آرامش در زندگی

  • نویسنده موضوع zohreh
  • تاریخ شروع

zohreh

مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
1/1/70
نوشته‌ها
976
پسندها
0
ما در جهانی زندگی میکنیم که پر از مشکلات و مصایب است، پس چه باید کرد تا زندگی راحت و آرامی داشته باشیم؟ این یک سؤال بسیار مهم و اساسی است که در واقع خواسته و تمنای قلبهای دردناک و انسانهایی است که از مصائب و مشکلات دنیای کنونی در رنج به سر میبرند. ناگفته نماند، همان قدر که این سؤال مهم و پیچیده است، به همان اندازه جوابش آشکار و روشن است؛ برای درک مطلب و پاسخ لازم است قبل از توضیح، معنای غم و اندوه را مشخص نماییم تا راه اجتناب و دوری از پریشانیها و روش زندگی همراه با آرامش و صفا و صمیمیت مشخص گردد.
عموماً از نظر مردم مسائلی همچون افلاس، تنگدستی، امراض مختلف، زندان، ورشکستگی، قتل، غارت، قحط، وبا و بلا از جمله مصائباند؛ اما در واقع هیچ یک از مسائل فوق مصیبت نیستند و اطلاق کلمهی مصیبت بر آنها درست نیست؛ زیرا اینها همه صرفاً حوادث و جریاناتی هستند که اتفاق میافتند، اما معنای اصلی مصیبت و پریشانی این است که قلب انسان از اینگونه احوال متأثر گردد، دلتنگ شده و در غم و اندوه فرو رود. البته میتوانیم احوال فوق را اسباب مصیبت و غم بنامیم اما خود آنها بذاته مصیبت نیستند. لذا همانگونه که بیان شد، مصیبت؛ یعنی متأثر شدن و احساس کیفیتهای خاص همچون دلتنگ شدن، ایجاد اضطراب و پریشانی درون.


زندانی و حبس شدن مصیبت نیست؛ بلکه ایجاد نگرانی درونی و غم و اندوه، مصیبت است. افلاس و تهی دستی مصیبت نیست؛ بلکه سبب آن غصه خوردن و مضطرب شدن، مصیبت است. تب، طاعون، سرطان، قحط و وبا مصیبت نیستند؛ بلکه در واقع مصیبت، تأثر قلبی و سلب آرامش است که به سبب این عوارض و حوادث ایجاد میشود

پس نتیجه اینکه مصیبت کیفیت درونی قلب است و حوادث دنیوی مصیبت نیستند؛ بنابراین به دور از عقل و تدبیر است که برای از بین بردن مصائب و مشکلات تنها راه حل و تدبیر معقول را اینگونه پیشنهاد کنیم که در دنیا از وقوع حوادث و اتفاقات پیشگیری شود.این راه حل هرگز کارآمد و مؤثر نخواهد بود؛ زیرا اتفاقات حوادث زمان نه مصیبتاند و نه پیشگیری و جلوگیری آنها در اختیار ماست؛ بلکه تنها راه حل و تدبیر معقول و مناسب این است که از تشویش و پریشانیهای قلبی در زمان حوادث جلوگیری نماییم، به جای اینکه قلب از مشکلات و مسائل خلاف میل دلتنگ گردد، آن را با طبیعت موافق و هماهنگ نماییم به گونهای که به جای اضطراب، لذت حاصل شود. در این صورت نه اینکه مصائب و غمها رخت بر میبندند، بلکه اینگونه امور و مسائل باعث راحتی قلب و از بین رفتن تمامی پریشانیها خواهد شد.


