام مراسم مولودي
1. انجام دادن كاري بعنوان بخشي از دين، كه عالمترين انسانها به دين خدا يعني اصحاب، تابعين و تابع تابعين انجام نداده اند، بمعني نقص آنها و كمال ما در دين است.
2. ترك تبعيت اصحاب پيامبر و دنباله روي فاطمي هاي زنديق.
3. مشابهت و تقليد از قوم مسيحي كه عيد ميلاد پيامبر خدا عيسي(ع) را بعنوان بخشي از دين قرار داده اند، در حاليكه تقليد از آنها براي مسلمين حرام است. و همچنين زبان حال كساني كه مراسم مولودي را انجام مي دهند، گوياي كلماتي كفر آميز است، از جمله:1. دين اسلام ناقص و محتاج تكميل كردن است.2. پيامبر اكرمث خير عظيمي را از امت خود مخفي كرده يا بدان آگاهي نداشته است.3.اصحاب و تابعين، محبت پيامبر را در دل نداشته و يا پي به قدر و منزلت و مقام ايشان نبرده اند در غير اين صورت از انجام مراسم مولودي صرف نظر نمي كردند.
مترجم :عبدالرحمن حسین پور
 

صدیق

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/1/13
نوشته‌ها
620
پسندها
1


این قسمتی از کتاب شیخ محمد بن جمیل زینو استاد و مدرس دارالحدیث مکه مکرمه هست به نظرم برای این بحث مفیده.


جناب ابن جمیل زینو چندین سال پیش فوت کرده و برخی از کتابتهایش نقد شده ازجمله کتاب "تصوف در میزان شریعت" که ردی زیبا با اسلوبی مخالف اسلوب شیخ ابن جمیل زینو بر آن نوشته شد که بنده چندسال پیش مطالعه کردم هم اصل کتاب و هم نقد آن.

يكي از مراسمات بسيار پررنگ اهل تصوف، مراسم عيد ميلاد يا جشن مولودي است كه در روز دوازدهم ربيع الاول هر سال، به مناسبت تولد پيامبر عظيم الشأن اسلام در آن روز برگزار مي شود. اين كار تدريجاً به عنوان امري جهاني و فراگير در سراسر ممالك اسلامي در آمده و عنوان عبادت را به خود اختصاص داده است،


اولاً این عمل خاص گروهی خاص نیست و این که آن را به اهل تصوف محدود کرده است جای ایراد دارد.

ثانیاً عجب فراگیر شده است که تمام ممالک اسلامی را در برگرفته و آنگاه این سؤال مطرح است آیا همه ی این ممالک اسلامی اهل تصوف بودند یا هستند؟



در حاليكه در عهد مبارك پيامبر اسلامث و خلفاي راشدين و صحابه و تابعين وجود نداشته و مرسوم نبوده و دين هم كامل شده و نيازي به كامل كردن ندارد.
الله تعالي مي فرمايد:﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾[1] «امروز دين شما را برايتان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آئين خداپسند براي شما برگزيدم.» پيامبر اكرمث نيز مي فرمايد:٭٭قَدْ تَرَكْتُكُمْ عَلَى الْبَيْضَاءِ لَيْلُهَا كَنَهَارِهَا لَا يَزِيغُ عَنْهَا بَعْدِي إِلَّا هَالِكٌ٭٭[2] (من شما را بر راه روشني ترك كرده و جا گذاشته ام كه شبش همانند روز، روشن است و كسيكه بعد از من از راه، روش و سنتم دور شود، هلاك خواهد شد.)

اولاً همانطور که قبلاً بیان شد عدم انجام عملی در عهد نبوی دلیل بر منع نیست چه برسد به اصحاب یا تابعین. اما خب حدیثی را دیدم که دلیل بر اجتماع اصحاب و بزرگداشت سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم در زمان حیات آنحضرت صلوات الله علیه و سلم بوده است که برای جالب بود. از ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت است که معاویه بن ابی سفیان رضی الله عنهما بر حلقه ای در مسجد وارد شد که اصحاب در حالی که نشسته بودند ذکر خدا را بجا می آوردند و معاویه علت نشستن را از انها پرسید آنها نیز پاسخ دادند که علت نشستن برای ذکر خداوند است معاویه آنها را بار دیگر سؤال کرد و سوگندشان داد که آیا فقط برای ذکر کردن خدا نشستند ، اصحاب نیز همان پاسخ اولی را دادند تا این که معاویه علت اصرارش را این طور می گوید:

ان رسول الله صلى الله عليه و سلم خرج على حلقة من أصحابه فقال ما أجلسكم قالوا جلسنا نذكر الله عز و جل ونحمده على ما هدانا للإسلام ومن علينا بك قال آلله ما أجلسكم الا ذلك قالوا آلله ما أجلسنا الا ذلك قال أما اني لم استحلفكم تهمة لكم وانه أتاني جبريل عليه السلام فأخبرني ان الله عز و جل يباهي بكم الملائكة

رسول الله صلی الله علیه و سلم بر حلقه ای از اصحابش وارد شد و فرمود: مجلس شما چیست؟ اصحاب گفتند: نشسته ایم ذکر خداوند عزوجل را می کنیم و خدای را ستایش میکنیم که ما را بر اسلام هدایت نموده و برما متن گذاشته است به وسیله ی شما (رسول الله). آنحضرت فرمودک شما را بخدا آیا تنها مجلستان برای آن است؟ اصحاب گفتند: بله بخدا مجلسمان فقط به آن علت است. انحضرت فرمود: من شما را سوگند ندادم که به شما گمان بد داشته باشم ، بلکه جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و مرا از خداوند عزوجل خبردار نمود که به شما نزد ملائکه مباهات می کند.

مسند أحمد بن حنبل 4 / 92 ح 16881؛الناشر : مؤسسة قرطبة - القاهرة
سنن النسائي 8 / 249 ح 5426؛الناشر : مكتب المطبوعات الإسلامية - حلب الطبعة الثانية ، 1406 - 1986م


اصل این حدیث در صحیح مسلم و صحیح ابن حبان و سنن ترمذی و غیره آمده است.

در این حدیث علت جلسه ی اصحاب در مسجد دو چیز بوده اول "نذکر الله " دوم "مّن علينا بك " ، با توجه به این حدیث نکاتی قابل تأمل است:

اول اینکه: این حدیث دلالت بر ان دارد که اصحاب بیشتر از آن که ما امروز برای مولانا رسول الله صلوات الله علیه و سلم مجلس برگذار میکنیم برای یاد خداوند و نقل سیرت و شمائل و خصائص و موهبت وجودی حضرت الرسول ، آنها چنین اموری را انجام دادند. آیا با این حال اصحاب چنین عملی (مولودی) را برای بزرگداشت آنحضرت انجام ندادند؟

دوم اینکه: باتوجه به این حدیث مشخص می شود اصحاب عملی را انجام دادند که قبلش سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم از آن خبری نداشته است یعنی ؛ عملی که پیشینه ای نداشته است و تنها باتوجه به حسن نیت و حسن عمل و این که مشتمل بر امور معروف بوده انجام گرفته شده است.

