فرق وهابیون با اهل تسنن در چیست؟

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

mahan-geo

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
810
پسندها
1
البته دوس دارم به یک نکته اشاره کنم
افرادی که به وهابی مشهورند و یا به این نام نامیده میشن برای اینکه خودشون رو جای اهل سنت جا بزنن شاید از این نام وهابی گریزان باشند اما نباید ترسی داشته باشند که به این نام نامیده شوند .
چون عالمی به نام عبدالله بن باز (که بنده اطلاعات چندانی در رابطه با ایشون ندارم ) علی ظاهر طرفدار محمد بن عبدالوهاب هم هستند در رابطه با سوالی که پرسیده می شود :

يقول السائل: فضيلة الشيخ، يسمي بعض الناس عندنا العلماء في المملكة العربية السعودية بالوهابية فهل ترضون بهذه التسمية؟ وما هو الرد على من يسميكم بهذا الاسم؟

ایشان در پاسخ می فرمایند :

هذا لقب مشهور لعلماء التوحيد علماء نجد ينسبونهم إلى الشيخ الإمام محمد بن عبد الوهاب رحمة الله عليه؛ لأنه دعا إلى الله عز وجل في النصف الثاني من القرن الثاني عشر، واجتهد في إيضاح التوحيد وبيان الشرك للناس، حتى هدى به الله جمَّاً غفيراً، ودخل الناس في توحيد الله، وتركوا ما هم عليه من أنواع الشرك الأكبر، من عبادة أهل القبور، ومن البدع المتعلقة بالقبور، وعبادة الأشجار والأحجار، والغلو في الصالحين.
و ......

منبیع :

http://www.binbaz.org.sa/mat/4726


اگر دوستان هم نقد و نظری دارن خوشحال میشم که بیان کنند
 

سامان

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
193
پسندها
0
سلام علیکم

برادر ماهان اسم صحیح ایشان (عبدالعزیز ابن عبدالله ابن باز) یا همان (بن باز) هست



ایشان مفتی عام مملکت سعودی و یا (رئیس لجنه افتاء)در زمان خودش بوده

24.png




.
%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF_%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D9%86%D9%88%D8%B1_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%B1%D8%A8_%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86.gif
%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF_%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D9%86%D9%88%D8%B1_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%B1%D8%A8_%D9%85%D8%AA%D9%86.gif
 

پیوست‌ها

  • بن باز.jpg
    بن باز.jpg
    11.3 کیلوبایت · بازدیدها: 50
آخرین ویرایش:

مسلم

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/4/13
نوشته‌ها
1,407
پسندها
0
محل سکونت
ایالت آزاد "پشت کامپیوتر"
وب سایت
islamafg.com
شناخت وهّابيت بر اساس تحقيق نه بر مبناي تقليد
نوشته: عبد الرحمن فاتح


من واسهء شما در سایتی آپ کردم.


دانلود غیر مستقیم به شکل ورد:

دانلود

دانلود غیر مستقیم به شکل پی دی ایف:

دانلود
 

سامان

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
193
پسندها
0
ابتدا تشکر میکنم از برادر مسلم عزیز که این کتاب را هم بهمون معرفی کردن

انما نمیدونم اقا مسلم خودشون هم این کتاب را خونده بودن یا نه؟

هرچند که بعید میدونم که این کتاب را خونده باشن .

در صفحه 16
این کتاب چیزی نوشته شده که دقیقا مخالف سخنان شیخ بن باز هست



%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D8%B2_%D9%82%D8%B1%D9%86_%D8%AF%D9%88%D9%85%D8%9F%D8%9F%D8%9F.GIF



(شیخ عبدالعزیز ابن باز) در ضمن مجموعه فتاوای متفرقه اش (فتاوی نور علی الدرب) در معرفی وهابیت می گوید :
أما وهابیة فهم اتباع الشیخ الامام محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان بن علی التمیمی
ترجمه :
وهابیت اتباع وطرفداران محمد ابن عبدالوهاب بن سلیمان بن علی تمیمی هستند

%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF_%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D9%86%D9%88%D8%B1_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%B1%D8%A8_%D9%85%D8%AA%D9%86.gif


 
آخرین ویرایش:

mahan-geo

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
810
پسندها
1
حالا عبد الرحمن فاتح درست میگه یا عبداله بن باز ؟
 

مسلم

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/4/13
نوشته‌ها
1,407
پسندها
0
محل سکونت
ایالت آزاد "پشت کامپیوتر"
وب سایت
islamafg.com
من متیقنم که اینگونه ابحاث به نتیجهء نمی رسد.
به عللی که همگان می دانند.
آقا سامان، من این کتاب را 2 سال قبل خوانده بودم.
من باید بگم که سخن هر دو (نویسنده و ابن باز) درست است.

من یک سوال از شما دارم:
برای اوّلین بار این کلمه را کی مورد استفاده کرد؟
از اتباع شیخ محمد بن عبد الوهاب رحمه الله و یا مخالفینش؟

پاسخ این سوال همه چیز را روشن می کند!
 

سامان

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
193
پسندها
0

برای اوّلین بار این کلمه را کی مورد استفاده کرد؟
از اتباع شیخ محمد بن عبد الوهاب رحمه الله و یا مخالفینش؟

پاسخ این سوال همه چیز را روشن می کند!

برادر مسلم عزیز :

بحث بر سر این نیست که چه کسی اولین بار این نام را بر وهابیان گذاشته

موضوع اصلی اعتقادات و افکار هست .