امروزه مردم دنیا برای به دست آوردن زندگی همراه با آرامش به فکر پایان دادن و از بین بردن حوادث و اتفاقات هستند؛ اما این فکر و تدبیر در واقع سعی و تلاش برای ممکن ساختن امری ناممکن است و هر اندازه که در جهت این راه حل معکوس اقدام شود، به همان اندازه بر اضطراب و نابرابریهای زندگی افزوده خواهد شد. در این صورت هرگز مشکلات و مصائب حل نخواهند شد و این چیزی است که همگان مشاهده میکنند و میبینند. لذا ایجاد تغییر و تحول در جهان، باعث آرامش نخواهد بود، بلکه ایجاد دگرگونی و اصلاح درونی سبب سکون و آرامش خواهد بود.
آسانترین صورت و راه حل مفید این مشکل این است که آنگاه خود را از حوادث برداشته و روی منشأ و سرچشمهی اتفاقات نظر بیفکنیم. ذاتی که این حوادث و اسباب مصائب و آفات از سوی او بر جهان فرود میآیند، آن ذات الله عزوجل خالق و مدبّر جهان هستی است که با حکمتهای بی شمارش این عالم و جهان را عالم اضداد آفرید و در آن راحتی و محنت، نعمت و مصیبت، نفع و ضرر، آرامش و اضطراب را قرار داده است.


اگر با او رابطهی محبت و عبودیت و تسلیم و رضا برقرار شود (همان چیزی که نامش ایمان است) و با عبادت و ریاضت برای حصول آن تمرین نماییم و بر هر تصرف و تقدیر او اطمینان و اعتماد کامل داشته باشیم، آنگاه این ارتباط با محبت، هر تلخی را شیرین و هر ناگوار را گوارا میسازد. در این صورت قلب از حوادث و اتفاقات متأثر نمیگردد و تشویش و اضطراب را نمیپذیرد. از محبت تلخها شیرین میشود؛ زیرا هر آنچه که از سوی محبوب برای محب و عاشق آید، لذیذ و محبوب است، حتىٰ مشکل و مصیبتی که از سوی محبوب وارد شود، عاشق آن را سبب راحتی میداند؛ زیرا او بر این پندار است که محبوب از من یاد کرده و به سوی من متوجه شده و مرا قابل و لایق این برخورد دانسته است.


خلاصهی سخن اینکه مصیبت یعنی امر خلاف طبع و خلاف میل، و راه حل موافق ساختن مخالفت طبع با طبیعت این نیست که طبیعت عالم و جهان را تغییر دهیم؛ زیرا این چیزی است که از اختیار انسانها خارج است، پس تنها راه حل کارآمد و مفید این است که طبیعت درونی خویش را تغییر داده و توجه آن را از خود مصیبت به سوی ذاتی متوجه کنیم که مصیبت را نازل و فرود آورده است. نگاه به خود مصیبت نباشد و مسلم است که این کیفیت حاصل نخواهد شد مگر اینکه بر ذات حق ایمان و بر هر تصرف او اعتماد و اطمینان کامل داشته باشیم. بنابراین برای پایان دادن و خاتمه دادن به مصائب نباید به خداوند سبحان پشت کرد و از او فاصله گرفت، بلکه باید به او روی آورد و رجوع کرد. نباید در زمان مصائب غافل شد و به پیش رفت؛ بلکه باید عقب نشینی کرده و به سوی خدای بزرگ برگشت.


اگر کسی برای رفع مشکلات و مصائب به فکر استیصال و از بین بردن حوادث باشد، هرگز از مصائب رهایی نمییابد؛ به دلیل اینکه او لابد برای رفع حوادث و آفات به دنبال سبی خواهد بود که آن سبب خود حادثهای است که در درون آن هم منفعت است و هم ضرر و زیان. پس خود این سببِ دفع کنندهی مصیبت، از ضرر خالی نخواهد بود. در نتیجه به جای از بین بردن مصائب با افزایش مصیبتها دچار خواهد شد و اگر موقتاً مصیبتی دفع شود، مصیبتی دیگر جایگزین آن خواهد شد.