سوم اینکه: سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم وقتی با این عمل اصحاب مواجه شد با این که از آن خبر نداشت (امری از جانب ایشان برای انجام آن عمل وارد نشده بوده) لکن نتنها آن را منع و نهی نکردند و حتی بدعت نخواندند بلکه ان را پسندیده دانستند و سیدنا جبرئیل علیه السلام از جانب خداوند متعال خبر داده است که حضرت باری تعالی به آن مجلس اصحاب مباهات نموده پیش ملائکه .

چهارم اینکه: این عمل اصحاب در عهد نبوی فقط یک بار نبوده بلکه بارها انجام شده چرا که در همین هیئت که در عهد نبوی انجام شده برای معاویه رضی الله عنه نیز اتفاق افتاده و لذا دقیقاً عمل سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم را تکرار نموده که دلالت بر آن دارد که این عمل بارها انجام شده است.

ثانیاً آیه ی اکمال آخرین آیه نازل شده نیست و علاوه بر آن اگر صرف استناد به این آیه دلیل بر منع انجام دادن برخی امور بعد از نازل شدن آن آیه باشد پس باید اموری که در عهد نبوی بعد از نزول آن آیه و یا در عهد اصحاب و یا تابعین نیز ایراد گرفته شود چرا که در آن حال نیز دین کامل گشته پس چه لزومی به انجام برخی از امور داشته که دین بر آن اقرار ننموده است؟! حاشا که چنین باشد.

ثالثاً حدیثی که به آن استناد شده است در خصوص تمسک به سنت است و در آن ما نیز اتفاق نظر داریم لکن اموری را که در سنت اشاره نشده باشد چه جوابی دارد؟ مثلاً تدوین علوم حدیث که خود جناب ابن جمیل زینو مدرس آن بوده و قطعاً انتظار ثواب و اجر از درگاه الهی هم داشته است هرچی نباشد در شناخت و معرفت کلام نبوی صلی الله علیه و سلم است ، و قیس علی هذا ...

رابعاً در حدیث از ابن عباس رضی الله عنهما روایت است که می گوید:

فما أحل فهو حلال وما حرم فهو حرام وما سكت عنه فهو عفو

آنچه را [خداوند ]حلال کرده پس حلال ، و آنچه را حرام کرده ، حرام است و از آنچه سکوت نموده پس گذشته است.


سنن أبي داود 2 / 382ح 3800؛الناشر : دار الفكر - بیروت

این حدیث را شیخ آلبانی "صحیح الاسناد" دانسته و در سنن ترمذی و ابن ماجه و غیر آن دو به صورت مرفوع از سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم با لفظی دیگر روایت شده و شیخ آلبانی آن را حسن دانسته است.


پس بر هر مسلماني واجب و لازم است در تمام عبادات خود از روش و سنت پيامبر اكرمث تبعيت كرده و از كارهاي تازه و نوظهور در دين پرهيز كند، همچنانكه علماي اهل سنت و جماعت فرموده اند:[العبادات توقيفيّة لا مجال للعقل في تشريعها او أستحسانها او تقبيحها] "عبادت توقيفي است، يعني بايد بر آن وقف كرده و همانطور كه در عهد پيامبر و خلفاي راشدين انجام شده آن را انجام داد و عقل هيچ تصرف و دخالتي در پسند و يا ناپسند(حسنه و سيئه) شمردن و قانونگذاري(تشريع) در دين را ندارد."

اولاً جمله ی اولشان که عبادات توقیفی است ما نیز بر آن اتفاق نظر داریم لکن برخی از امور وسیله ای برای عبادت هستند آیا این هم شامل این قانون می شود؟!!! و مولودی گرفتن یا اعمالی از این قبیل وسیله ای برای رسیدن به انجام دادن عبادات است.

ثانیاً این جناب مترجم آن جمله ی عربی که یک قاعده است را اشتباه ترجمه کرده و یا این که عمداً آنطور ترجمه کرده بی آن که به اضافات آن توجهی کرده باشد . و بنابه این ترجمه اشتباه این طور برداشت می شود که آنچه در عهد خلفای راشدین رضی الله عنهم انجام شده است به منزله ی عبادات محسوب شده در حالی که قوانین تشریع از قرآن و سنت است نه انجام اموری که در عهد خلفا انجام شده باشد. اگر این سخن را بپذیریم پس مشاجراتی که میان اصحاب رخ داده آیا عبادات بوده؟ یا عملی را که صحابی ای انجام داده و همان عمل را صحابی دیگر انجام نداده آیا هردو توقیفی است؟! اگر منظور توجه به اعمالی که در عهد خلفا در امور عبادی انجام شده ما نیز توجه به آن داشته باشیم و تمسک کنیم به انچه از عبادات که از قرآن و سنت بوده و در عهد خلفا انجام شده بله سخنی زیباست در غیر این صورت آن ترجمه ای که شده برای آن قاعده مذکور صحیح نیست.


پيامبر اكرمث مي فرمايد:٭٭مَنْ أَحْدَثَ فِي أَمْرِنَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ٭٭[3] (هركس چيزي در امر ما (دين) بيفزايد، كه آن چيز در دين نبوده باشد، كارش مردود و باطل است.) و همچنين مي فرمايد:٭٭إِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ٭٭[4] (از كارهاي نوظهور و تازه پيدا(در دين) خودداري كنيد، چون هر نو ظهوري بدعت و هر بدعتي گمراهي است.) و صحابي جليل القدر عبدالله بن مسعودط مي فرمايد:[إتّبعوا و لا تبتدعوا فقد كفيتم]"(از سنت پيامبر) تبعيت كرده و بدعت گذاري نكنيد، براستي كه تبعيت براي شما كافيست." همچنين يار بزرگوار پيامبر حذيفه بن يمانط مي فرمايد:[كلّ عبادة لم يتعبّدها اصحاب رسول الله فلا تتعبّدوها، فانّ الاول لم يدع للأخر مقالا] "هر عبادتي كه ياران پيامبر انجام نداده بودند، آن را انجام ندهيد چون نسل اول از مسلمين(اصحاب) سخني براي نسل آخر باقي نگذاشته است."

اولاً در خصوص حدیث اولی و دومی در پست های قبلی شرح آن از دیدگاه علمای اهل فن بیان شد و اینجا نیازی به تکرار آن نیست می توانید مراجعه کنید به آن اقوال مربوطه در پست های قبلی.