همینجور که میدونید در ابتدای به
وجود آمدن مذاهب فقهی اربعه کسی این مذاهب را به عنوان حنفی وحنبلی ومالکی وشافعی نام نمی برد اما بعدها هر کدام از این مذاهب به نامی مشخص شدند تا معرفی هر کدام راهتتر باشه .

من متیقنم که اینگونه ابحاث به نتیجهء نمی رسد.


برادر در رابطه با این فرمایشتان : بهتره کمی بیشتر صبر کنیم تا دوستان عزیزمون خودشون نتیجه بگیرند .
در این تاپیک تفاوتهای وهابیان را با اهل سنت وجماعت بازگو خواهیم کرد .
 
آخرین ویرایش:

سامان

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
193
پسندها
0

با سلام

برای شناسایی هر فرد و اندیشه هایش بهترین راه تحقیق از اطرافیان ونزدیکان اوست .

جهت شناخت شخصیت شیخ محمد ابن عبدالوهاب نجدی سری به کتبی که نوشته همفکران او است میزنیم تا ببینیم در آن کتاب نظر اطرافیان محمد ابن عبدالوهاب نسبت به او را چگونه نوشته اند .

در کتاب (دعاوی المناوئین لدعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب عرض ونقض) که نوشته نواده او(عبدالعزیز ابن محمد بن علی بن عبداللطیف) است و در (دارالطیبة ریاض) چاپ شده می خوانیم که :

سلیمان ابن عبدالوهاب (برادر شیخ محمد ابن عبدالوهاب) در مخالفت با دعوت او و آشکار ساختن این مخالفت ...رساله ای به نام (فصل الخطاب فی الرد علی محمد بن عبدالوهاب)نوشت


(در پاورقی کتاب نامهای دیگری هم برای این کتاب از جمله (الصوائق الالهیة فی الرد علی الوهابیة) نقل شده است
در بخشهای بعدی سخنانی را از شیخ سلیمان ابن عبدالوهاب در رابطه با برادرش را بازگو خوهیم کرد
%D8%AF%D8%B9%D8%A7%D9%88%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%88%D8%A6%DB%8C%D9%86_%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86.GIF


%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%A7%D9%86_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8_%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF_%D8%B1%D8%B4_%D8%AF%D8%B9%D8%A7%D9%88%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%88%D9%88%D9%86.GIF
 
آخرین ویرایش:
تاریخ ثبت‌نام
16/2/15
نوشته‌ها
7
پسندها
0
محل سکونت
مدینة النبویة
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
دوستان بزرگوار، این اولین مطلب من در این سایت است.
امیدوارم که بتوانیم برای خدا حرکت کرده و برای دفاع از شریعت او جهاد کنیم.
عنوان تاپیک را دیدم جالب بود. به آن نظری انداختم.
به هر حال، از استقراء و مطالعه ی کلام علما چنین دریافتم که لقب وهابیت را اصولا دو گروه به اهل سنت اطلاق نموده و می کنند:
1- رافضیان.
2- صوفیان.
اما هیچ کس را ندیده ام که برای رسیدن به مطلبش، از رافضه بیشتر دروغ بگوید و حقایق را به نفع خود وارونه کرده و آن را پنهان دارند.
این حقیقتی است که من به آن رسیده ام و نیز کلام ائمه نیز می باشد.
ممکن است این سخن برای برخی دوستان کمی ناخوشایند باشد اما واقعیت است.
به عنوان مثال شما در این پست کاربر سامان، می بیند که از صحیح امام بخاری رحمه الله چنین نقل کرده:


در ابتدا تشکر می کنم از مدیریت محترم سایت که اجازه دادن مطالب مورد نقد وبررسی قرار بگیره

آنچنان که قبلا هم گفتم : تمام مطالبی که در این مقاله هست مورد تایید نیست اما بسیاریش هم قابل توجه هست

اما بعد :

جناب البانی فرموده اند :




چقدر خوب بود این بزرگوار روایتی را که (در رابطه با علاقه خاص پیامبر به بنی تمیم ) نقل کرده اند را مستند می کردند ویا ادرس می دادند

در حالی که در جستجوی این روایت برادر البانی بودم به دو روایت برخورد کردم

1- ذوالخویصره(پیشوای خوارج) از بنی تمیم بوده است

2- پیامبر صلی الله علیه وسلم به اصحاب میگویند که از نسل او (ذوالخویصرة)کسنی به وجود می آیند که بسیار نمازمی خوانند و بسیار روزه می گیرند و بسیار قران میخوانند اما قران تنها از دهانشان خارج میشود .آنها از دین خارج میشوند همانگونه که تیر از کمان خارج می شود


%D8%B0%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AE%D9%88%DB%8C%D8%B5%D8%B1%D9%87_%D8%A7%D8%B2_%D8%AA%D9%85%DB%8C%D9%85_%D8%A8%D9%88%D8%AF.GIF