اما اگر نگاه و فکر وسیعتر باشد و انسان مقداری دورتر بیندیشد؛ یعنی به جای نظر کردن به حوادث، متوجه خالق حوادث باشد و با او ارتباط قلبی برقرار کند، آنگاه به حکمت و فلسفهی مصائب و حوادث پی خواهد برد و همواره قلبش اسرار و حکمتها را درک خواهد کرد.
هیچ دلیلی برای پریشانی و اضطراب درونی که انسان از آن متأثر و اندوهگین شود، وجود نخواهد داشت. انسانی که غرق محبت و عشق إلٰهی باشد، حوادث و آفات را توجه و عنایت خالق و محبوب پنداشته عملاً در درون خویش لذا و حلاوت احساس میکند و از فرط محبت و لذت، فرصت توجه و تفکر به سوی خود حوادث و مصائب پیدا نخواهد کرد؛ زیرا او نه اینکه تنها نعمت را نعمت میپندارد، بلکه مصیبت نیز برای او نعمت و سبب لذت است و در نتیجه از مصائب و پریشانیهای زندگی رهایی مییابد. لذا آرامش، راحت و سکون قلب در اسباب ظاهری نیست؛ بلکه در ارتباط عمیق و تعلق قلبی مستحکم با مسبب اسباب است.

خلاصهی بحث اینکه برای کسب و جلب آرامش و آسایش در زندگی دو راه حل وجود دارد:ـ اوّل اینکه از مصائب دلتنگ و مضطرب شده و از طریق اسباب به فکر از بین بردن و مبارزه با حوادث باشیم.ـ دوم اینکه به وسیلهی ارتباط با مسبب اسباب و عشق إلٰهی، مصائب و مشکلات را توجه و عنایتی از سوی محبوب دانسته و از ته دل بر آن راضی و شیوهی تسلیم و رضا را اختیار نماییم.راه حل اوّل نظر و پیشنهاد فلاسفه و بندگان عقل است؛ آنهایی که حتىٰ برای لحظهای از مصائب رهایی نیافتند و نه خود مطمئن شدند و نه توانستند در دیگران اطمینان و آرامش ایجاد کنند؛ خود مبتلا و جهانی را نیز مبتلای مصائب و آلام کردند و نتیجهاش این شد که آرامش و سکون برای همیشه از دنیا رخت بر بست؛ اسباب ظاهری راحتی و آسایش زیاد شد، اما خود راحتی هرگز به دست نیامد.


راه حل دوم نظر و راهنمایی بندگان حق (انبیا و اولیا) است؛ این گروه به جای اضطراب و دلتنگی از حوادث عالم، آن را عنایت رب العالمین و منشأ حق پنداشته، قلبهایشان آرامش گرفت و امواج متلاطم پریشانی و ناراحتی در ردون آنها معنایی نداشت. آنان خود مطمئن و منشرح شدند و به جهانی نیز اطمینان و آرامش بخشیدند؛ لذا ناراحتی و پریشانی برای همیشه از زندگی آنها و پیروان آنها وداع گفت و راحت و شادکامی جایگزین آن گردید: ﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ٭ الَّذِینَ آَمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ ٭ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الْآَخِرَهِ لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ﴾ [یونس: ۶۴ـ ۶۲]؛ هان! بی گمان دوستان خداوند (سبحان) ترسی بر آنان (از خواری در دنیا و عذاب در آخرت) نیست و بر (از دست رفتن دنیا) غمگین نمیگردند (چرا که در پیشگاه خدا چیزی برای آنان مهیا است که بسی والاتر و بهتر از کالای دنیاست.

دوستان خداوند) کسانی هستند که ایمان آوردهاند و تقوا پیشه کردهاند، برای آنان در دنیا (به هنگام مرگ) و در آخرت (در هنگامهی رستاخیز) بشارت (به خوشبختی و نیکبختی) است. سخنان خدا (یعنی وعدههایی که خدا به پیغمبرانش مبنی بر پیروزی و بهروزی و سعادت دو جهان داده است) تخلف ناپذیر است. این (چیزی که در دنیا و آخرت بدانان مژده داده میشود) رسیدن به آرزو و رستگاری بزرگی است.