ثانیاً فرموده های عبدالله بن مسعود و حذیفه بن یمان رضی الله عنهما کاملاً صحیح است لکن انها در عصر خود اصحاب و تابعین بوده و غالب اصحاب به قرآن و سنت کاملاً اشراف داشتند و برخی دیگر مقلد دیگر صحابه کبار بودند لکن بعداً این نیاز پیدا شد که برای فهم قرآن و سنت نیاز به تدوین حدیث و علوم آن و نیز علوم قران و تفسیر و صرف و نحو و غیره شد و علما این علوم را که نتنها انکار و رد نکردند بلکه تشویق و در تدوین آن شدیداً همکاری و تلاش و اهتمام ورزیدند . در عصر عمر بن عبدالعزیر رحمه الله که به اتفاق علما او از جمله خلفای راشدین و به عمر ثانی مشهور گردیده ، تدوین حدیث انجام شده و یا در عصر امام ابوحنیفه و تدوین کتب فقهی و یا توسط امام شافعی که بنیان گذار اصول فقه بوده چنین علمی ابداع گشته است.

ثالثاً ظاهراً منظور از سخن حذیفه بن یمان رضی الله عنه اجماع صحابه است و سیاق سخنش بر آن دلالت می کند چرا که سیدنا حذیفه در مورد نسخ مصحف که توسط سیدنا عثمان رضی الله عنه انجام شد و اصحاب موافقت نمودند ،آن فرموده را بیان کرده است. و بنابه احادیث صحیح امت بر گمراهی اجماع نمی کنند.


پيامبر اكرمث سه قرن طلائي صدر اسلام را بعنوان بهترين قرن و دوران، معرفي كرده و مي فرمايد:٭٭ خَيْرُ النَّاسِ قَرْنِي ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ٭٭[5] (بهترين قرنها، قرن من است، سپس كسانيكه در دو قرن بعد از آن مي آيند.)
منشأ پيدايش عيد ميلاد(مولودي)
حال مشخص شد كه عيد ميلاد در سه قرن طلايي اسلام وجود نداشته و پيامبر عظيم الشأن، اصحاب و ياران، تابعين و تابع تابعين هيچگاه آن را انجام نداده اند، پس ببينيم در چه زماني و در چه مكاني و چه كساني اين مراسم را به دين افزوده و چگونه در ميان مسلمانان رواج يافت.
امام ابن كثير در كتاب«البدايه و النهايه» جلد11 صفحه 172 مي فرمايد:[إنّ الدولة الفاطمية- العبيدية المنتسبة الي عبيدالله بن ميمون القداح اليهودي- التي حكمت مصر من 357 الي 567 الهجرية أحدثوا إحتفالات بأيّام كثيرة و منها الإحتفال بمولد النبي - صلي الله عليه و سلم-] "حكومت و دولت فاطمي كه به خاطر انتساب به عبيدالله پسر ميمون قداح يهودي به دولت عبيدي نيز مشهور بود و از سال 357 تا سال 567 (به مدت 210 سال) بر مصر حكومت مي كرد مراسم و مناسبتهاي بسياري را در روزهاي سال احداث و اختراع كرده كه مراسم جشن تولد پيامبر نيز از جملة آن مراسمات بود."
بجز امام ابن كثير، امام مقريزي در كتاب«المواعظ و الاعتبار» جلد 1 صفحه 490 و شيخ محمد بخيت المطيعي مفتي قديم ديار مصر در كتاب«احسن الكلام فيما يتعلق بالسنه و البدعه و الأحكام» صفحه 45،44 و شيخ علي محفوظ در كتاب ارزشمند«الإبداع في مضارّ الابتداع» صفحه 251 اين مسأله را ذكر كرده و تأييد فرموده اند. بسي جاي تأسف است كه امت پيامبر با وجود دين كاملي كه دارند، مراسم عبادي و ديني خود را از فاطمي هاي زنديق اولاد و احفاد عبدالله بن سبأ يهودي فرا گيرند.
اولاً حدیثی که نقل شده قبلاً بنده پاسخ داده بودم در پست های دیگر که میتوانید مراجعه کنید.

ثانیاً در مورد منشأ مولودی نیز قبلاً ادله ی کافی را نقل کردم ، اما این که از حافظ ابن کثیر رحمه الله در خصوص مولودی نقل کرده که البته بنده باتوجه به این آدرسی که اشاره شده چیزی نیافتم از کتاب البدایة والنهایة و گمانم بر آن است که این آدرس اشتباه و آن عبارت عربی نیز از حافظ ابن کثیر نیست.الله اعلم

خود حافظ ابن کثیر در ترجمه و بیوگرافی ملک مظفر کوکبری حاکم اربیل بعد از آن که او را با صفات حمیده خوانده و نیز او را عادل ، می گوید:

كان يعمل المولد الشريف في ربيع الاول ويحتفل به احتفالا هائلا

[جشن] مولودی شریف در ربیع الاول را انجام میداد و درآن جشنی میگرفت جشنی بسیار بزرگ


البداية والنهاية 13 / 136؛الناشر : مكتبة المعارف - بيروت


ثالثاً قدیمی ترین منبعی که - ظاهراً - ابداع مولودی را به فاطمی ها نسبت داده است ، امام مقریزی رحمه الله است که خود مقریزی در 845 هجری میزیسته است. و خود شیخ ابن جمیل زینو اشاره کرده که فاطمیان از سال 357 تا 567 در مصر حکومت کردند یعنی قریب به 300 سال با آخرین حاکم فاطمی فاصله زمانی داشته و از طرفی مدتها قبل از این که امام مقریزی متولد شود ملک مظفر کوکبری رحمه الله احتفال مولدی را انجام داده است پس نسبت مولودی به فاطمیان صحیح نیست.

رابعاً خود مقریزی انتساب فاطمیان را به سیدتنا فاطمه رضی الله عنها را از دفاع کرده درحالی که جمهور علما آن را اشتباه دانستند و نسبتی میان فاطمیان و سیدتنا فاطمه رضی الله عنها وجود ندارد وجه استناد به این از این جهت بود که سخن مقریزی رحمه الله ممکن است رد یا قبول بشود و صرف نقل او دلیل بر صحت نیست.

خامساً برفرص قبول ، آیا انجام عملی حسنه توسط فاطمیان صرف این که آنها مذموم هستند دلیل بر رد آن عمل است؟! اگر این طور است پس باید الازهر شریف را ویران کنیم چون این جامع الازهر توسط فاطمیان بنا شده و چه علمایی که در این دانشگاه فارغ التحصیل نشدند. نظرتان چیست؟!