%D8%B0%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AE%D9%88%DB%8C%D8%B5%D8%B1%D9%87_%D8%A7%D8%B2_%D9%86%D8%B3%D9%84%D8%B4_%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AC_%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF.GIF
در حالیکه در همان کتاب، با جستجوی کلمه ی بنی تمیم، دقیقا حدیثی که کاربر آلبانی ذکر کرده آمده است و اگر شخص دنبال یک بحث علمی بود، همان را هم مطرح می کرد. در حدیث چنین آمده است:
2543 - حَدَّثَنَا زُهَيْرُ بْنُ حَرْبٍ، حَدَّثَنَا جَرِيرٌ، عَنْ عُمَارَةَ بْنِ القَعْقَاعِ، عَنْ أَبِي زُرْعَةَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: لاَ أَزَالُ أُحِبُّ بَنِي تَمِيمٍ، وَحَدَّثَنِي ابْنُ سَلاَمٍ، أَخْبَرَنَا جَرِيرُ بْنُ عَبْدِ الحَمِيدِ، عَنِ المُغِيرَةِ، عَنِ الحَارِثِ، عَنْ أَبِي زُرْعَةَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، وَعَنْ عُمَارَةَ، عَنْ أَبِي زُرْعَةَ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: مَا زِلْتُ أُحِبُّ بَنِي تَمِيمٍ مُنْذُ ثَلاَثٍ، سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ فِيهِمْ، سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «هُمْ أَشَدُّ أُمَّتِي، عَلَى الدَّجَّالِ»، قَالَ: وَجَاءَتْ صَدَقَاتُهُمْ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «هَذِهِ صَدَقَاتُ قَوْمِنَا»، وَكَانَتْ سَبِيَّةٌ مِنْهُمْ عِنْدَ عَائِشَةَ، فَقَالَ: «أَعْتِقِيهَا فَإِنَّهَا مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِيلَ»
ملخص حدیث چنین است که ابوهریرة رضی الله عنه گفت: از وقتی سه چیز را از پیامبر شنیدم، همیشه بنی تمیم را دوست دارم: اول: شدیدترین افراد امتم بر علیه دجال خواهند بود، و دوم: وقتی که اموال زکات بنی تمیم رسید، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: این زکات قوم من است، و سوم، کنیزی از بنی تمیم نزد ام المومنین عائشه بود. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: او را آزاد کن که او از نسل اسماعیل است.
پس حدیث در صحیح بخاری موجود است و شما اگر می خواستید می توانستید آن را ببینید. ولی...
این کاربر استدلال کرده که چون ذو الخویصره از بنی تمیم است، پس بنی تمیم را همگی باید به یک چوب راند. این نیز والله چیز عجیبی است. چون وقتی نصوص را در کنار هم قرار دهیم و همچنین حکم عقل را، براحتی متوجه خواهیم شد که وقتی رسول الله صلی الله علیه وسلم از یک قوم تعریف می کند، تک تک افراد آن قوم را شامل نمی شود. بلکه اکثریت را شامل می شود. و گرنه که اگر اینطور باشد باید همه ی بنی تمیم انسانهای پاک و خوب و صالح و زاهدی باشند. در حالیکه این چنین نبوده و نیست. بلکه تصریح رسول الله صلی الله علیه وسلم شامل اکثریت آنها می شود و ذو الخویصره یک نفر از بنی تمیم بوده و پیامبر گفته او را اصحابی خواهد بود که فکرش را حمل خواهد کرد و روایتی که گفته از پشت او خواهند آمد نیز حمل بر همین میشود که منظور اصحاب است. زیرا ثابت نیست که ذوالخویصره فرزندانی داشته که همه ی آنها جزء خوارج بوده باشند.
این از قسمت اول نوشته ی این کاربر.
 
تاریخ ثبت‌نام
16/2/15
نوشته‌ها
7
پسندها
0
محل سکونت
مدینة النبویة
السلام علیکم.
با نام و یاد الله سبحانه و تعالی.
اما قسمت دوم سخنان این کاربر:
کاربر آلبانی گفته اند که عجیب این است که نویسنده گفته آنها سر خود را می تراشند و زنانشان را نیز مجبور به این کار می کنند. در حالیکه هیچ کسی نگفته زنانشان سر خود را می تراشند و این از دروغ های شاخدار نویسنده است. که بنده نیز (منهاج النبوة) کاملا با کاربر آلبانی در این مورد موافقم.
ثانیا، نویسنده ی مقاله خواسته ثابت کند که چون آنها سر خود را می تراشند یعنی آنها خوارج هسند. این سخن را هر انسان عاقلی بخواند یا بشنود خواهد خندید. چطور اگر کسی سر خود را با تیغ بتراشد، از زمره ی خوارج خواهد بود؟ الان مثلا رونالدو و روبرتو کارلوس و آن بازیکنان و بازیگران و افرادی که سرهایشان را تیغ میزنند خوارج هستند؟
ایشون یک سند هم گذاشتند که بله، ببینید که علمای خودشون اعتراف کردند که این کار را می کنند.

جناب البانی با نقل قول از نویسنده مقاله فرموده اند :



در مورد تراشیدن سر نزد وهابیون بهترین سند سخن خود علمای اونها هست .

که گفته اند: تراشیدن موی سر نزد ما عادت و رسم هست وکسی این عادت را نزد ما ترک نمیکند الا احمقها
%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D8%B1_%D8%B1%D8%A7_%D9%85%DB%8C%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%AF.GIF