حکایت شده که افلاطون از حضرت موسىٰ علیه السّلام پرسید: اگر آسمان را کمان و مصائب و مشکلات را تیرهای آن کمان و خداوند را تیرانداز تصور کنیم، آنگاه راه گریز و نجات چه خواهد بود؟

اگر به عقل مراجعه کنیم، جوابی جز مأیوسی و ناامیدی نداریم؛ چون هیچ راهی برای نجات به نظر نمیرسد؛ زیرا انسان نمیتواند از دایرهی آسمان و از احاطهی خداوند عزوجل خارج شود. بدون شک باید تیر مصائب اصابت کند؛ ظاهراً راه حلی برای نجات وجود ندارد. اما نظر و توجه انبیا علیهم السّلام چون فلاسفه محدود نیست که به وسیلهی آن راههای علم و عملشان را نیز محدود کنند؛ زیرا ارتباط آنها با خالق عقل است، پروردگاری که در کمالات و تصرفات خویش لامحدود است و این ارتباط نیز رابطهی عشق و محبت است؛ ارتباطی که اسراری فراتر از شش جهت را درک میکنند.

موسىٰ علیه السّلام در جواب فرمود: راه نجات آسان است و آن اینکه انسان در کنار تیرانداز قرار گیرد که نه تیر به او اصابت میکند و نه آسیبی به او میرسد.
در کنار الله قرار گرفتن، ذکر الله و یاد حق است به حدی که انسان غرق یاد او باشد و خویشتن را با تمام وجود به او بسپارد. نتیجهی محبت و سرسپردن عاشق این خواهد بود که هر تلخی برای او شیرین و تفکر او اینگونه خواهد بود

از اینگونه تفویض و سر سپردن دنیا به نظر او چنان خواهد شد که:

مسلم است با دل بستن به حق و این نوع عشق و لذت، مجال تأثر از مصائب و آفات نیست چه رسد که حوادث دل عاشق را مضطرب و یا در وجود او پریشانی و تشویش ایجاد نماید. در این صورت اضطراب قلبی تبدیل به آرامش و اطمینان خواهد شد و این اطمینان پایه و اساس لذت و راحتی است؛ به همین جهت است که بندهی عقل هرگز به راحت قلب نمیرسد و بندهی حق هرگز پریشان نمیشود؛ ﴿أَلَا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوب﴾.


فریب خوردگان عقل همواره راه اسباب را بر میگزینند و دست خالی میمانند و هیچ نفعی عائشان نمیشود؛ اما بندگان حق همیشه بر راه تسلیم و تفویض رهرو و رستگاراند. لذا بزرگترین اشتباه مردم دنیا این است که اسباب راحتی را راحت و اسباب مصیبت را مصیبت میپندارند، به همین جهت است که تنها راه حل و تدبیر معقول به نظر آنها فراهم کردن تمامی اسباب و امکانات مادی است، در حالی که ثابت شد چه بسا این روش باعث سلب آرامش و سکون خواهد بود، به هر اندازه از این روش برای کسب راحتی و دفع مصائب تلاش انجام گیرد، به همان مقدار از راحتی و آرامش قلبی فاصله به وجود خواهد آمد.

خلاصهی کلام اینکه تنها راه حصول راحتی و آرامش این است که به جای پیش رفتن به سوی دنیا و مادیات باید از آن برگشت و رابطه و تعلق با خالق برقرار کرد و اعتماد بر آن ذات بر حقی باشد که اکثر انسانها وی را فراموش کرده و از او فاصله گرفتهاند. اگر انسانهای راه گم کرده و سرگردان جهان کنونی به دنبال زندگی راحت و با آرامشاند و میخواهند چند صباح خویش را با خوشحال و خرمی سپری کنند، باید تغییر مسیر دهند با ساختن انواع تسلیحات و بمب و اتم و با سفر به کرهی ماه و سیارات دیگر راحتی و آرامش به دست نمیآید. به جای این اقدامات باید به درگاه وسیع خدای بزرگ رجوع کرده، قانون و آیین مستند او را مشعل راه زندگی قرار داده راه عبودیت را برگزینند؛ زیرا هیچ کس از درگان او مأیوس نیامده و مأیوس نخواهد آمد. علاوه بر این هیچ راهی برای رستگاری وجود ندارد.
 
بالا