مضرات انجام مراسم مولودي
1. انجام دادن كاري بعنوان بخشي از دين، كه عالمترين انسانها به دين خدا يعني اصحاب، تابعين و تابع تابعين انجام نداده اند، بمعني نقص آنها و كمال ما در دين است.
2. ترك تبعيت اصحاب پيامبر و دنباله روي فاطمي هاي زنديق.
3. مشابهت و تقليد از قوم مسيحي كه عيد ميلاد پيامبر خدا عيسي(ع) را بعنوان بخشي از دين قرار داده اند، در حاليكه تقليد از آنها براي مسلمين حرام است.
و همچنين زبان حال كساني كه مراسم مولودي را انجام مي دهند، گوياي كلماتي كفر آميز است، از جمله:1. دين اسلام ناقص و محتاج تكميل كردن است.2. پيامبر اكرمث خير عظيمي را از امت خود مخفي كرده يا بدان آگاهي نداشته است.3.اصحاب و تابعين، محبت پيامبر را در دل نداشته و يا پي به قدر و منزلت و مقام ايشان نبرده اند در غير اين صورت از انجام مراسم مولودي صرف نظر نمي كردند.
مترجم :عبدالرحمن حسین پور


اولاً این که عنوان به اسم مضرات مولودی گرفتن و افترا زدن به عاملان آن توهین به تمام علمایی است که مولودی را قبول داشتند و از آن دفاع کردند.

ثانیاً سبحان الله ... مولودی گرفتن دلیل دلیل بر نقض اسلام است؟! قضاوت را به خوانندگان ارجمند واگذار میکنم. هرچند قبلاً پاسخ دادیم لکن این موردش - عفا الله عنا و عنه - جای تأمل بسیار دارد.

این سخن ایشان چنین برداشت میشود که همه ی علمایی که مولودی را قبول داشتند و آن ملک مظفر کوکبری و غیر او که عادل و عالم و بزرگوار بوده عمل مولودی را انجام داده است که نقص دین اسلام را به به زبان بی زبانی بیان کنند.معاذالله
 

amo

Well-known member
تاریخ ثبت‌نام
22/1/14
نوشته‌ها
84
پسندها
0
دوست عزیز.توهین به تمام علما یعنی چی؟؟؟فان تنازعتم فی شی فرودوه الی الله و رسوله.با این حرفی که شما میزنین پس باید گفت اونایی که مولودی میگیرن توهین به پیامبر میکنن.ببینید.تقلید صحیح نیست.براش چندیدن آیه قرآن هست.البته من به بحث کاری ندارم.چون قراره یکی دیگه ادامه بده.اما رد نظر یه عالم توهین محسوب نمیشه
 

تسنیم

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
361
پسندها
0
پیشینه ی مولود خوانی:


بیشتر تاریخ نگاران بنیانگذار و اولین حکمرانی که جشن مولود را برگزار کرده است «مظفرالدین ابوسعید» پادشاه اربیل (هولیر) عراق می دانند. این شخصیت ارجمند احترام زیادی برای جشن مولود قایل بوده و در هر جشن مولودی ، مسلمانان را دور هم جمع کرده است . سپس در مصر، مراکش، اردن و دیگر شهر*های بزرگ اسلامی برگزار شده است.

دیدگاه برخی از اندیشمندان در باره آغاز جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم-
آغاز پیدایش جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- به امیری از امرای اربیل در عراق بنام «الملک المظفر أبو سعید کوکْبُری ابن زین الدین علی بن تبکتکین» (وفات ۶۳۰هـ) در قرن هفتم هجری برمی*گردد، که وی به جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- اهمیت زیادی می*داد، و چنان آنرا با شکوه برگزار می*کرد که مردم زیادی از بغداد، سنجار، موصل و جزیره در آن شرکت می*کردند. مقریزی در کتاب «السلوک لمعرفة دول الملوک» و امام ذهبی در کتاب «تاریخ الإسلام» و امام ابن کثیر در «البدایة والنهایة» و دیگران به این مطلب اشاره کرده*اند.
امام ابن کثیر (۷۰۰ – ۷۷۴هـ) در «البدایة والنهایة» در باره*ی او چنین می*گوید: «الملک المظفر أبو سعید کوکْبُری ابن زین الدین علی بن تبکتکین یکی از سخاوتمندان و سروران بزرگ، و یکی از پادشاهان عظیم الشأن بود، و آثار خوبی را از خود بجای گذاشت، … و مولود شریف (میلاد رسول الله -صلی الله علیه وسلم-) را در ماه ربیع الأول انجام می*داد، و برای آن جشن بزرگی را برپا می*کرد، و با این حال مردی با شهامت، شجاع، دلیر، قهرمان، خردمند، دانشمند و دادگر بود -رحمه الله وأکرم مثواه- و شیخ أبو الخطاب ابن دحیة برای او کتابی را درباره*ی مولد نبوی تألیف کرد بنام: «التنویر فی مولد البشیر النذیر» و بخاطر این کتاب به او هزار دینار جایزه داد و دوران امارتش تا دوران دولت صلاحیه ادامه پیدا کرد، و شهر عکا را محاصره کرد، تا آن سال سیره و سریره*اش (ظاهر و باطنش) مورد ستایش بود.»
«سخاوی» می*فرماید: «بعد از قرن سوم در بیشتر مناطق و شهر*های بزرگ اسلامی؛ این مراسم بدین صورت آغازشد. در شب صدقه دادن و در روز با خواندن زندگی پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم-».
«ابن جوزی» می*فرماید: «اولین حاکمی که یاد بود سالروز تولد پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- را جشن گرفت؛ «ملک مظفر ابو سعید» حاکم شهر اربیل (هه*ولێر) بوده، که «حافظ بن دحیه» کتابی را در این زمینه (و با تشریح زندگی پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم-) برای حاکم نوشت؛ با نام «التنویر بمولود البشیر النذیر»، که «ملک مظفر» هزار درهم به عنوان جایزه به ایشان داد».
«حافظ بن دحیه» خود می*گوید: «هنگامی که به شهر اربیل رفتم دیدم حاکم این شهر «سلطان مظفر» علاقه*ی فراوانی به شخصیت پیامبر دارد از من خواست که کتابی در زمینه*ی شخصیت پیامبر برای این مراسم بنویسم من هم شروع کردم به نوشتن «التنویر بمولود البشیر النذیر»، که خود در این مراسم با شکوه شرکت کردم و خود مولودی را خواندم».
«ملک مظفر الدین» حاکمی شجاع، عاقل، عادل و قدرتمندی بود که هر ساله در اوّل ماه ربیع الأول: قاریان، شاعران، وعّاظ را برای مراسم مولودی دعوت می*کرد، سیصد هزار دینار را برای این مراسم خرج می*کرد.
دو روز قبل از عید؛ از درب قلعه تا میدان گنبد*های از خشت درست می*کرد، هر گنبدی مخصوصی اشخاصی از وزرا و معاونین عالمان و مشاهیر و... شهر را چراغانی می*کرد و مشعل را روشن می*کرد، دستور می*داد شتران، گاو و گوسفندان را به میدان به شکل زاید الوصفی مزیّن می*کرد ببرند؛ و برای روز عید همه*ی مردم را به میدان فرا می*خواند برای اجرای مراسم مولودی پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- و دستور می*داد که آشپز*ها دیگ (دیزه) را آماده کنند و دستور ذبح حیواناتی که به میدان آورده شده بود، و با طعام گونان و لذیذ از مردم و مهمانان پذیرایی می*کرد، و همچنین دستور می*داد در بین مردم حلوا و میوه پخش شود. دستور می*داد برای علما، اندیشمندان و مشایخ لباس تهیه شود.
ابن خلکان می*فرماید: «ملک مظفر» شخصی بسیار متواضع و فروتن، نیک نفس و بسیار بخشنده و سخاوتمند. علاقه*ی بسیار به اندیشمندان داشت؛ علی الخصوص به فقهاء و محدثین».
احمد تیمور می*گوید: «حافظ بن دحیه» از بزرگان علما و مشاهیر فضلا بود، جهانگرد و متخصص در علوم الحدیث بوده، آشنای به علوم نحو، لغت و اشعار و رویدادهای عرب بود، برای دریافت علوم الحدیث با اکثر مشاهیر دنیای اسلام دیدار داشته و به اکثر کشورهای سفر کرده از جمله: اندلس، مراکش، افریقا، مصر، شام، عراق، خراسان، اصفهان، نیشابور و اربیل
 