بنده از ایشون به عنوان یک کاربر که قابل احترام هست، سوال می کنم: شما می دونید عرف چیه؟ بله اگر عرفشون هست تا مادامی که خلاف شرع نباشه هیچ اشکالی ندارد. هیچ کس هم نگفته تراشیدن سر خلاف شرع هست یا از آن نهی شده است. بلکه در حدیث هست که رسول الله صلی الله علیه وسلم از قزع نهی فرموده اند که به معنای این است که انسان قسمتی از سر خود را تراشیده و قسمت دیگر را رها کند.
اما آیا تراشیدن سر به تنهایی می تواند نشانه ی خوارج باشد؟ نخیر.
جالب است که در بین ائمه ی اهل سنت، بر سر حکم تراشیدن سر در غیر مواضعی که اجماع بر جواز آن است، اختلاف وجود دارد. اما هیچ کس نگفته که حرام است. بلکه نزد مالیکه و قولی از امام احمد، مکروه، و نزد امام شافعی جایز و نزد احناف، سنت است. حال تراشیدن یا نتراشیدن آن به عرف بر می گردد.
شیخ ابن عثیمین رحمه الله می گوید:
( اتخاذ الشعر عادة إذا اعتاده الناس فاتخذه، وإن لم يعتده الناس فلا تتَّخذه وأمَّا من ذهب من أهل العلم -رحمهم الله- إلى أنه سنة، فإن هذا اجتهاد منهم والصحيح أنه ليس بسنة وأننا لا نأمُر الناسَ باتخاذ الشعر، بل نقول إن اعتاده الناس وصار الناس يتخذون الشعر، فاتَّخذه لئلا تشذ عن العادة، وإن كانوا لا يتخذونه كما هو معروف الآن في عهدنا فلا تتخذه.

ولهذا كان مشايخنا الكبار كالشيخ عبد الرحمن بن سعدي والشيخ محمد بن إبراهيم والشيخ عبد العزيز بن باز، والشيخ عبد الله بن حميد وغيرهم من العلماء -رحمهم الله- لا يتخذون الشعر لأنه ليس بسنة ولكنه عادة -والله الموفق-)

یعنی: ( گذاشتن مو عادت هست. اگر مردم مو گذاشتند تو هم بگذار. اگر عادتشان بر گذاشتن مو نیست، تو هم نگذار. اما برخی از اهل علم که گفته اند سنت است، این اجتهاد آنهاست و صحیح این است که گذاشتن مو، سنت نیست و ما امر نشده ایم که مو بگذاریم. بلکه می گوییم اگر مردم عادتشان بر آن بود، و مو می گذاشتند، تو هم مو بگذار که انگشت نما نشوی و اگر مو نمی گذارند، مثل دوران کنونی، تو هم مو نگذار.
به همین خاطر مشایخ بزرگ ما همانند شیخ عبدالرحمن بن سعدی و شیخ محمد بن ابراهیم و شیخ عبدالعزیز بن باز و شیخ عبدالله بن حمید و دیگر علما رحمهم الله مو نمی گذاشتند، نه برای اینکه سنت است، بلکه برای اینکه عادت و عرف مردم است ).
 
تاریخ ثبت‌نام
16/2/15
نوشته‌ها
7
پسندها
0
محل سکونت
مدینة النبویة
با سلام

برادر ماهان عزیز به موضوع مهمی اشاره کردن و اون هم اینکه تمامی اهل سنت و جماعت را به عنوان وهابی شناختن واز اون طرف هم انکار وجود وهابیت شدن وهرگونه نقدی را بر وهابیت به منزله نقد بر اهل سنت و جماعت دانستن نوعی بی انصافی و در اصل جنایت هست

و با توجه به نقدهای بسیار مهم و زیبایی که توسط علما وبزرگان در باره وهابیت نوشته شده ما را به تفاوت اعتقادی وهابیان متوجه میکند

بنده به عنوان کسی که سالها در مورد وهابیت مطالعه وتحقیق داشتم به خوبی متوجه این تفاوتها شده ام

یکی از این موارد سخن علامه ابن عابدین هست در باره وجود و معرفی وهابیت :


علاّمه ابن عابدین در کتاب؛ (ردّ المحتار)در “باب بغاه (باغیان)” ، آنجا که واژه “باغی” و “خوارج” را تعریف و درباره حکم این دو گروه بحث می کند، چند جمله تحت عنوان “مطلبی درباره پیروان عبدالوهاب ، در باره فرقه وهّابیت می نویسد، :ایشان می گویند:
“چنانکه (معنای خوارج) در زمان ما در مورد پیروان عبدالوهاب واقع شده است، که از منطقه نجد خروج کردند و بر حرمین (مکّه و مدینه) استیلا پیدا نمودند. آنان (وهّابی ها) تابع مذهب حنبلی بودند، ولی اعتقاد پیدا کردند، که فقط خودشان مسلمان هستند و هر که مخالف عقیده شان باشد مشرک است، و آنگاه با چنین عقیده ای، قتل و کُشتار اهل سنّت و علمای اهل سنّت را مباح شمردند، تا آنکه خداوند متعال شوکت آنان را شکست و شهرهایشان را ویران نمود و سپاه مسلمانان در سال 1233 ه.ق. بر آنان پیروز شد...

*توجه *روشن است، که علاّمه ابن عابدین هنگامی که این کتاب (ردّ المحتار) را می نوشته، زمانی بوده، که هنوز پیروان ابن عبدالوهاب بر شبه جزیره عربستان کاملاً استیلا پیدا نکرده بوده اند و حتّی در برابر سپاه خلافت عثمانی شکست خورده بودند. امّا چنانکه می دانید، بعدها، وهّابیت بر تمام این سرزمین غلبه پیدا کرده و بساط خلافت اسلامی را برچیدند. متأسفانه.
%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%AD%D8%AA%D8%A7%D8%B1_%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86.gif
%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%AD%D8%AA%D8%A7%D8%B1_%D9%85%D8%AA%D9%86.gif
در مورد این قسمت از سخنان کاربر سامان، مناسب دیدم این کلمات زیبای شیخ عبدالحمید بن بادیس رحمه الله، مجدد دعوت اهل سنت در الجزایر را قرار دهم. ایشان در آثار خود ج 5 ص 23 و 24 چنین می گوید:
(وصار من يُريد معرفتهم لا يجد لها موردا إلا كتب خصومهم الذين ما كتب أكثرهم إلا تحت تأثير السياسة التركية التي كانت تخشى من نجاح الوهابيين نهضة العرب كافة .
وأقلهم من كتب عن حسن قصد من غير استقلال في الفهم ولا تثبت في النقل فلم تسلم كتابته في الغالب من الخطأ والتحريف.
وأنَّى تُعرف الحقائق من مثل هاته الكتب أو تلك ، أم كيف تُؤخذ حقيقة قوم من كتب خصومهم ، ولا سيما إذا كانوا مثل الصِنفين المذكورين)
و چنین شده است که هر کس بخواهد آنها را بشناسد چیز جز کتاب های دشمنان آنها را نمی یابد که اکثر آنها تحت تاثیر سیاست ترکیه که از پیروزی وهابیان می ترسید که همه ی عرب خیزش کنند.
و خیلی کمتر از آنها نیز کسانی هستند که از روی حسن قصد نوشته اند اما بدون اینکه استقلال در فهم یا تَثَبُّت در نقل داشته باشند که در این صورت اکثرا نوشته شان از خطا و تحریف در امان نمانده.
و چگونه حقائق از این کتابها فهمیده شود؟ یا چگونه حقیقت یک گروه را از کتابهای دشمنان آنان می شود فهمید؟ به خصوص که اگر نویسندگانشان از این دو صنف مذکور باشند؟
پس مشاهده می کنید که ابن عابدین رحمه الله در بهترین حالت، از روی حسن قصد دچار اشتباه شده است.
البته باید بدانیم ابن عابدین رحمه الله صوفی و حنفی مذهب بوده اند و عداوت تصوف با دعوت توحید بر هیچ کسی پنهان نیست.
 
تاریخ ثبت‌نام
16/2/15
نوشته‌ها
7
پسندها
0
محل سکونت
مدینة النبویة
سلام علیکم

برادر ماهان اسم صحیح ایشان (عبدالعزیز ابن عبدالله ابن باز) یا همان (بن باز) هست



ایشان مفتی عام مملکت سعودی و یا (رئیس لجنه افتاء)در زمان خودش بوده

24.png




.
%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF_%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D9%86%D9%88%D8%B1_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%B1%D8%A8_%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86.gif
%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF_%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D9%86%D9%88%D8%B1_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%B1%D8%A8_%D9%85%D8%AA%D9%86.gif

دوستان یک نفر به من بگوید این کاربر محترم از چه طیفی است؟ بنده هر چقدر در پستهای این کاربر نگاه می کنم حس جالبی ندارد؟ اگر واقعا علمی بحث می شد بسیار نیکو و زیبا بود. اما ظاهر امر این است که ایشان چیزی مد نظرشان بوده و در صدد هستند که هر طور شده برای آن مدرک پیدا کنند. هر چند اگر حتی نفهمند گوینده چه می گوید و چه قصد و منظوری دارد. یا اینکه اقوال او را در کنار هم قرار دهد.
ایشان کلامی از شیخ ابن باز رحمه الله، استاد بزرگوار شهید ضیایی رحمة الله علیه آورده و ادعا می کند که او معتقد به وجود گروهی بنام وهابیت است.
در صورتی که اگر کلام شیخ ابن باز رحمه الله را مورد استقراء قرار دهیم خواهیم فهمید که منظور ایشان از اقرار به اینکه گروهی بنام وهابیت وجود دارند این است که اگر توحید و دعوت به آن و به قرآن و سنت به معنی وهابیت است، ما وهابی هستیم. دقیقا همان شعر منسوب به امام شافعی که می گوید اگر دوستی آل محمد، رافضی گریست پس عالمیان بدانند من رافضی هستم.
ایشان می گوید:
نعم هذا لقب مشهور، هذا اللقب مشهور لعلماء التوحيد لعلماء نجد، ينسبونهم إلى الشيخ الإمام محمد بن عبد الوهاب -رحمة الله عليه- لأنه دعا إلى الله -عز وجل- في النصف الثاني من القرن الثاني عشر، واجتهد في إيضاح التوحيد، وبيان الشرك في الناس، حتى هدى الله به الجم الغفير، ودخل الناس في توحيد الله، وتركوا ما هم عليه من أنواع الشرك الأكبر، من عبادة أهل القبور، ومن البناء على القبور وعبادة الأشجار والأحجار، والغلو في الصالحين، فصارت دعوته دعوة تجديدية إسلامية عظيمة نفع الله بها المسلمين في الجزيرة العربية وفي غيرها، رحمه الله رحمة واسعة وصار أتباعه ومن دعا بدعوته ونشأ على هذه دعوته في نجد يسمى بالوهابي، وكان هذا اللقب علماً على أهل التوحيد، كل من دعا إلى توحيد الله ونهى عن الشرك وعن التعلق بالقبور أو التعلق بالأشجار والأحجار وأمر بالإخلاص لله سماه وهابياً، وهو لقب شريف عظيم يدل على أن من لقب به من أهل التوحيد ومن أهل الإخلاص لله، وممن ينهى عن الشرك بالله، وعن عبادة القبور والأشجار والأحجار والأصنام والأوثان، هذا هو أصل هذه التسمية وهذا اللقب، فهو نسبة إلى الشيخ الإمام محمد بن عبد الوهاب بن سليمان بن علي التميمي الحنبلي الداعي إلى الله -عز وجل- رحمه الله رحمة واسعة،
ملخص ترجمه ی سخن شیخ ابن باز رحمه الله این است که وهابیت لقبی شریف است که به علمای نجد و کسانی که به توحید دعوت می دهند داده ند و این لقبی عَلَم برای اهل توحید است.
بله جناب کاربر سامان، اگر وهابیت این است، ما همه مفتخریم به اینکه وهابی باشیم.
سپس شیخ ابن باز رحمه الله در ادامه می گوید که این دعوت را الله نصرت کرد و در هند و شام و عراق و مصر و یمن منتشر شد. سپس می گوید:
وخالفه آخرون ممن غلب عليهم الجهل أو غلب عليهم التقليد لآبائهم وأسلافهم، أو غلب عليهم الهوى والتعصب لما هم عليه، لئلا يقول: الناس ليش ما علمتمونا؟ ليش ما نبهتمونا؟ فعادوا هذه الدعوة وكتبوا كتابات باطلة، ولكن نصر الله الدعوة وأهلها، واستقام أمر التوحيد في الجزيرة، وانتشر أمر الله بحمد الله، فصار أتباع هذه الدعوة ومن يدعوا إلى توحيد الله من علماء التوحيد من علماء نجد يلقب بالوهابي، فهو لقب معروف شريف، وليس بمستنكر، بل هو لقب لأهل التوحيد والإيمان، لأهل الدعوة إلى الله -عز وجل-، ولكن انتشر هذا اللقب، إذا رأوا من يدعوا إلى الله ويبين حقيقة التوحيد، وينهى عن الشرك، في أفريقيا أو في الشام أو في اليمن أو في جهات أخرى إذا رآه بعض الغلاة وبعض المنحرفين قالوا: هذا وهابي، حتى ينفروا الناس عن دعوته، وحتى يظن الناس أن هذه الدعوة دعوة باطلة، أو دعوة مخالفة للشرع، وهو غلط قبيح ومنكر
ملخص معنی آن چنین است که گروهی هم با آن به دلیل تعصب و تقلید کورکورانه به مخالفت برخواستند و بر هر کس که دعوت بسوی توحید میداد لقب وهابی دادند و این لقب بدی نیست و لقبی معروف و شریف است. بلکه لقب اهل توحید و ایمان است. اما این لقب را منتشر کرده اند که هر وقت کسی را می بینندکه بسوی توحید دعوت می کند و مردم را از شرک نهی می کند به او می گویند وهابی تا بدین وسیله مردم را از او فراری دهند یا وانمود کنند این دعوتی باطل یا مخالف شرع است. این یک عمل قبیح و منکر است.
و در ادامه می گوید:
حقيقة ما دعا إليه الرسول -صلى الله عليه وسلم-، فإن الرسول -صلى الله عليه وسلم- دعا إلى توحيد الله،
حقیقتا این دعوتی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم به آن فرا خوانده زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم دعوت بسوی توحید داده است.
 