آخرین ویرایش:

تسنیم

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
361
پسندها
0

یه مقاله خوندم درباره ی مولود خوانی که بیطرفانه به بررسی این موضوع پرداخته و به نظر من به نتیجه ای منصفانه رسیده که البته برادر صدیق در فرمایشاتشون قبلا به اون اشاره کردند.


حتما این مقاله رو خونید

میلاد پیامبر از افراط تا تفریط


هر ساله با فرا رسیدن ماه ربیع الأول و به مناسبت میلاد خاتم پیامبران صلی الله علیه و سلم، جشنها و مراسم مولود خوانی فراوانی در گوشه و کنار جهان اسلام برپا می گردد، این جشن و شادیها که گهگاهی آمیخته با برخی از منکرات و معاصی نیز هست، واکنشهای ضد و نقیضی را در میان علماء و فقهای جهان اسلام در بر داشته است.


بعضی از علماء برپایی این جشنها را مطلقاً نادرست و بدعت می دانند، و برخی دیگر بطور مشروط آنرا جایز می شمارند. نگارنده در این مقاله در صدد آنست دیدگاههای دو گروه را مطرح کند، و پس از طرح دیدگاهها و مقایسه بین آنها، به قولی که به حقیقت نزدیکتر است دست پیدا کند.

تاریخچه جشن میلاد پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم

شکی نیست که جشن میلاد پیامبر صلی الله علیه وسلم در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم و صحابه و تابعین وجود نداشته است، از متون تاریخی چنین بر می آید که چنین جشنهایی نخستین بار در زمان حکومت فاطمیان (۲۹۷هـ- ۵۶۷هـ) در مصر رواج پیدا کرد. إمام مقریزی رحمه الله در کتاب “الخطط” ( ج۱/ ص ۴۹۰و مابعد) به جشنهایی اشاره کرده است که خلفای فاطمی در مصر آنرا برگزار می کردند، و در این زمینه به جشنهایی همچون جشن اول سال، جشن میلاد پیامبر صلی الله علیه و سلم، جشن میلاد علی بن أبی طالب رضی الله عنه، جشن میلاد حسن و حسین رضی الله عنهما، جشن میلاد فاطمة زهراء رضی الله عنها، جشن میلاد خلیفه ی وقت، جشن شب أول رجب، عید فطر، عید قربان، جشن غدیرخم و جشن نوروز اشاره کرده است.
برخی هم آغاز پیدایش جشن میلاد پیامبر صلی الله علیه و سلم را به امیری از امرای أربیل در عراق بنام “الملک المظفر أبو سعید کوکْبُری ابن زین الدین علی بن تبکتکین”(وفات ۶۳۰هـ) در قرن هفتم هجری مرتبط می دانند، که وی به جشن میلاد پیامبر صلی الله علیه وسلم اهمیت زیادی می داد، و چنان آنرا با شکوه برگزار می کرد که مردم زیادی از بغداد، سنجار، موصل و جزیره در آن شرکت می کردند. مقریزی در کتاب “السلوک لمعرفة دول الملوک” و امام ذهبی در کتاب “تاریخ الإسلام” وامام ابن کثیر در “البدایة والنهایة” و دیگران به این مطلب اشاره کرده اند.
پس از این مقدمه تاریخی حال به طرح دیدگاهها می پردازیم:

اول: دیدگاه مخالفان

از دیدگاه مخالفان، جشن میلاد پیامبر صلی الله علیه وسلم نوعی بدعت در دین است، لذا اجرای آن چه با منکرات همراه باشد، چه نباشد، مطلقاً جایز نیست، مهمترین دلایل مخالفان در عدم جواز برپایی جشن مولود، از قرار زیر است:

دلیل اول: جشن میلاد پیامبر در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم وصحابه وتابعین وجود نداشته است، وهر چه در زمان آن بزرگواران وجود نداشته، انجام آن بدعت است. شیخ أبو بکر جابر الجزائری در کتاب “الإنصاف فیما قیل فی المولد من الغلو والإجحاف” می گوید: “کل ما لم یکن على عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم وأصحابه دیناً، لم یکن لمن بعدهم دیناً. والمولد فی عرف الناس الیوم لم یکن موجودا على عهد الرسول وأصحابه ولا على عهد أهل القرون المفضلة وإلى مطلع القرن السابع قرن الفتن والمحن ، فکیف یکون إذا دینا ؟ وإنما هو بدعة وضلالة”. یعنی هر چه در زمان رسول خدا و یارانش دین نبوده است، برای کسانی که بعد از آنها هم هستند، نمی تواند دین باشد، وجشن مولود که امروزه در نزد مردم رسم شده است در زمان رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وصحابه و مردمان سده های برتر و تا آغاز قرن هفتم که قرن فتنه ها و محنتها بوده، وجود نداشته است، پس چگونه می تواند این امر دین باشد، پس (مولود) بدعت و گمراهی است.

دلیل دوم: در بعضی کشورها جشن میلاد پیامبر صلی الله علیه وسلم با بسیاری از منکرات و گناهان همراه است، منکراتی ازقبیل: اختلاط زن و مرد، رقص مختلط، استفاده از آلات لهو و لعب، اسراف و تبذیر، شرابخواری، سرقت، جیب بری، دعوا و کشمکش و غیره…که وجود این منکرات در مولود منجر به تشدید تحریم آن می شود.