سامان

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
193
پسندها
0
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
دوستان بزرگوار، این اولین مطلب من در این سایت است.
امیدوارم که بتوانیم برای خدا حرکت کرده و برای دفاع از شریعت او جهاد کنیم.
عنوان تاپیک را دیدم جالب بود. به آن نظری انداختم.
به هر حال، از استقراء و مطالعه ی کلام علما چنین دریافتم که لقب وهابیت را اصولا دو گروه به اهل سنت اطلاق نموده و می کنند:
1- رافضیان.
2- صوفیان.
اما هیچ کس را ندیده ام که برای رسیدن به مطلبش، از رافضه بیشتر دروغ بگوید و حقایق را به نفع خود وارونه کرده و آن را پنهان دارند.
این حقیقتی است که من به آن رسیده ام و نیز کلام ائمه نیز می باشد.
ممکن است این سخن برای برخی دوستان کمی ناخوشایند باشد اما واقعیت است.



بسم الله والحمد لله و صلی الله علی رسول الله وعلی اله واصحابه

علیکم السلام :

بسیار خوشحال شدم که مطالب این پست به اندازه ای مهم ومفید بوده که تونسته یک کابر عزیز را به کاربران دیگه این سایت اضافه کنه اون هم کسی که با دیدن این پست دست به قلم شده و پاسخهایی را در رابطه با سخنان بنده تحریر کرده

و اما در رابطه با مطالب این دوستمون

در رابطه با نام وهابیت :

قبلا هم خدمت دوستان گفتم که بحث بر سر نام نیست (هرچند که هم بسیاری از خود وهابیان وهم بزرگان وعلما به وجود وهابیت اشاره کرده اند و نمیشه گفت که لقب وهابیت را صوفیه ویا روافض به اونها داده اند) { در این باب مستندات را ارئه خواهم داد}

در رابطه به دروغگویی روافض :

اینجا سخنی از رافضیی نقل نشده والحمد لله همه اهل سنتیم (هرچند بعضی دوستان اهتمام زیادی دارند که مخالفین را متهم به رفض ویا تصوف و یا ماتریدی ووو بکنند)

و در اخر اگر گفتگو بر موازین علمی و تحقیقی باشه جای ناراحتی نیست وبرای هیچ اهل تحقیقی ناراحت کننده ونا خوشایند نیست

در ادامه پاسخهایی را به مطالبتان خواهم داد (این تنها خیر مقدم بود)
 