دلیل سوم: در جشن میلاد پیامبر صلی الله علیه وسلم ابیات وقصیده هایی خوانده می شود که گاهی یا شرک آمیز است، یا در مدح پیامبر صلی الله علیه وسلم غلوآمیز است، ویا با أصول ومبادی دین هماهنگی وتناسب ندارد. برای مثال بوصیری در قصیده بُردَة – که در مولود زیاد خوانده می شود-، می گوید:
یا أکْرَمَ الرُّسْلِ مالِی مَنْ أَلوذُ به سِواکَ عندَ حلولِ الحادِثِ العَمِمِ
یعنی: “ای گرامی ترین پیامبران! من جز تو کسی را ندارم که در هنگام آمدن حوادث فراگیر به او پناه برم.” که چنین عبارتی در تضاد روشن با اعتقاد به توحید است.

دلیل چهارم: برپایی جشن میلاد پیامبر موجب می شود که مردم به چشم یک عید شرعی به آن نگاه کنند، در حالیکه عید شرعی فقط دو روز است: عید فطر و عید قربان.

دلیل پنجم: برپایی جشن میلاد پیامبر موجب می شود که مردم به چشم یک عبادت شرعی و وسیله ای برای تقرب به خدا به آن نگاه کنند.
از مهمترین علمایی که در گذشته چنین دیدگاهی داشته اند می توان به تاج الدین عمر بن علی بن الفاکهانی(۶۵۴هـ – ۷۳۴هـ)، و در عصر حاضر به علمایی همچون شیخ عبد الرحمن بن حسن آل الشیخ، شیخ عبد العزیز بن باز، شیخ حمود بن عبد الله التویجری، شیخ محمد صالح العثیمین، شیخ عبد الله بن جبرین، شیخ صالح بن فوزان الفوزان از علمای سعودی اشاره کرد.
بنظر می رسد آنچه سبب شده که مخالفانی همچون فاکهانی در کتاب (المورد فی الکلام على عمل المولد) در قرن هفتم و هشتم مولود را بدعت بدانند، این بوده است که منکرات و معاصی زیادی با مولود عجین شده بود، لذا آنها برای از بین بردن این منکرات، چاره را در این دیدند که اصل مولود را انکار کنند.

دوم: دیدگاه موافقان

شاید بتوان گفت که در میان موافقان عالم معتبری پیدا نمی شود که مطلقا و بدون قید و شرط، جشن میلاد پیامبر صلی الله علیه وسلم را تجویز نماید، و کمتر کسی نیز پیدا می شود که جشن میلاد پیامبر صلی الله علیه وسلم را سنت بداند، بلکه غالب آنها قبول دارند که این مراسم در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم و صحابه و تابعین و تا قرون سوم و چهارم وجود نداشته است، و بعدها پیدا شده است، و از این جهت بدعت است، اما برای تجویز آن بدلایلی استدلال می کنند، که قابل تأمل و تدبر است.

موافقان جشن میلاد پیامبر صلی الله علیه وسلم، برای دفاع از دیدگاه خود به دلایل زیر اشاره می کنند:

دلیل اول: جمهور علماء بر این باورند که اولاً: در شرع مقدس اسلام، اصل در أشیاء بر مبنای اباحه است، یعنی همه چیز مباح است مگر اینکه شرع آنرا تحریم کند، لذا کسی که چیزی را حلال می داند نیاز به دلیل ندارد، اما اگر کسی قائل به تحریم چیزی است، نیاز به دلیل یقینی و قطعی دارد، لذا قائل بودن به اباحه ی مولود تمسک به اصل است، و نیاز به اثبات ندارد. ثانیاً: هر عملی به صرف اینکه در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم وجود نداشته است، بدعتِ نکوهیده به حساب نمی آید، علماء بدعت را بر دو نوع تقسیم می کنند و عدم تفاوت بین این دو نوع، باعث اشتباهات بزرگی می شود، این دو نوع عبارتند از: ۱- بدعت لغوی ۲-بدعت اصطلاحی یا شرعی.

بدعت لغوی یعنی صِرف نوآوری که در شرع مذموم نیست، اما بدعت اصطلاحی ومذموم را امام شاطبی در کتاب اعتصام چنین تعریف می کند: ((طریقة فی الدین مُخترَعة تُضَاهِی الشرعیَّة یُقصَد بالسلوک علیها المبالغة فی التعبد لله سبحانه. یعنی: بدعت راه وروشی در دین است که به تقلید از راه وروش شرعی اختراع شده است، ومنظور از أنجام آن، مبالغه درعبادت خداوند سبحان است.)) که با این تعریف، تنها عبادات در زیر بدعت وارد می شوند، اما عادات وارد نمی شوند.
ابن رجب حنبلی در کتاب (جامع العلوم والحکم) در تعریف بدعت شرعی یا اصطلاحی می گوید:(( المراد بالبدعة: ما أحدث مما لا أصل له فی الشریعة یدل علیه ، وأما ما کان له أصل من الشرع یدل علیه فلیس ببدعة شرعا ، وإن کان بدعة لغة) یعنی: منظور از بدعت آن چیزی است که تازه بوجود آمده، و در شریعت، اصلی که بر آن دلالت کند، وجود ندارد، اما آن چیزی که درشریعت، دارای اصلی باشد، که بر آن دلالت کند، شرعا بدعت نیست، گرچه لغتاً بدعت است.))
امام بیهقی در کتاب معرفة السنن والآثار از امام شافعی نقل می کند که گفت: (( المُحْدَثَاتُ مِنَ الأُمُورِ ضَرْبَانِ: مَا أُحْدِثَ یُخَالِفُ کِتَاباً، أَوْ سُنَّةً، أَوِ أَثَراً، أَوِ إِجْمَاعاً، فَهَذِهِ البِدْعَةُ ضَلاَلَةٌ، وَمَا أُحْدِثَ مِنَ الخَیْرِ لاَ خِلاَفَ فِیْهِ لِوَاحِدٍ مِنْ هَذَا، فَهَذِهِ مُحْدَثَةٌ غَیْرُ مَذْمُومَةٍ، قَدْ قَالَ عُمَرُ فِی قِیَامِ رَمَضَانَ: نِعْمَتِ البِدْعَةُ هَذِهِ، یَعْنِی: أَنَّهَا مُحْدَثَةٌ لَمْ تَکُنْ، وَإِذْ کَانَتْ فَلَیْسَ فِیْهَا رَدٌّ لِمَا مَضَى.”یعنی: نوآوریها (بدعتها) بر دو نوعند: نوآوریهایی که با قرآن وسنت و اثر و اجماع مخالف باشد، پس این بدعت گمراهی است، و نوآوریهایی خوبی که با هیچ یک از اینها مخالفت و تضادی نداشته باشند، که این بدعت مذموم و نکوهیده نیست. مانند نماز قیام رمضان که عمر رضی الله عنه گفت:”چه بدعت خوبی است”، یعنی اینکه (در زمان پیامبر) نبوده و بوجود آمده است، اما اگر (در زمان پیامبر) بوده، بنابه آنچه گذشت، مردود نیست.)) در اینجا منظور امام شافعی از نوع اول بدعت اصطلاحی و از نوع دوم بدعت لغوی است.
با توجه به تعاریف فوق، شروط لازم برای اینکه عملی بدعت و مذموم باشد و گمراهی به حساب آید، از قرار زیر است:

الف- آن عمل از اموری باشد که در دین وارد می شود، اما اگر از اعمال دنیوی باشد، بدعت محسوب نمی شود، بدلیل حدیث: “مَن أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منه فهو رَدٌّ”یعنی: کسی که در امر ما (دین ما) چیزی را نوآوری کند که جزء آن نیست، آن چیز مردود است. (بخاری ومسلم)
ب- ابتکاری و من درآوردی باشد، و اصلی در شرع نداشته باشد.
ج- مشابه آموزه های شرعی باشد؛ اما حقیقتاً چنین نباشد.
د- با نصی شرعی یا مقصدی از مقاصد شرع تضاد و تعارض داشته باشد.
در اینجا لازم است بین بدعت در عبادات از یک سو –که اصل در آنها منع و حرمت است- و بدعت در عادات و معاملات از سوی دیگر –که اصل در آنها جواز است- تفاوت قائل شد.
موافقان استدلال می کنند که اولاً: گرچه مرزبندی بین عادات و عبادات امری آسان نیست، ولی جشن میلاد پیامبر صلی الله علیه وسلم را نمی توان قاطعانه جزء عبادات دانست که انجام آن، تشریع و نوآوری در دین محسوب شود، بلکه این جشنها بیشتر در زیر عادات و رسومی می گنجد، که مردم آن را اختراع کرده اند، و شرع آن را تجویز کرده است، بشرطی که در آن منکر و حرامی انجام نشود، و مردم اعتقادی به سنت بودن آن نداشته باشند، و اگر چنین شد، می توان آن را منع کرد. ثانیاً: مولود بی اصل و اساس هم نیست، و -آنچنانکه در ادامه مقاله خواهد آمد- کسانی مانند امام ابن حجر عسقلانی (ت۸۵۲هـ) بعد از او امام سیوطی (ت۹۱۱هـ) برای مولود اصل شرعی تخریج کرده اند.

دلیل دوم: درست است که صحابه رضوان الله علیهم برای مناسبتهایی چون میلاد پیامبر صلی الله علیه وسلم، هجرت پیامبر صلی الله علیه وسلم، وجنگهای پیامبر صلی الله علیه وسلم جشن نمی گرفتند، ولی تفاوت آنها با ما در این بود که آنها همه این حوادث را بطور زنده دیده بودند، ودر آن شرکت داشتند، ورسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ در روح وروان آنها زنده بود.
سعد بن أبی وقاص می گوید: “ما جنگهای رسول خدا را آنچنان برای فرزندانمان نقل می کردیم، که سوره ای از قرآن را به آنها یاد می دادیم”. سپس عصری آمد که این معانی بفراموشی سپرده شد، ومردم احساس کردند که به احیاء این معانی نیاز دارند، لذا چنین مراسمی را اختراع نمودند.
درست است که جشن میلاد پیامبر صلی الله علیه وسلم با بسیاری از منکرات وبدعتها آمیخته شد، ولی وجود این بدعتها ومنکرات باعث نمی شودکه اصل قضیه زیر سؤال برود، بلکه مولود باید از منکرات پالایش شود، در عید فطر و قربان هم مردم مرتکب بدعت ومنکرات می شوند.
موافقان اضافه می کنند: چه اشکالی دارد اگر از طریق سخنرانی، خواندن قصائد و اشعار، خواندن شمائل و سیره رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ در خانه یا مساجد، از ماه میلاد پیامبر صلی الله علیه وسلم (ربیع الأول) استفاده بهینه شود، وبه عنوان ماهی برای یادآوری سیره رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ و تحریک احساسات مردم برای محبت بیشتر ایشان استفاده شود. این عمل با کدامین مقاصد شرع در تضاد است؟ این کار مثل اینست که مثلا در هفدهم ماه رمضان بمناسبت سالروز جنگ بدر برای مردم جنگ بدر توضیح داده شود، و سرود خوانده شود،(مطابقة الکلام لمقتضی الحال). آیا با این کار خلاف شرعی صورت گرفته است؟

دلیل سوم: درست است که بسیاری از علماء بزرگ در گذشته تصریح کرده اند که برپایی جشن میلاد پیامبر صلی الله علیه وسلم در زمان رسول الله صلی الله علیه وسللیه وسلم در این ماه شریف بر عملی پایبندی نکرده، این است که عادت آن بزرگوار این بوده که می خواسته بر امتش آسان بگیرد، وبه آنها مرحمت نماید، بویژه در مسائلی که به خودش مربوط می شود.”
ملاحظه می شود که ابن الحاج از ابن تیمیه هم فراتر رفته، و نه تنها با بزرگداشت ماه ربیع الأول مخالف نیست، بلکه در چهار چوب شرع، به بزرگداشت این ماه توصیه هم می کند، واز آن دفاع می نماید.