سامان

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
193
پسندها
0
در حالیکه در همان کتاب، با جستجوی کلمه ی بنی تمیم، دقیقا حدیثی که کاربر آلبانی ذکر کرده آمده است و اگر شخص دنبال یک بحث علمی بود، همان را هم مطرح می کرد. در حدیث چنین آمده است:
2543 - حَدَّثَنَا زُهَيْرُ بْنُ حَرْبٍ، حَدَّثَنَا جَرِيرٌ، عَنْ عُمَارَةَ بْنِ القَعْقَاعِ، عَنْ أَبِي زُرْعَةَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: لاَ أَزَالُ أُحِبُّ بَنِي تَمِيمٍ، وَحَدَّثَنِي ابْنُ سَلاَمٍ، أَخْبَرَنَا جَرِيرُ بْنُ عَبْدِ الحَمِيدِ، عَنِ المُغِيرَةِ، عَنِ الحَارِثِ، عَنْ أَبِي زُرْعَةَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، وَعَنْ عُمَارَةَ، عَنْ أَبِي زُرْعَةَ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: مَا زِلْتُ أُحِبُّ بَنِي تَمِيمٍ مُنْذُ ثَلاَثٍ، سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ فِيهِمْ، سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «هُمْ أَشَدُّ أُمَّتِي، عَلَى الدَّجَّالِ»، قَالَ: وَجَاءَتْ صَدَقَاتُهُمْ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «هَذِهِ صَدَقَاتُ قَوْمِنَا»، وَكَانَتْ سَبِيَّةٌ مِنْهُمْ عِنْدَ عَائِشَةَ، فَقَالَ: «أَعْتِقِيهَا فَإِنَّهَا مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِيلَ»
ملخص حدیث چنین است که ابوهریرة رضی الله عنه گفت: از وقتی سه چیز را از پیامبر شنیدم، همیشه بنی تمیم را دوست دارم: اول: شدیدترین افراد امتم بر علیه دجال خواهند بود، و دوم: وقتی که اموال زکات بنی تمیم رسید، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: این زکات قوم من است، و سوم، کنیزی از بنی تمیم نزد ام المومنین عائشه بود. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: او را آزاد کن که او از نسل اسماعیل است.
پس حدیث در صحیح بخاری موجود است و شما اگر می خواستید می توانستید آن را ببینید. ولی...
این کاربر استدلال کرده که چون ذو الخویصره از بنی تمیم است، پس بنی تمیم را همگی باید به یک چوب راند. این نیز والله چیز عجیبی است. چون وقتی نصوص را در کنار هم قرار دهیم و همچنین حکم عقل را، براحتی متوجه خواهیم شد که وقتی رسول الله صلی الله علیه وسلم از یک قوم تعریف می کند، تک تک افراد آن قوم را شامل نمی شود. بلکه اکثریت را شامل می شود. و گرنه که اگر اینطور باشد باید همه ی بنی تمیم انسانهای پاک و خوب و صالح و زاهدی باشند. در حالیکه این چنین نبوده و نیست. بلکه تصریح رسول الله صلی الله علیه وسلم شامل اکثریت آنها می شود و ذو الخویصره یک نفر از بنی تمیم بوده و پیامبر گفته او را اصحابی خواهد بود که فکرش را حمل خواهد کرد و روایتی که گفته از پشت او خواهند آمد نیز حمل بر همین میشود که منظور اصحاب است. زیرا ثابت نیست که ذوالخویصره فرزندانی داشته که همه ی آنها جزء خوارج بوده باشند.
این از قسمت اول نوشته ی این کاربر.

بسیار عالی است که دوست عزیزمون (منهاج النبوة) لطف کردن و این روایت را برامون گذاشتن

بله من هم این روایت را دیدم اما خواستم ببینم جناب البانی این روایت را از کجا نقل کرده اند چون که ایشان روایت را قطعه قطعه کرده بودند وگذاشته بودند (خودتون هم میتونید ببینید)

در رابطه با اینکه فرموده اند :

بنده چون که ذوالخویصرة از بنی تمیم هست پس همه بنی تمیم را به یک چوب رانده ام

خوب بود ایشان نظری به سخن جناب البانی می انداختند تا متوجه بشوند که جناب البانی با استدلال به ایت روایت خواسته اند تمام بنی تمیم را پاکیزه و اهل صلاح معرفی کنند (لذا بنده من این روایت متناقض را برایشان گذاشته ام) و سخن من هم در جواب جناب البانی همین سخن ایشان است که گفته اند :
{ وقتی رسول الله صلی الله علیه وسلم از یک قوم تعریف میکنند تک تک افراد آن قوم شامل نمیشود}
 

سامان

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
193
پسندها
0
بلکه تصریح رسول الله صلی الله علیه وسلم شامل اکثریت آنها می شود و ذو الخویصره یک نفر از بنی تمیم بوده و پیامبر گفته او را اصحابی خواهد بود که فکرش را حمل خواهد کرد و روایتی که گفته از پشت او خواهند آمد نیز حمل بر همین میشود که منظور اصحاب است. زیرا ثابت نیست که ذوالخویصره فرزندانی داشته که همه ی آنها جزء خوارج بوده باشند.
این از قسمت اول نوشته ی این کاربر.