۳- ابن حَجَر عَسْقلانی: شهاب الدین أبوالفضل أحمد بن علی العسقلانی الشافعی (۷۷۳هـ – ۸۵۲هـ، ۱۳۷۲م – ۱۴۴۸م) شهرت ابن حجر بر کسی پوشیده نیست، وی با کتاب “فتح الباری در شرح صحیح بخاری” وبسیاری از کتب حدیث ورجال، نام خود را در میان علمای برجسته ی تاریخ اسلام ماندگار ساخت.
جلال الدین سیوطی(وفات ۹۱۱هـ) در کتاب “الحاوی للفتاوى” نقل می کند که از شیخ الإسلام ابن حجر در باره جشن مولود سؤال شد وایشان در جواب چنین گفتند: ((أصل مولود بدعت است، و انجام آن از هیچکدام از سلف صالح قرون سه گانه نقل نشده است، ولی با این وجود، هم دارای محاسن وهم دارای معایب است، پس هرکسی در انجام آن بدنبال محاسن آن باشد، واز معایب آن پرهیز کند، در آنصورت بدعتی نیکوست، وإلا نه.))
ابن حجر در ادامه، اصلی را برای مولود اثبات می کند ومی گوید:” بر من آشکار گشت تا بر اساس حدیثی در صحیحین مولود را براصل ثابتی تخریج کنم، وآن حدیث چنین است: (قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِینَةَ، فَوَجَدَ الْیَهُودَ یَصُومُونَ یَوْمَ عَاشُورَاءَ، فَسُئِلُوا عَنْ ذَلِکَ؟ فَقَالُوا: هَذَا الْیَوْمُ الَّذِی أَظْهَرَ اللَّهُ فِیهِ مُوسَى وَبَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى فِرْعَوْنَ، فَنَحْنُ نَصُومُهُ تَعْظِیمًا لَهُ) یعنی: رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وارد مدینه شدند، ومشاهده کردند که یهود در روز عاشوراء روزه می گیرند. در این باره از آنها سؤال شد، گفتند: این روزی است که خداوند موسی وبنی اسرائیل را بر فرعون پیروز گرداند، لذا ما بخاطر بزرگداشت آنروز، روزه می گیریم”.
از این حدیث برداشت می شود که اگر خداوند در روز معینی نعمتی را به انسان ارزانی داشت، یا مصیبتی را دفع کرد، باید شکر او را بجا آورد، وهر سال در همان روز آن شکر را تکرار کرد، شکر هم با عبادتهای مختلفی از قبیل سجده، روزه، صدقه، وتلاوت قرآن حاصل می شود. وچه نعمتی بزرگتر از نعمت ظهور این پیامبر رحمت صلی الله علیه وسلم در این روز است؟ واز این جهت لازم است در تعیین روز دقت شود تا با داستان موسی در روز عاشوراء مطابقت داشته باشد. وکسی که باین امر توجه نکند، برایش مهم نیست که مولود را در چه روزی از ماه انجام دهد. حتی گروهی تا آنجا پیش رفته اند، که آنرا در هر روزی از روزهای سال قرار داده اند. که خود جای بحث دارد. این از جهت اصل عمل مولود. اما کارهایی که در مولود انجام داده می شود، شایسته است منحصر به چیزهایی باشد که از آن معنای شکر فهمیده شود، مانند تلاوت قرآن، دادن غذا، صدقه، خواندن مدایح نبوی، زهد تکان دهنده ی قلب، و انجام کارهای خیر برای آخرت. اما کارهایی که بدنبال آن می آید مانند سماع و لهو و غیره، پس شایسته است در باره ی آن چنین گفته شود: آنهایی که مباح هستند، بطوری که لازمه ی خوشحالی آن روزند، اشکالی ندارد، و آنهایی که حرام یا مکروه یا خلاف اولی هستند باید از آن جلوگیری شود.”
امام سیوطی سپس در ادامه سخنان ابن حجر می گوید: ((من هم توانسته ام بر اصل دیگری آنرا تخریج کنم: وآن حدیثی است که امام بیهقی از انس بن مالک رضی الله عنه روایت کرده است، که پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم، بعد از نبوت برای خودش عقیقه داد، در حالی که روایت شده که پدر بزرگش در روز هفتم تولدش، بجای او عقیقه داده بود، وعقیقه دو بار تکرار نمی شود)).
سپس سیوطی نتیجه گیری می کند که کاری که پیامبر صلی الله علیه وسلم انجام دادند، از باب شکر خداوند بخاطر بوجود آوردن او، و تشریع برای امتش بوده است. پس برای ما هم مستحب است برای تولد او با گردهمایی و دادن غذا و شادی کردن شکر خود را اظهار نماییم.

نتیجه گیری:
پس از طرح دیدگاههای طرفین ومقایسه آنها، می توان چنین نتیجه گیری کرد که علت مخالفت گروه اول با اصل مولود، از دو حالت خارج نیست: یا آنها دایره ی بدعت را آنقدر گسترده تصور کرده اند، تا آنجا که هم عادات و هم عبادات را در زیر آن گنجانده اند، و یا چنین نکرده اند، اما مولود را در دایره عبادات وارد کرده اند، و لذا حکم به بدعیَّت آن داده اند.
در حالی که گروه دوم معتقد است، مولود بیشتر در زیر عادات می گنجد تا عبادات، و لذا بدعت در دین بحساب نمی آید. علاوه بر این، گروه دوم -آنطور که امام ابن حجر فرمود- مطلقا به جواز مولود اعتقاد ندارد بلکه برای آن شروطی را گذاشته است، که با رعایت آن، مولود کاملاً پالایش می شود.
این شروط را می توان در چند بند زیر خلاصه کرد:

۱-عاری از هر گونه بدعت و منکرات گفتاری و کرداری باشد.
۲-به عنوان سنتی از سنتهای پیامبر صلی الله علیه وسلم به آن نگاه نشود.
۳-از آن به عنوان فرصتی برای معرفی سیره ی رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ و یاران بزرگوارش و انجام اعمال نیک استفاده شود.

کوته سخن اینکه شایسته نیست هر چیز جدیدی که در سطح فردی و اجتماعی منشأ خیر و برکت است، عجولانه به آن برچسپ بدعت زد، و حکم جهنمی بودن آن را صادر کرد، بلکه اولاً باید نگاه کرد که آیا نصی از قرآن و سنت آنرا منع کرده است یا نه؟ و آیا در آن کار ضرری وجود دارد یا نه؟ اگر چنین نبود بر اساس اصل اباحه آنرا جایز می شماریم، زیرا مقرر شده که هر جا مصلحت باشد همانجا شرع خداست. و ثانیاً هنگامی که بر آن چیز جدید، نامی گذاشته شد که شبیه نام دینی و شرعی است، شایسته است به محتوای آن چیز نگاه کنیم نه به قالب آن؛ چرا که چه بسا آن نام از باب تشبیه مجازی با آن چیز داده شده است، ونه از باب معنای حقیقی.
و سخن آخر اینکه این مسئله یک بحث علمی، اجتهادی و اختلافی است، و همانطور که علمای بزرگی در جبهه ی مخالف قرار دارند، علمای بزرگی هم در جبهه ی موافق قرار دارند، و در بین علماء این مقوله معروف است که: “لا إنکار فی مسائل الخلاف” یا “لا إنکار فی مسائل الاجتهاد” یعنی در مسائل اجتهادی یا خلافی انکار وجود ندارد، پس در مسائل اختلافی بین علماء شایسته نیست که گروهی گروه دیگر را تقبیح یا تکفیر کند، و علت اینکه اختلاف بوجود آمده این است که حیثیات و جوانب مسئله بر همگان روشن نیست، وگرنه اختلافی بوجود نمی آمد. لذا شایسته است طرفین در باره ی این مسئله همدیگر را معذور بدارند، و با کمال سعه ی صدر همدیگر را تحمل کنند.
————————————–

نویسنده: سید احمد هاشمی

 
آخرین ویرایش:

عبدالرحمن

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
12/12/13
نوشته‌ها
235
پسندها
0
سلام علیکم و رحمه الله
متاسفانه چند روزیه به علت شروع ترم جدید دانشگاه سرم خیلی شلوغ شده و نتوستم زیاد به سایت سربزنم
بحث هم خیلی طولانی شد و متاسفانه هرچند جلوتر میریم بحث سخت تر هم میشه چون نیاز به تحقیق بیشتری داره البته دلیلش کم علمی منه نه اینکه مباحث خیلی پیچیده باشه:)

فعلا دارم روی تعریف عبادت تحقیق میکنم چون به نظرم اگر این مفهوم روشن بشه خیلی چیزا حل میشه
الله متعال روی کلمه حق متفقمون کنه
 
بالا