اشاره دوستمان در این بخش ، به روایتی هست که بنده در رابطه با ذوالخویصرة تمیمی (از بزرگان خوارج) از صحیح امام بخاری گذاشتم هست :
اونجا من گفته بودم که :


2- پیامبر صلی الله علیه وسلم به اصحاب میگویند که از نسل او (ذوالخویصرة)کسنی به وجود می آیند که بسیار نمازمی خوانند و بسیار روزه می گیرند و بسیار قران میخوانند اما قران تنها از دهانشان خارج میشود .آنها از دین خارج میشوند همانگونه که تیر از کمان خارج می شود


که باز هم بر همون معنای نسل تاکید میکنم چرا که معنای (ضئضئی ) همان معنای نسل را میده
در این روایت به خوبی متوجه معنا میشیم

من ضئضئها ، يعني ولد ولدها

و از اونجایی که همه مسلمین وعده های پیامبر صلی الله علیه وسلم را محقق پذیر ویقینی میدانند نمیتوان احتمال داد که از نسل ذولخویصرة تمیمی نسلی به جای نمانده باشد
%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C_%D8%B6%D8%A6%D8%B6%D8%A6%D9%87%D8%A7_%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86.GIF

%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C_%D8%B6%D8%A6%D8%B6%D8%A6%D9%87%D8%A7_%D9%85%D8%AA%D9%86.GIF



این از اولین قسمت مطالب ایشان
 
آخرین ویرایش:

سامان

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
193
پسندها
0
الان مثلا رونالدو و روبرتو کارلوس و آن بازیکنان و بازیگران و افرادی که سرهایشان را تیغ میزنند خوارج هستند؟
.

هر گز کسی اینچنین ادعایی نداشته وندارد

خوب بود به متنی که بنده گذاشته بودم با دقت بیشتری نگاه می کردید

در اونجا گفته شده :

تراشیدن موی سر نزد ما عادت و رسم هست وکسی این عادت را نزد ما ترک نمیکند الا احمقها

وقتی گفته میشه {عندنا} « ما » متوجه میشویم که منظور خودشون بوده ونه دیگران و میدونیم که این سخنان مربوط به الان نیست بلکه مربوط به همان زمان است.
%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D8%B1_%D8%B1%D8%A7_%D9%85%DB%8C%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%AF.GIF


فکر کنم در این مورد با همین اندازه توضیح ،دوستان متوجه حقیقت شده باشند
 
آخرین ویرایش:

kurdnews

کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
312
پسندها
0
از این چرندیات گویی خسته نمیشی هی منتظر شدیم ی پست بذاری بوی پست آدم رو بده عبدالمجید
 

سامان

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
193
پسندها
0
در مورد این قسمت از سخنان کاربر سامان، مناسب دیدم این کلمات زیبای شیخ عبدالحمید بن بادیس رحمه الله، مجدد دعوت اهل سنت در الجزایر را قرار دهم. ایشان در آثار خود ج 5 ص 23 و 24 چنین می گوید:
(وصار من يُريد معرفتهم لا يجد لها موردا إلا كتب خصومهم الذين ما كتب أكثرهم إلا تحت تأثير السياسة التركية التي كانت تخشى من نجاح الوهابيين نهضة العرب كافة .
وأقلهم من كتب عن حسن قصد من غير استقلال في الفهم ولا تثبت في النقل فلم تسلم كتابته في الغالب من الخطأ والتحريف.
وأنَّى تُعرف الحقائق من مثل هاته الكتب أو تلك ، أم كيف تُؤخذ حقيقة قوم من كتب خصومهم ، ولا سيما إذا كانوا مثل الصِنفين المذكورين)
و چنین شده است که هر کس بخواهد آنها را بشناسد چیز جز کتاب های دشمنان آنها را نمی یابد که اکثر آنها تحت تاثیر سیاست ترکیه که از پیروزی وهابیان می ترسید که همه ی عرب خیزش کنند.
و خیلی کمتر از آنها نیز کسانی هستند که از روی حسن قصد نوشته اند اما بدون اینکه استقلال در فهم یا تَثَبُّت در نقل داشته باشند که در این صورت اکثرا نوشته شان از خطا و تحریف در امان نمانده.
و چگونه حقائق از این کتابها فهمیده شود؟ یا چگونه حقیقت یک گروه را از کتابهای دشمنان آنان می شود فهمید؟ به خصوص که اگر نویسندگانشان از این دو صنف مذکور باشند؟
پس مشاهده می کنید که ابن عابدین رحمه الله در بهترین حالت، از روی حسن قصد دچار اشتباه شده است.
البته باید بدانیم ابن عابدین رحمه الله صوفی و حنفی مذهب بوده اند و عداوت تصوف با دعوت توحید بر هیچ کسی پنهان نیست.
در رابطه با سخنان (عبدالحمید بن بادیس) بهترهست که کمی صبر کنیم تا معلوم وثابت بشود اتفاقا علما وبزرگانی که در رد وهابیت مطلب نوشته اند تمام مطالبشان را مستند کرده اند وبه یاری الله تعالی به یک یک سخنان بزرگان وعلما ی گذشته تا کنون خواهیم پرداخت. و مستندات زیادی هم از خود کتب وهابیان به عنوان شاهد ارائه خواهد شدو حقیقت را از کتب خود وهابیان خواهیم هم خواهیم شناخت

 

سامان

کاربر فعال و مفید
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
193
پسندها
0

البته باید بدانیم ابن عابدین رحمه الله صوفی و حنفی مذهب بوده اند و عداوت تصوف با دعوت توحید بر هیچ کسی پنهان نیست.
جوری سخن از علامه ابن عابدین گفته اند که گویا ایشان از علمای بزرگ نبوده و دلیل این سخنشان را هم به صوفی وحنفی بودن ایشان رحمة الله علیه ربط داده اند .اینگونه که ایشان می فرمایند صوفیه مخالف دعوت توحید بوده ودر مقابل دعوت به توحید مقابله کرده اند . این چه ادعای بی اساس وبی پایه ای است ؟ آیا این خود توهین به بزرگان وعلمای اعلام نیست؟؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا